جستجوی این وبلاگ

آذر ۱۳، ۱۴۰۰

خانه‌ی امن زنان؛ در گفتگو با مریم حسینی، فعال حوزه‌ی زنان/ محمد ممندزاده



 خانه‌ی امن یکی از روزنه‌های امید برای حفاظت جانی و روحی زنان است. در کشورهای توسعه‌نیافته خشونت علیه زنان اغلب به دلیل بافت سنتی جامعه از دیگر نقاط بیش‌تر است. وقتی‌ بافت سنتی جامعه، قانون و خانواده وظیفه‌ی خود را برای حمایت از زنانی که در معرض خشونت بوده‌اند، انجام نمی‌دهد، راهی جز پناه‌بردن این زنان به خانه‌ی امن وجود ندارد. این زنان معمولاً در معرض خطر خودکشی، به‌قتل‌رسیدن، ازدواج اجباری، خشونت‌های جسمی، روحی و جنسی قرار دارند. همین موارد وجود خانه‌ی امن را برای آنان ضروری می‌کند. آمارها نشان می‌دهند، در بسیاری از کشورها افزایش خشونت خانگی در دوران کرونا گزارش‌شده که این مسئله وجود خانه‌های امن برای زنان را ضروری‌تر می‌کند.


خانه‌های امن برای زنان از اکتشافات جامعه‌ی مدرن یا تنها اروپا نیست. در گذشته این کار از سوی صومعه‌ها انجام می‌شد. در ژاپن فئودالی خانه‌هایی به نام (Kakekomi-dera) وجود داشت که زنانی که تحت خشونت‌های خانگی قرارگرفته بودند، با بچه‌هایشان آن‌جا زندگی می‌کردند. خانه‌های امن جدید در کشورهای توسعه‌یافته از دهه‌ی ۱۹۶۰ به بعد تأسیس شدند اولین کنفرانس جهانی پناهگاه‌های زنان در سال ۲۰۰۸ در کانادا برگزار شد و متعاقباً تأسیس شبکه‌ی جهانی پناهگاه‌های زنان به وجود آمد. دومین کنفرانس جهانی پناهگاه زنان در فوریه‌ی ۲۰۱۲ برگزار شد.


خانه‌های امن در ایران از سال ۱۳۹۳ به بعد تأسیس شدند. تا قبل از سال ۹۳ در مراکز بهزیستی همه‌ی زنانی که به دلایل مختلف اجتماعی و خانوادگی جایی برای ماندن نداشتند و در خطر بودند، با هم اسکان داده می‌شدند؛ یعنی زنان خشونت‌دیده‌ی خانگی در کنار زنان آسیب‌دیده و بی‌خانمان بودند. سال ۱۳۹۳ بهزیستی تصمیم به جداسازی مرکز اسکان این دو گروه گرفت و برای زنان در معرض خشونت خانگی خانه‌ی امن راه‌اندازی کرد. از آن‌جا که در بحث خشونت‌های خانگی مادر همراه کودک یا کودکان ترک منزل می‌کند، این مادران همراه فرزندانشان در کنار سایر گروه‌های آسیب‌دیده‌ی زنان، نگهداری می‌شدند که مشکلات فراوانی را همراه داشت. از این ‌رو جداسازی گروه‌های آسیب‌دیده‌ی مختلف ضرورت داشت. از نظر بهزیستی خانه‌ی امن با گرم‌خانه و خوابگاه متفاوت است و خانه‌ی امن دقیقاً مثل خانه‌ی عادی است. در سال‌های اخیر جمعیت زیر خط فقر ایران دو برابر شده و خشونت خانگی در کلا‌ن‌شهرها هفتادوهفت‌درصد افزایش‌یافته. از همین رو نیاز به خانه‌های امن بیش‌تر شده.


به گفته‌ی معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی وجود چند خانه‌ی امن برای کلان‌شهرهایی مانند تهران، شیراز و اصفهان کفایت نمی‌کند. سازمان بهزیستی ایران برای صدوسی‌.پنج زن خشونت‌دیده خانه‌ی امن دارد. در ایران نزدیک به بیست‌وهفت مرکز خانه‌ی امن وجود دارد که هر یک از آن‌ها ظرفیت «پنج نفر» پذیرش دارند. به گفته‌ی سازمان بهزیستی، «هشت مرکز دولتی» و «نوزده» مرکز غیردولتی و خیریه فعالند.

در ادامه‌ی گزارش، گفتگویی داشتیم با مریم حسینی، حقوق‌دان و فعال زنان که پیش‌تر درباره‌ی خانه‌های امن زنان تحقیقاتی داشته و از او سوالاتی در رابطه با این خانه‌های امن پرسیدیم.


آیا تفاوتی بین خانه‌ی امن در ایران با دیگر کشورها وجود دارد؟

با یک نگاه تطبیقی باید گفت ظاهر خانه‌های امن در ایران، با سایر کشورها بسیار شبیه هم است، اما خانه‌های امن در هر کدام از کشورها بر اساس ساختار پایه‌ای که دارند، بنا می‌شود و اداره‌ی این خانه‌ها بر اساس عرف، اخلاق، روندهای قضایی و قانونی هر کشور با هم متفاوت است. خانه‌های امن در سراسر دنیا بر اساس یک عنوان، یک ساختار و یک هدف خاص بنا شده‌اند که بعدها ساختارهای اجتماعی، عرفی، نگاه جامعه به موضوع زنان و قانون آن‌ها را از هم متمایز کرد؛ هم‌چنین اگر فرقی بین خانه‌های امن در ایران با سایر کشورها وجود داشته باشد، به نهادهای متولی برمی‌گردد که چه نهادی در ایران خانه‌های امن را مدیریت می‌کند و چه نهاد متولی‌ای در سایر کشورها نظارت بر خانه‌های امن را بر عهده دارد.


