جستجوی این وبلاگ

مهر ۰۸، ۱۴۰۱

سازمان حقوق بشر ایران کشته شدن ۷۶ نفر در اعتراض‌ها به جان‌باختن مهسا امینی را تایید کرد

رادیو فردا

سازمان حقوق بشر ایران از کشته شدن دست‌کم ۷۶ نفر در ایران تا روز چهارم مهر در تجمع‌های اعتراضی در پی جان باختن مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد خبر داد.

بر اساس گزارش این سازمان، استان مازندران با ۲۵ نفر و پس از آن استان‌های گیلان و آذربایجان غربی هر کدام با ۱۰ کشته بیشتر قربانی را در این اعتراضات داشته‌اند.

در این گزارش هم‌چنین آمده است که از مجموع ۷۶ کشته، دست‌کم شش نفر زن و چهار نفر کودک بوده‌اند.

سازمان حقوق بشر ایران این آمارها را بر اساس ویدئوهای منتشرشده و گواهی‌های فوتی که به‌دست آن رسیده است و در آن‌ها موضوع شلیک مستقیم با استفاده از گلوله جنگی تایید شده، اعلام کرده است.

این آمارها دو روز پس از آن اعلام می‌شود که صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که در اعتراض‌های اخیر ۴۱ نفر کشته شده‌اند.

به گزارش سازمان حقوق بشر ایران، بیشتر کشته‌‌شدگان با فشار نهادهای امنیتی به‌صورت شبانه دفن می‌شوند و خانواده‌های آن‌ها برای برگزار نکردن تشییع جنازه علنی تحت فشار قرار دارند. در همین حال بسیاری از خانواده‌ها تهدید شده‌اند که در صورت اطلاع‌رسانی با اتهام‌های رسمی قضایی روبه‌رو خواهند شد.

از سوی دیگر، گزارش‌های رسمی و غیر رسمی حاکی از زخمی شدن صدها نفر و بازداشت چند هزار تن در شهرهای مختلف ایران دارد،‌ اما هنوز گزارش‌های دقیقی در این زمینه منتشر نشده است

سایت حقوق بشری «هه‌نگاو» روز دوشنبه آمار کشته‌شدگان استان کردستان را ۱۸ نفر، شمار زخمی‌ها را نزدیک به ۹۰۰ نفر و تعداد بازداشت‌شدگان را بیش از هزار نفر اعلام کرد.

دادستان عمومی و انقلاب ساری نیز روز یکشنبه از بازداشت ۴۵۰ نفر در استان مازندران خبر داده بود.

در همین حال، سازمان حقوق بشر ایران در مورد ادامه کشتار معترضان و احتمال استفاده از شکنجه و آزار بازداشت‌شدگان به قصد اخذ اعتراف اجباری و تلویزیونی هشدار داده و خواهان اقدام فوری و یک‌صدای جامعه جهانی شده است.

محمود امیری‌مقدم، مدیر این سازمان، ضمن هشدار جدی درباره «خطر شکنجه و آزار بازداشت‌شدگان»، «استفاده از سلاح جنگی علیه معترضان» را «جنایت بین‌المللی» عنوان کرد.

او از جامعه جهانی خواست تا «قاطعانه و متحد یک راهکار عملی برای جلوگیری از شکنجه و کشتار معترضان در پیش گیرد».

آقای امیری‌مقدم افزود: «تمام کشورهای جهان باید از خواست مردم ایران در راه احقاق حقوق بنیادین خود دفاع کنند».

همزمان با تجمع‌های اعتراضی گسترده در بیش از ۸۰ شهر ایران و شمار قابل توجهی از شهرهای جهان در پی جان باختن مهسا امینی، برخی دولت‌ها ضمن محکوم کردن سرکوب خشونت‌آمیز و مرگبار اعتراض‌ها در ایران، شروع به اعمال تحریم‌هایی علیه جمهوری اسلامی کرده‌اند. از جمله جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا، روز دوشنبه اعلام کرد که این کشور تحریم‌هایی را علیه شماری از افراد و موسسات جمهوری اسلامی ایران از جمله «پلیس امنیت اخلاقی» وضع خواهد کرد.

آنالنا بروک، وزیر خارجه آلمان نیز چند ساعت پیش از آن خواستار اعمال تحریم‌هایی علیه مقام‌های جمهوری اسلامی به‌دلیل سرکوب اعتراضات شد و گفت خیلی سریع باید «عواقب بعدی» برای حکومت ایران در محافل اتحادیه اروپا مورد بررسی قرار گیرد.

پیشتر نیز در روز ۳۱ شهریور، وزارت خزانه‌داری آمریکا، پلیس امنیت اخلاقی ایران را به اتهام آزار و خشونت علیه زنان و نقض حقوق معترضان ایرانی، تحریم کرده بود.