زنان چگونه می‌توانند به خانه‌های امن در ایران مراجعه کنند؟

خانه‌های امن در ایران و سایر کشورها به‌ گونه‌ای اسکان داده می‌شوند که فرد خشونت‌گر نباید به این خانه‌ها دسترسی داشته باشد؛ هم‌چنین آدرس و مشخصات این خانه‌ها منتشر نمی‌شود؛ فقط تعدادی محدود از افراد متولی از آدرس‌ها اطلاع دارند؛ لذا شیوه‌ی مراجعه به این شکل است که هر زن خشونت‌دیده‌ در خانه که امنیت برای او باقی نمانده باشد و از لحاظ جانی، جسمی، روانی خودش یا فرزندانش تحت خشونت باشد، می‌تواند به خانه‌های امن پناه ببرد؛ هرچند در مسئله‌ی کودکان بهزیستی جدیت دارد، اما برای زنان خشونت‌دیده به خانه‌های امن بیش‌تری احتیاج داریم. برای دسترسی به خانه‌های امن دو روش وجود دارد؛ اولین روش شماره‌ی ۱۲۳ اورژانس‌های اجتماعی است. این شماره برای سازمان بهزیستی است که در این حالت زن مورد خشونت قرارگرفته به خانه‌های امن راهنمایی یا انتقال داده می‌شود. روش دوم تماس با شماره‌ی ۱۱۰ است که در این حالت نیروی انتظامی باید وارد عمل شود و فردی که مورد خشونت قرارگرفته ‌ــ‌چه از طرف خانواده و چه از طرف افرادی غیر از خانواده‌ــ با کمک بهزیستی به خانه‌ی امن منتقل کند.


در خانه‌های امن چه خدمات حقوقی، مشاوره‌ای و حرفه‌ای به زنان مراجعه‌کننده داده می‌شود؟

کارکرد خانه‌های امن را می‌توان -خدمات روان‌شناختی و مشاوره، ‌خدمات حقوقی و توانمندسازی زنان از نظر اقتصادی دانست. اگر زن یا دختری به خانه‌ی امن مراجعه کند و نیاز به خدمات حقوقی داشته باشد، از او حمایت خواهد شد به‌ عنوان‌ مثال اگر مورد آزار و اذیت از طرف همسرش یا خانواده قرارگرفته و قصد پی‌گیری این موضوع از مراجع قانونی را داشته باشد، می‌تواند از وکلای خانه‌ی امن کمک بگیرد؛ هم‌چنین این مراکز برنامه‌های آموزشی را برای این زنان تدارک دیده‌اند تا به یادگیری مهارت‌های پول‌ساز بپردازند. دیگر برنامه‌های این مراکز ارائه‌ی خدمات مشاوره‌ای به زنانی است که در معرض شرایط دشوار روانی بوده‌اند؛ به این صورت که از آنان حمایت روانی شده یا به مراکز تخصصی‌تر ارجاع داده خواهند شد.


آدرس خانه‌های امن معمولاً به ‌صورت مخفی نگه ‌داشته می‌شوند به گفته‌ی معاون سازمان بهزیستی «خانه‌های امن نام و نشان ندارند، هیچ آدرسی ندارند و به ‌هر حال نیروی انتظامی نیز از امنیت این خانه‌ها، حمایت می‌کند. نحوه‌ی تماس با خانه‌های امن از طریق تلفن ۱۲۳ است؛ یعنی اگر با سامانه‌ی ۱۲۳ تماس گرفته شود، کارشناسان مستقر در آن‌جا، این زنان را راهنمایی می‌کنند تا خودشان را به خانه‌های امن برسانند یا این‌که خودرو اورژانس اجتماعی دنبال آنان برود و آنان را به مراکز اورژانس اجتماعی راهنمایی کنند و سرانجام در اورژانس اجتماعی نیز این زنان به خانه‌های امن راهنمایی می‌شوند».

وجود خانه‌های امن تا چه حدودی در وضعیت زنان مؤثر بوده؟

با توجه به مدت ‌زمان کم تأسیس آن‌ها، فشار اقتصادی، وجود همه‌گیری کرونا و… نمی‌توان به ‌صورت قطع به میزان مؤثر‌بودن خانه‌ی امن در کاهش خشونت علیه زنان پی برد؛ هم‌چنین در بعضی مناطق اصلاً خانه‌ی امن وجود ندارد و تعداد کل خانه‌های امن با توجه به جمعیت، تعداد خیلی کمی است و یعنی به ازای هر دومیلیون نفر زن، برای نه زن خشونت‌دیده خانه‌ی امن وجود دارد و این با توجه به حجم خشونت موجود تعداد خیلی کمی است، اما در هر صورت ایجاد این خانه‌ها قدمی مثبت در بهبود وضعیت زنان است. وجود خانه‌ی امن در مرحله‌ی اول امنیت زنان و کودکان آن‌ها را که در معرض تهدیدند، تأمین خواهد کرد. خانه‌های امن به شناسایی افراد خشونت‌گر نیز کمک می‌کنند و امکانات خدمات روان‌شناسی و مشاوره‌ای را برای آن‌ها امکان‌پذیر خواهد کرد. در نهایت اگر امکان بهبود وضعیت در زندگی مشترک زنان مراجعه‌کننده به وجود بیاید و بتوان مابین افراد با توجه به شرایطی که وجود دارد، صلح و آرامش ایجاد شود، می‌توانند به زندگی در کنار یکدیگر ادامه دهند، اما اگر امکان ادامه‌ی زندگی برای زوجین وجود نداشته باشد، به زنان توانمندی‌هایی آموزش داده می‌شود که بتوانند خود به ‌تنهایی به ‌عنوان سکان‌دار خانواده زندگی را پیش ببرند. در این میان دختران مجردی هم وجود دارند که با این توانمندسازی‌ها و استعدادیابی بتوانند مستقل باشند و زندگی بهتری را برای خود و جامعه‌شان شکل بدهند.


کمبودها و مشکلات خانه‌ی امن در ایران چه چیزهایی است؟

در قسمتی که به ‌صورت مستقیم زیر نظر سازمان بهزیستی است، این است که بودجه‌ی بسیار کمی به این خانه‌ها اختصاص داده می‌شود و با توجه به بودجه‌ی کم که کفاف هزینه‌های خانه‌ی امن را نخواهد کرد، روزبه‌روز نه‌تنها تعداد خانه‌های امن زیاد نمی‌شود، بلکه تعداد آن‌ها کم هم می‌شود؛ در نتیجه نیازمند این است کمک‌های مالی بیش‌تری به این خانه‌های بشود. رابطه‌ی مستقیمی بین بودجه‌ی اختصاص داده‌شده و ارائه‌ی خدمات در این خانه‌ها وجود دارد. در مراکزی هم که به‌ صورت خصوصی فعالیت دارند، باید حتماً توسط دولت از لحاظ مالی حمایت شوند.

آذر ۰۶، ۱۴۰۰

روایتی از قتل سونیا آریاپور (دهقان) در گفتگو با مادرش: اجازه ندادم فامیلی جد پدری را روی سنگ قبر سونیا بنویسند/ بهار عباسی



سونیا آریاپور (دهقان) در شهر سردشت قربانی قتل ناموسی شد و به دست برادر و پسرعمویش کشته شد و در شهرک نلاس دفن شد. برادرش، سامان دهقان نوزده‌ساله و پسرعمویش، هیدی دهقان بیست‌ویک ساله او را به قتل رساندند. پدر و مادر سونیا از هم جدا شدند و تجربه‌ای از ازدواج ناموفق در کودکی داشتند و حضانت پسر خردسالش هم برای درمان‌اش بود. سردشت یک شهر مرزی با بافت سنتی است و هیچ امکانات تفریحی ندارد و زنان در آن با جنسیتی بسیاری از روبه‌رویند. آن‌ها فقر و مشکلات اقتصادی بسیاری را تجربه می‌کنند و این فضای سنتی بسیاری از هنجارهای مردانه را در خود درونی کرده و زنان در مخالفت با قتل ناموسی و زن‌کشی روبه‌رو می‌شوند.


سونیا با مشکلات اقتصادی تعداد زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کند و با وجود آن‌که تحت پوشش بهزیستی بود، اما این پول به مقداری نیست که هزینه‌های مایحتاج زندگی خود را تامین کند. او در آرایشگاه کار پیدا می کند تا از نظر اقتصادی مستقل باشد. ولی با مخالفت خانواده و فامیل‌هایش می‌شود و او را با تلفنی به مرگ می‌برند و در روز ۲۳ دی ماه سال ۱۳۹۹ و پسرعمویش او را به خارج از شهر می‌برند، شکنجه می‌کنند و به قتل می‌رسانند. آن ها جست سونیا را در یک چاه دفن می کنند. درنهایت و پس از تحقیقات پلیس، برادر و پسرعموی‌ سونیا در شهر سردشت می‌شوند و در بازجویی به قتل سونیا اعتراف می‌کنند. در گزارش پزشکی قانونی ضرب‌وشتم روی بدن سونیا و مرگ از طریق خفگی بررسی شده است. مادر سونیا روی سنگ قبرش به جای فامیلی پدرش از فامیلی خودش استفاده می کند و روی سنگ قبرش نام سونیا آریاپور را حکاکی کرده است.


گفتگوی «خط صلح» با سنور آریاپور، مادر سونیا را می‌خوانید.


شما دلیل وقوع این قتل را چه می‌دانید؟

سونیا هیچ مشکلی نداشت، تنها به دلیل این که من و پدرش از هم جدا شده بودیم، که سونیا را به قتل رساندند فکر می‌کردند با قتل سونیا تنها پدر او می‌تواند از این افراد شکایت کند. چون پدرش هم زندان است خیالشان از این بابت راحت تر بود. از این موضوع اطلاعی نداشتند که فرزند سونیا یا من هم می‌توانیم از این افراد شکایت کنیم. پسر من را اغفال کردند و از او خواستند که سونیا را با بهانه‌ای به محل قتل بیاورد و او را به قتل رساندند. 

درخواستی شما از مراجع قضایی چیست؟


در حال حاضر من می‌خواهم این دو فرد تاوان قتل سونیا را پس بدهند. من اعلام می کنم از رضایتی که برای پسرم به اسرار پدرم و سایر اعضای خانواده داده ام، پشیمانم. چراکه این افراد تحت هیچ شرایطی حق نداشتند سونیا را به قتل برسانند و از همه مهم‌تر قصد دارند جسد او را پنهانی دور بیندازند تا کسی که او را پیدا کند. این افراد باید پاسخگو باشند و تاوان قتل سونیا را بدهند.


در حال حاضر رابطه ای شما با پسرتان چگونه است؟


فرد قاتل هیچ‌وقت پشیمان نیست و حتی اعتراف هم نمی‌کنند و منکر این قتلند. چند بار از پسرم سوال کردم چه کسی تو را غفال کرد؟ جوابی نداد. می‌کنم او را تهدید کرده است. پسرعمو و عموهای سونیا با پسرم در این قتل دست دارند، اما پسر خودم منکر این موضوع است و دروغ می‌گوید و من در حال حاضر با پسرم قطع ارتباط کرده‌ام و حاضر به دیدن او و حتی رفتن به ملاقاتش در زندان هم نیستم. اوایل به ملاقات او می‌رفتم و می‌خواستم بدانم چه کسی او را اغفال کرده است، اما پسرم حرفی نمی‌زند، اگر پسرم با ادعای چند نفر حاضر به قتل خواهر خود می‌شود، با من چه رفتاری خواهد داشت؟ و من با او در ارتباط نیستم…


چرا بعد از مرگ سونیا تصمیم گرفتید نام خانوادگی مادری را به جای نام خانوادگی پدری روی سنگ قبرش حکاکی کنید؟

سونیا قربانی مردسالاری شد و او را به بهانه‌ای رفت و آمد و کارن کشتند. آن‌ها دائماً رفت‌وآمد سونیا با دوستانش را کنترل می‌کردند. من تصمیم گرفتم روی آگهی ترحیم و سنگ قبرش به جای سونیا دهقان از نام سونیا آریاپور استفاده کنم. تصمیم گرفتم کمتر از مرگش از نام خانوادگی آن‌ها استفاده شود چون باور دارم که سونیا قربانی دست مردان خانواده شد.


شما بر چه اساسی پسرعمو و خانواده پدری سونیا را مظنونان این جنایت می‌دانید؟

سونیا ده روز قبل از مرگش با من تماس گرفت و گفت مادر من می‌خواهم به مهاباد بیایم، مزاحم زندگی تو نمی‌شوم. تنها زندگی میکنم و خودم کار میکنم فقط تو از من حمایت کن. من به سونیا گفتم به مهاباد نیا. خانواده‌ای عمویت انسان‌های درست زندگی من را از هم می‌پاشند، من الان دوباره ازدواج کرده‌ام و دو فرزند دارم. نمی‌خواهم زندگی من را از هم بپاشند. سونیا گفت: صدای ضبط شده این افراد را دارم که من را به مرگ می‌برند. از سونیا پرسیدم چه کسی تو را تهدید به مرگ می کند؟ گفت پسرعموهایم. صدای ضبط شده آن ها را دارم. خانواده‌ی پدری سونیا او را به خانه‌شان می‌برند و سونیا و کیف او را می‌برند. حتی من در زمان شکایت اعلام کردم که وسایل سونیا را می‌خواهم، چون شواهد قاتل‌بودن خانواده‌ای پدری سونیا در گوشی سونیا وجود دارد که او را تهدید به مرگ کرده است. آن‌ها و وسایل سونیا را گوشی می‌گرفتند. سونیا را طوری به قتل رساندند که کسی نفهمید و مشخص کرد چه کسی این کار را انجام داد. قتل سونیا به تنهایی کار پسرم نبود. پسرم سنش کم است و به تنهایی نمی‌توانم این قتل را به این خوبی برنامه‌ریزی کنم و همه‌ی جوان را در نظر بگیرم. اگر بزرگ‌ترها (سایر افراد خانواده‌ای پدری سونیا) در این قتل دست نداشتند، این بچه‌ها نمی‌توانند سونیا را به قتل برسانند.

وضعیت روحی شما بعد از مرگ سونیا چگونه است؟

من از روزی که سونیا را از دست داده ام، زندگی ام نابود شده است. واقعاً ناراحتم و دچار مشکلات اعصاب و روان شده ام. مشکلات خانوادگی بسیاری از گریبانگیر زندگی‌ام شده و به هیچ وجه نمی‌توانم سونیا را فراموش کنم و تا روزی که می‌میرم، هیچ وقت سونیا و مرگ او را فراموش نکنم.


شما که دخترتان قربانی قتل ناموسی است، چه درخواستی دارید؟

این افراد باید تاوان قتل سونیا را بدهند؛ حتی اگر پسر خودم باشد و صد‌درصد مطمئنم که خانواده‌ی پدر سونیا همگی در قتل سونیا دست داشته‌اند، خانواده‌ی پدری سونیا با هم‌دستی هم نقشه‌ی قتل سونیا را کشیدند و پسر من را اغفال کردند و به او گفتند مادر و پدرت رضایت می‌دهند و به این شیوه او را فریب دادند و اکنون او را قاتل سونیا می‌دانند. هم‌اکنون که پسر من زندانی است، خانواده‌ی پدری سونیا پاسخ‌گو نیستند؛ در حالی که عموها و پسرعموهایش در قتل سونیا دست داشتند، اما الان پسرم را قاتل سونیا می‌دانند. چرا این قتل‌ها به این راحتی در سردشت انجام می‌شود؟ چرا کسی سزای کار خود را نمی‌بیند؟ به راحتی افراد را به قتل می‌رسانند. خانواده‌ی مقتول رضایت می‌دهند و این افراد آزاد می‌شوند. قتل به همین راحتی انجام می‌شود.


با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.

شهلا اعزازی: خشونت در ایران قانون است/ گفتگو از مهرنوش نوع‌دوست



موضوع هم‌چنان قدرت است. تا زمانی که گروهی بر گروه دیگر اعمال قدرت می‌کنند و نابرابری و تبعیض وجود دارد، هم در اشکال مختلف بازتولید می‌شود. جنسیتی هم از این امر مستثنا نیست، اما تفاوتش این است که در خصوصی‌ترین حوزه‌های افراد رخ می‌دهد. یعنی جایی که پایگاه امنیت روانی فرد شکل می‌گیرد؛ اما در ایران موضوع پیچیده‌تر است. در ایران فقط جنگ قدرت بین زن و نیست، بلکه وجود حمایت و امکانات قانونی و عرفی از خشونت است. اینجا صاحبان قدرت برای اعمال خشونت از همه جانبه‌ی قانون هم دارند. در این گفت‌وگو با شهلا اعزازی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه خشونت جنسی در ایران و حمایت‌های قانونی از آن را بررسی می‌کنند.


باتوجه به قدمت پدرسالاری در ایران ریشه‌ی خشونت جنسیتی چیست؟


ریشه‌های تاریخی جنسیتی نه فقط در ایران، بلکه در همه دنیا پدرسالاری یا همان مردسالاری امروزی است. زمانی که گروهی بر گروه دیگر اعمال قدرت می‌کنند، نابرابری ایجاد می‌شود. بنابراین موضوع نابرابری جنسیتی است که می‌تواند در بسیاری از موارد به خشونت منجر شود. جنسیتی ریشه‌های تاریخی دارد و هر ظلم و ستمی که تاریخی است، مقابله با آن وجود دارد.


پدرسالاری تاریخی و مردسالاری امروز در غرب و در ایران مورد انتقاد قرار گرفته و گروه‌های تحت ستم سعی می‌کنند این مسئله را از بین ببرند. مردسالاری در جامعه‌ای که به شدت و در جوامع مختلف در صورت‌های مختلف وجود دارد، به نوعی باعث می‌شود که گروه‌هایی در جامعه زنان جنسیتشان ایجاد کنند.


آیا می‌توان گفت قدرت مردان یا رواداشتن خشونت از سوی آن‌ها بر بخشی از فرهنگ یا هنجار جامعه در ایران است؟


‌مردان در ایران برای پیش‌بردن امیال خودشان در حوزه‌ی عمومی و خصوصی مجاز به خشونتند و می‌توانند دیگری را وادار کنند طبق میل آن‌ها رفتار کند. تضاد علایق در میان افراد طبیعی است و راه‌های مختلفی برای از بین‌بردن این تضادها وجود دارد. یکی از این راه‌ها گفت‌وگو است که به مجاب‌کردن دیگری می‌انجامد، اما ساده‌ترین راه مجاب‌کردن خشونت است. درباره‌ی مسئله‌ی خشونت خانگی زن با خشونت وادار می‌شود طبق میل مرد رفتار کند. این ساده‌ترین راه از دید فرد قدرتمند است که متأسفانه عواقب بسیار خطرناکی نه‌تنها برای آن فرد خشونت‌دیده، بلکه برای جامعه و نسل‌های دیگر دارد و باعث می‌شود چرخه‌ی خشونت ادامه پیدا کند. تأکیدی که بر خشونت خانگی می‌شود، از همین روست که نباید ادامه پیدا کند. از طرفی این خشونت در عرصه‌ی عمومی هم وجود دارد.


نقش زنان در بازتولید چرخه‌ی خشونت چیست؟


خوشبختانه این مسئله در ایران مطرح شده که چرخه‌ی خشونت ابتدا در خانواده باید از بین برود. زمانی به مسئله‌ی خشونت با عنوان تربیت نگاه می‌کردند؛ یعنی اگر زنی از شوهرش کتک می‌خورد، آن زن یا اطرافیانش که اکثراَ زنان بودند، از او می‌خواستند رفتارش را تصحیح کند. به نظر می‌رسد در جامعه‌ی کنونی ایران دیگر کسی آن شکل خشونت را قبول ندارد و آن را به شکل شیوه‌ی تربیتی نمی‌بیند؛ البته در مواردی زنان ممکن است مدارا و تحمل کنند، اما در درون خودشان ناراضی‌اند. می‌توان برای مقابله با خشونت از راه‌کارهای فردی استفاده کرد، اما برای از بین‌بردن آن باید راه‌کارهای اجتماعی وجود داشته باشد؛ مثلاً باید در کل جامعه حرکتی ایجاد شود که زنان حضور بیش‌تری پیدا کنند. زنان باید در جامعه‌ی مدنی شرکت و از این طریق خواسته‌هایشان را دنبال کنند. زنان هرجایی که زندگی می‌کنند، باید در شرایط اجتماعی زندگی‌شان فعال باشند.


مسئله‌ی خشونت باید به صورت عمومی مطرح شود، چون زنان معمولاَ در ایران امکان محافظت‌کردن از خودشان را در حوزه‌ی خصوصی ندارند. دیدگاه منفی هم به این موضوع وجود دارد که زنان را عامل تحریک و رواداشتن مردان به خشونت می‌داند؛ این دیدگاه اصلاَ مورد قبول نیست. پاسخ هیچ رفتار و عملی، حتی اگر غلط باشد، خشونت نیست. همان‌طور که اعمال خشونت در فضای عمومی مجازات دارد، باید در فضای خصوصی هم داشته باشد. متأسفانه در ایران مجازاتی برای خشونت در حوزه‌ی خصوصی وجود ندارد یا اگر دارد، آن‌قدر ناچیز است که کارآمد نیست. 

ضرورت تأکید بر جنسیتی‌بودن خشونت چیست؟ آیا نمی‌توان مفهوم خشونت را در همان بستر خودش بررسی کرد و بعد به جنسیت تعمیم داد؟


فراوانی و تکرار خشونت جنسیتی مقابل مفهوم کلانی مثل خشونت آن هم در تفکیک دو جنس مرد و زن بسیار زیاد است. خشونت را می‌توان در زمینه‌های مختلف مثل جنگ یا سیاست بررسی کرد، اما در مورد خشونت جنسیتی ما حضور خشونت در صمیمی‌ترین حوزه‌ی زندگی را شاهدیم. در زمینه‌ای که افراد را برای حضور در جامعه آماده می‌کند، خشونت وجود دارد؛ بنابراین وقتی بر خشونت جنسیتی تأکید می‌کنیم، فقط صدمه‌زدن به زنان مطرح نیست، بلکه فرزندان هم آسیب می‌بینند و این شاهد خشونت‌بودن از طرف کودکان و جوانان یک جامعه باعث می‌شود آن‌ها هم خشونت‌ورزیدن را یاد بگیرند. با در نظرگرفتن رابطه‌ی جامعه و خانواده که هر دو بر هم تأثیرگذارند، چرخه‌ی خشونت ادامه پیدا می‌کند. ما نباید فراموش کنیم که فقط زنان یا دگرباشان تحت ستم خشونت جنسیتی‌اند، بلکه کودکان هم جزئی از این موضوع به حساب می‌آیند.


چرا قربانی‌های خشونت جنسیتی در ایران سکوت می‌کنند؟


امروز تغییراتی نسبت به گذشته ایجاد شده که سروصداهایی از جاهای مختلف علیه خشونت جنسیتی بلند می‌شود؛ مثلاً من در تدوین یک مرام‌نامه با محور خشونت در دانشگاه‌ها دخیل بودم. در صورتی که ما فکر می‌کنیم مکان‌هایی مانند دانشگاه یا محیط‌های آموزشی چقدر باید امن باشد، اما این‌طور نیست و فعالیت‌هایی علیه خشونت در عرصه‌ی عمومی را شاهدیم.


ما درباره‌ی خشونت جنسیتی مدام یک مرد را در رابطه با یک زن در نظر می‌گیریم؛ در صورتی که ما خشونت ساختاری داریم؛یعنی در ساختار جامعه، نهادها، مؤسسات و به خصوص در قوانین این خشونت انعکاس دارد. این خشونت ساختاری گروهی را از مواهب، امتیازات و امکانات اجتماعی به دور نگه می‌دارد.


در مورد آزار جنسیتی و جنسی در عرصه‌ی عمومی مثل محیط کار امکانی برای دادرسی وجود ندارد. فردی که مورد آزار قرار می‌گیرد، نه از طرف خانواده و نه جامعه و قانون حمایت نمی‌شود. تنها کاری که ممکن است خانواده‌ی فرد برایش انجام دهد، این است که دیگر اجازه‌ی تحصیل یا کار را به آن فرد نمی‌دهد یا دائماَ یک مرد باید فرد را همراهی کند. همیشه سایه‌ی یک مرد باید وجود داشته باشد تا مردان دیگر تعرض نکنند. امکان شکایت در ایران وجود ندارد. پرونده‌هایی که تا امروز وجود داشته، در آخر شاکی، متهم می‌شود.


امروز خشونت جنسیتی در عرصه‌ی عمومی مخصوصاً محیط کار در فضای مجازی مطرح می‌شود و قباحت این موضوع تا حدود زیادی از بین رفته. گاهی برای برخی از مردان آزار جنسی مخصوصاً در محیط کار نوعی افتخار است و افرادی وجود دارند که آزار جنسی را نوعی از مردانگی می‌دانند‌، اما به خاطر شرایطی که فضای مجازی ایجاد کرده، افراد نسبت به این مسائل آگاه‌تر شده‌اند. امیدوارم روزی امکانات قانونی به طرز درستی برای پی‌گیری از خشونت جنسیتی در عرصه‌ی عمومی مخصوصاً در محیط کار ایجاد شود.


ما غیر از حمایت قانونی نیاز به سازمان‌های حمایتی هم داریم. سازمان‌هایی که افراد آسیب‌دیده از مسئله‌ی خشونت را با راه‌کارهای روان‌شناسی حمایت کند، اما در نهایت فقط رسیدگی کافی نیست. ما نیاز به تغییرات ساختاری بزرگ داریم که متأسفانه هیچ قدمی برای این تغییرات برنداشتند؛ فقط خود زنان و دخترانند که از شرایط‌شان حرف می‌زنند و آن را توضیح می‌دهند؛ شاید این به جایی برسد.


چرا حاکمیت در برابر اصلاح قوانین به نفع زنان مقاومت می‌کند؟ هر قانون حمایتی سال‌ها طول می‌کشد تا تصویب شود و در آخر هم آن‌قدر تغییر می‌کند که از خواسته و مفهوم اولیه‌ی خودش اما برعکس؛ ما شاهد تصویب قوانین جدید علیه زنانیم.


این مقاومت به خاطر همان قدرت در دست مردان است که زنان را در این جامعه ضعیف و بی‌ارزش می‌شمارد. این همان تصور کلیشه‌ای حکومت نسبت به زنان است. در صورتی که زنان پیش‌رو، تحصیل‌کرده، دانشجو و فعال که در محیط‌های کاری و عمومی و در حوزه‌های مختلف خودشان را ثابت کرده‌اد، کم نیستند. آن‌ها فکر می‌کنند زنان موجودات ضعیفی‌اند که فقط توانایی فرزندآوری و همسرداری دارند.


جالب است که فردی خاص در کتابی عنوان کرده بود خشونت رفتاری غیر قانونی با همسر یا کودک در محیط خانه است. در حالی که قانون ما پر از رفتارهای خشونت‌آمیز نسبت به زنان است. بنابراین احتیاجی نیست که آن‌ها بخواهند تغییری ایجاد کنند؛ حتی در برابر درخواست‌های مکرر برای اصلاح قوانین به نفع کودکان و زنان چنان درخواست‌ها را اصلاح می‌کنند که انگار تغییری در اصل ماجرا رخ نداده. از طرفی حاکمیت دائماَ سعی می‌کند خشونت‌ها را تبلیغ کند؛ مثلاً چندهمسری و فرزندآوری مدام ترویج می‌شود. فرزندآوری برای یک‌سری از زنان که مشکلات پزشکی دارند، زیان‌آور است، اما تبلیغ علیه کنترل باروری و عدم استفاده از لوازم جلوگیری از طرف حاکمیت زیاد است و حتی قوانینی را هم برایش تصویب می‌کنند. به زعم آن‌ها اگر کسی نتواند به وظیفه‌ی اصلی خودش که فرزندآوری است، عمل کند، زندگیش ارزشی ندارد. همه‌ی این‌ها مصداق قانونی خشونت است.

آیا فراوانی خشونت جنسیتی و جنسی در کلان‌شهرها و شهرهای کوچک متفاوت است؟


تحقیقات نشان داده در حوزه‌ی خصوصی یعنی خانواده سطح تحصیلات، فقر، اعتیاد و مکان جغرافیایی علت اصلی خشونت جنسی و جنسیتی در ایران نیست. در بعضی از قسمت‌های ایران خشونت جنسیتی به خاطر همین عوامل رواج بیش‌تری دارد، اما علت اصلی این نوع خشونت همان مردسالاری است که این قدرت را به مردان می‌دهد. ممکن است خشونت جنسیتی در عرصه‌ی عمومی شهرهای کوچک به خاطر کنترل اجتماعی و آشنایی افراد با یکدیگر کم‌تر باشد، اما چون پنهان‌کاری در این زمینه وجود دارد، نمی‌توان دقیق بررسی کرد که سطح خشونت در شهرهای کوچک به چه شکل است. درباره‌ی شهرهای بزرگ مثل مشهد، شیراز یا تبریز خشونت جنسیتی در عرصه‌ی عمومی مثل تهران است.


همراهی جامعه‌ی ایران با زنان و دگرباشان چه تفاوتی نسبت به گذشته کرده؟ با وجود خشونت ساختاری که اشاره کردید، آیا می‌توان امیدوار بود که هنجارهای جامعه برای برابری در حال تغییر است؟


طرح مسئله‌ی دگرباشان در جامعه‌ی ایران جدید است و جامعه اطلاعات کمی درباره‌ی دگرباشان دارد. گروه بسیار کوچکی با دگرباشان هم‌دلی دارند؛ حتی روشن‌فکران ما آگاهی اندکی نسبت به آن‌ها دارند و هنوز مسائل و مشکلات دگرباشان برای مردم ناشناس است؛ بنابراین اکثریت جامعه‌ی ایران هنوز با دگرباشان همراه نیست.


به نظر می‌رسد طرز فکر جوانان درباره‌ی برابری زن و مرد تغییراتی کرده. درگذشته در دانشگاه‌ها فعالیت‌ها و دوره‌هایی بود که روی این مسائل کار می‌کردند؛ این دوره‌ها دیگر وجود ندارد. در دانشگاه به جوانان آموزش‌هایی داده می‌شد که طرز رفتار اجتماعی چطور است. امروز شرایط دانشگاه‌ها روزبه‌روز بدتر می‌شود و هیچ آموزشی هم در این زمینه وجود ندارد. با یک نگاه اجمالی به زندگی زوج‌های جوان تغییراتی احساس می‌شود؛ مثلاً برخی می‌گویند بعضی از مردان جوان در کار خانه مشارکت می‌کنند، اما متأسفانه همه‌ی این رفتارها در شرایط خوب زندگی رخ می‌دهد. ما نباید فراموش کنیم که همین چندی پیش شوهران بعضی از ورزشکاران اجازه‌ی خروج و شرکت در مسابقه‌ی ورزشی را به زنانشان نمی‌دادند و هنوز هم این مشکل وجود دارد؛ یعنی تا زمانی که شرایط زندگی عادی و خوب است، به نظر می‌رسد مردان تغییراتی کرده‌اند، اما وقتی بحرانی در زندگی ایجاد شود، از امکاناتی که دارند، استفاده می‌کنند. مردان کم و معدودی در بحران از امکان خشونت خود استفاده نمی‌کنند و آن‌هایی که بتوانند با توسل به قانون یا هرچیز دیگری از این امکانات استفاده می‌کنند.


هر مرد ایرانی این امکان قانونی را دارد که با کارکردنِ همسرش مخالفت کند و عنوان کند شغل آن زن با زندگی‌ زناشویی‌اش سازگار نیست؛ بنابراین قوانین و ساختارها بر بهبود یا بدترشدن اوضاع به شدت تأثیرگذار است. هرچه زنان درباره‌ی حقوق خود یک قدم به جلو گذاشتند، مجلس با تصویب قوانین جدید چند قدم آن‌ها را به عقب برده. زنان ایران مدام باید برای این عقب‌رانده‌شدن‌ها تلاش ‌کنند.


حکومت تا چه اندازه با تصویب این قوانین توانسته جلوی پیشرفت زنان را بگیرد؟ آیا این فشار مقاومت زنان را بیش‌تر نمی‌کند؟


این قوانین با شرایط زندگی امروز مطابقت ندارد و تحت این قوانین قرارگرفتن، یعنی قبول آن‌چیزهایی که زن را از لحاظ قانونی و اجتماعی تحت فشار می‌گذارد. راه‌های مقابله فردی انتخاب می‌شود. این راه‌های انتخاب فردی چون تک‌تک اعضای جامعه در آن دخیل می‌شوند، حتی بدون ارتباط با یکدیگر یک پدیده‌ی اجتماعی ایجاد می‌کند که برای حاکمیت یک مشکل است و باز سعی می‌کند با تصویب یک‌سری قوانین فشار جدید جلوی آن بایستد؛ مثلاً یکی از راه‌های مقابله کاهش فرزندآوری یا تصمیم به نداشتن فرزند است که قوانین تنبیهی جدید برایش گذاشته‌اند یا بسیاری از جوانان ازدواج نمی‌کنند یا ازدواج سفید می‌کنند که باز حاکمیت علت آن را بررسی نمی‌کند، فقط می‌خواهد آن‌ها را مجازات کند.


بخشی از جوانان ما به این بلوغ فکری سختی رسیده‌اند که آن را تحمل نمی‌کنند و از آن‌جا که قانون و فضای فرهنگی اجازه نمی‌دهد آن رفتار را خلاف کند، نوع دیگری از زندگی را برای همه انتخاب می‌کنند. این شیوه با قانون در تعارض است، اما نمی‌تواند کاری در مقابل آن انجام دهند. این رفتارها کنش‌های فردی است که به شیوه‌های زندگی بدل می‌شود که حاکمیت آن را در غرب می‌داند در حالی که دلیل آن همان قوانین فشار است.

فرزانه انصاری فر به دادگاه انقلاب بندر ماهشهر احضار شد / سند



 در این احضاریه که توسط شعبه ۱ دادگاه انقلاب بندر ماهشهر صادر و به خانم انصاری فر ابلاغ شده، وی باید در تاریخ ۱۵ آذرماه برای رسیدگی به اتهام تبلیغ علیه نظام در این شعبه حاضر شود.

پیشتر نیز در بخش دیگری از پرونده خانم انصاری فر به شعبه ۱۰۳ دادگاه کیفری ۲ شهرستان بهبهان احضار شده بود. از وی خواسته شده که در تاریخ ۴ دیماه ۱۴۰۰، در این شعبه حاضر شود.


در این پرونده که با شکایت رحمان بدری فرمانده سابق یگان ویژه بهبهان (هم اکنون بازنشسته است) و دادستان بهبهان تشکیل شده، اتهامات مطروحه علیه خانم انصاری فر “ضرب و جرح عمدی”، “تجمع غیر قانونی”، “انتشار تصاویر تحریک آمیز”، “تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی”، “عضویت درگروهکهای منافقین” و “توهین به رهبری”، “تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی از طریق شعارنویسی و شرکت در اعتراضات سال ۹۸″، “اخلال در نظم آسایش عمومی و برهم زدن امنیت کشور”، “سرقت بالابر و سنگ پرانی علیه مامورین انتظامی و امنیتی” و “اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور” عنوان شده است.


یک منبع مطلع در خصوص انتساب این اتهامات به خانم انصاری فر به هرانا گفت: در برگه ابلاغیه خانم انصاری فر اتهاماتی از جمله سرقت بالابر و ضرب و جرح رحمان بدری! نیز در کنار سایر اتهمات واهی به وی نسبت داده شده که نشان از غیر واقعی بودن تمامی اتهامات مطروحه و تلاش نهادهای امنیتی جهت هرچه ستگین تر کردن پرونده خانم انصاری فر است”.

خانم انصاری فر شب پنج‌شنبه ۲۶ تیرماه سال گذشته در جریان تجمع اعتراضی در میدان بانک ملی بهبهان بازداشت و به زندان سپیدار اهواز منتقل و نهایتا در تاریخ ۳ مرداد ۹۹ با تودیع قرار از زندان آزاد شد.


فرزانه انصاری فر در آبان ماه ۹۹، جهت رسیدگی به اتهامات “توهین به رهبری، مشارکت در اخلال در نظم و آسایش عمومی و بر هم زدن امنیت کشور و اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت داخلی/خارجی” به بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب بهبهان احضار شده بود. وی در تاریخ ۱ اردیبهشت‌ماه امسال به اداره اطلاعات بهبهان احضار و در تاریخ ۵ اردبیهشت‌ماه نیز طی ابلاغیه‌ای به شعبه ۳ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب بهبهان احضار شده بود.


۲۶ تیرماه سال گذشته مردم بهبهان در میدان بانک ملی این شهر در اعتراض به “وضعیت نابسامان اقتصادی کشور” و “صدور حکم اعدام در پاسخ به اعتراضات مردمی سال گذشته” اقدام به برگزاری تجمع اعتراضی کردند. شمار زیادی از شهروندان معترض در جریان این تجمع و تعدادی پس از پایان اعتراضات در منازل خود بازداشت شدند. هرانا پیشتر طی چند گزارش ضمن احراز هویت شماری از بازداشت شدگان از بازداشت ده‌ها شهروند در ارتباط با این اعتراضات خبر داد.


در جریان اعتراضات آبان ۹۸ در بهبهان تعدادی از شهروندان ساکن این شهر ازجمله مهرداد دشتی نیا، محمود دشتی نیا، فرزاد انصاری فر، محمدحسین قنواتی، احسان عبدالله نژاد و محمد حشم دار با شلیک گلوله نیروهای امنیتی جان خود را از دست دادند. هرانا همچنین در تاریخ ۱ آبان‌ماه سال گذشته از صدور حکم ۱۰۹ سال حبس و ۲۵۹۰ ضربه شلاق برای ۳۶ تن از بازداشت شدگان اعتراضات آبان در بهبهان توسط شعبه ۱۰۲ دادگاه کیفری دو شهرستان بهبهان خبر داد.

ارجاع پرونده فرزانه زیلابی به دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان



 پرونده فرزانه زیلابی، وکیل مدافع پرونده هفت تپه، به دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان ارجاع داده شد. خانم زیلابی پیشتر توسط دادگاه انقلاب اهواز به یک سال حبس تعزیری و دو سال، ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده است.

بر اساس این گزارش، پرونده این وکیل دادگستری در شعبه ۱۶ دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان به ریاست قاضی کوشا رسیدگی خواهد شد.


در شهریور سال جاری فرزانه زیلابی بابت اتهام تبلیغ علیه نظام توسط دادگاه انقلاب اهواز به یک سال حبس تعزیری و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد.


خانم زیلابی برای رسیدگی به بخش دیگری از اتهامات، از جمله “نشر اکاذیب درباره اظهارات وی در مورد شکنجه اسماعیل بخشی و شاپور رشنو در بازداشتگاه وزارت اطلاعات و مصاحبه در خصوص پرونده های کارگران هفت تپه”، توسط شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری اهواز محاکمه در خصوص اتهام نشراکاذیب به سه ماه و یک روز حبس محکوم شد که اجرای آن به مدت یک سال معلق شد.


این وکیل کارگران هفت‌تپه، پیشتر گفته بود: من و وکلای پرونده به این احکام معترض هستیم بدون شک، این پرونده‌سازی تاوان دفاع از کارگران هفت تپه و فعالان کارگری بود. من با دفاعم از کارگران روبروی یک مفسد اقتصادی ایستادم. مفسد اقتصادی که همه می دانند، فسادش به همه جارخنه کرده است.


زیلابی، یادآور شد: در نهایت، هر حکمی در دادگاه تجدیدنظر صادر شود، بازنده نیستم. چرا که به صورت آگاهانه، فقط وظیفه وکالتی‌ام را در چارچوب قانون انجام داده بودم. آنچه در این میان مهم است، وکلای دادگستری باید از استقلال خود دفاع کنند و دادگاه‌ها باید ثابت کنند که ضابطان امنیتی، مانند سایر ضابطان دادگستری تحت امر دادگاه هستند، نه بالعکس!


گفتنی است، روز پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت‌ ماه، سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه با اعلام تشکیل پرونده قضایی علیه فرزانه زیلابی نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و با «دور جدید فشار» خواندن این اقدام، آن را محکوم و تاکید کردند که «سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه هرگونه پرونده‌سازی برای خانم فرزانه زیلابی وکیل پایه یک دادگستری، وکیل کارگران هفت‌تپه را محکوم کرده و خواهان پایان دادن به این روند نخ‌نما شده است.»

اقدام به خودکشی یک دختر نوجوان در آبادان



 روز سه شنبه ۲ آذر ۱۴۰۰، رئیس پلیس آبادان از اقدام به خودکشی یک دختر ۱۷ ساله در این شهر خبر داد.


سرهنگ حسین زلقی در این خصوص گفت: “در پی تماس تلفنی با مرکز پلیس ۱۱۰ خبری مبنی بر اینکه دختر ۱۷ ساله‌ای از روی سقف پاساژ سیتی سنتر قصد خودکشی دارد گزارش شد”.


بر اساس این گزارش، بلافاصله رئیس کلانتری ۱۶ امیرکبیر به همراه نیروهایش به محل اعزام و به سرعت خود را به یک قدمی دختر ۱۷ساله رسانده و متوجه شدند که دختر نوجوان قصد خود‌کشی داشته و قصد دارد خود را از طبقه ۴ پاساژ سیتی سنتر به درون خیابان بیندازد. در این حین، مأموران کلانتری ۱۶ در اقدامی سریع دختر نوجوان را گرفته و مانع خودکشی وی شدند.


دختر نوجوان به بخش مشاوره کلانتری منتقل شد. خانواده دختر نوجوان به کلانتری دعوت شده و در بخش مشاوره مشخص شد این دختر به دلیل مشکلات خانوادگی قصد خودکشی داشته است.


سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی‌های سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است.

۷ ماه بلاتکلیفی گلاله مرادی در زندان ارومیه



 با گذشت بیش از هفت ماه از بازداشت گلاله مرادی، شهروند اهل پیرانشهر وی کماکان در بند زنان زندان مرکزی ارومیه نگهداری می‌شود و از حق دسترسی به وکیل و همچنین ملاقات حضوری با خانواده‌اش محروم است.


هه‌نگاو پیشتر به نقل از یک منبع مطلع در زندان ارومیه گزارش داده بود که، گلاله مرادی طی مدت اخیر بارها به نهادهای امنیتی منتقل و جهت اعتراف اجباری مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفته است.


گلاله مرادی روز شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰ (۱۷ آوریل ۲۰۲۱)، پس از کشته شدن عثمان حاجی‌حسینی از کادرهای سپاه پاسداران در پیرانشهر، توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت و به ارومیه منتقل و پس از ۴۵ روز بازداشت به بند زنان زندان مرکزی ارومیه منتقل شد.


گفتنیست که دو فرزند گلاله مرادی نیز به نام‌های طاهر بزازی (داماد عثمان حاجی‌حسینی) و متین بزازی ۱۴ ساله نیز در همین رابطه بازداشت شده بودند که آنها پس از چندی آزاد شدند.


عثمان حاجی‌حسینی شامگاه جمعه ۲۷ فروردین (۱۶ آوریل) در جاده زیویه کشته شد و پس از چند ساعت گروهی که خود را “عقاب‌های زاگرس” می‌خوانند، مسئولیت کشه شدن وی را بر عهده گرفت.

مریم مهرابی از زندان دولت آباد اصفهان آزاد شد

 روز دوشنبه ۱۴ آبان ماه، مریم مهرابی، خواهر محمود مهرابی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام از زندان دولت آباد اصفهان آزاد شد. به گزارش خبرگزاری ه...