بسیاری از منتقدان تنها اعمال این گونه تحریم‌ها را برای فشار بر جمهوری اسلامی کافی نمی‌دانند و خواستار توقف مذاکرات قدرت‌های جهان با این حکومت در خصوص احیای برجام شده‌اند.

اعتراض‌های جاری در ایران پس از جان باختن مهسا (ژینا) امینی، جوان ۲۲ ساله‌ سقزی، آغاز شد که روز ۲۲ شهریور توسط ماموران گشت ارشاد بازداشت شد و سه روز پس از آن به دلیل مرگ مغزی جان باخت.

شاهدان عینی ضرب‌وجرح مهسا امینی در خودرو گشت ارشاد را علت به کما رفتن او اعلام کردند.

مهر ۰۷، ۱۴۰۱

اعتصاب غذای ژینا مدرس گرجی از بازداشت شدگان اعتراضات سنندج در زندان این شهر

هه‌نگاو

اعتصاب غذای ژینا مدرس گرجی از بازداشت شدگان اعتراضات سنندج در زندان این شهر

ژینا مدرس‌گرجی از فعالین زن بازداشت شده که به کانون اصلاح و تربیت سنندج منتقل شده است، از غروب روز یک شنبه ۳ مهر ۱۴۰۱ به نشانه اعتراض به بد رفتاری ماموران زندان و شکنجه‌ خود دست به اعتصاب زد.

بر اساس گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو خانم مدرس‌گرجی در حین بازداشت توسط ماموران امنیتی به شدت شکنجه شده و با چشمان بسته و رو به دیوار از وی بازجویی شده است.

زهرا محمدی (زارا) زندانی سیاسی و مسئول انجمن نوژین که در این زندان دوران محکومیت پنج‌ ساله خود را سپری می‌کند، از ظهر امروز به نشانه اعتراض به بدرفتاری و شکنجه زنان بازداشت شده اعتراضات اخیر اعتصاب غذای خود را اعلام کرده بود.

ژینا مدرس گرجی از فعالین شناخته شده زنان در کُردستان روز چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ (۲۱ سپتامبر ۲۰۲۲) در حین بازگشت از محل کار خود در خیابان صفری شهر سنندج بازداشت شده بود.

نهادهای امنیتی اوایل هفته گذشته نیز این فعال زن را تهدید کرده‌ بودند که در صورت شرکت در اعتراضات مردمی به قتل دولتی ژینا امینی بازداشت خواهد شد.

مهر ۰۶، ۱۴۰۱

اطلاعیه 1496 با موضوع #مهسا_امینی آمار کشته شدگان تا روز یازدهم اعتراضات سراسری در ایران

گسترش حمایت‌های جهانی از اعتراضات ایران و پیشاهنگی زنان در مبارزات

اینترنشنال

موج حمایت‌های جهانی از اعتراضات مردم ایران به کشته شدن مهسا امینی در حال شدت گرفتن است و مقامات و چهره‌های مختلف با تحسین نقش محوری زنان در این مبارزات و محکوم کردن سرکوبگری جمهوری اسلامی، با مبارزات آزادی‌خواهانه مردم ایران اعلام همبستگی کردند.

رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، گفت: «در حالی که ایران با معترضان مسالمت‌جو وحشیانه برخورد می‌کند و تلاش می‌کند دسترسی ایرانیان به اینترنت جهانی را مسدود کند، آمریکا برای کمک به مردم ایران در برقراری ارتباط با یکدیگر گام برمی‌دارد.»

جمعی از فعالان حقوق اقلیت‌های جنسی و جنسیتی در بیانیه‌ای با اشاره به اعتراضات مردم ایران، خطاب به کشورهای حامی حقوق بشر هشدار دادند هر گونه توافق و مذاکره با جمهوری اسلامی «به معنای تائید قتل عام و کشتار میلیون‌ها فرد، و به ویژه‌ اعضای جامعه اقلیت‌های جنسی و جنسیتی» است.

تودم، نهاد سیاسی کردهای شمال سوریه (روژاوا)، در بیانیه‌ای اعلام کرد: «مهسا امینی نماد مبارزه‌ای نوین شد که ایران را برای جمهوری اسلامی به دوزخ مبدل کرده است. این یک انقلاب است. انقلابی به پیشاهنگی زنان که رژیم ملاها را به لرزه درآورده است. خواستار حمایت از خیزش مردم ایران هستیم.»

در همین حال، هشتگ مهسا امینی که پس از کشته‌شدن او در توییتر به صورت گسترده مورد استفاده کاربران قرار گرفته، از ۸۰ میلیون فراتر رفت.

از سوی دیگر، واشینگتن پست در تحلیلی درباره اعتراضات ایران نوشت: «اگر چه به نظر می‌رسد نیروهای امنیتی در ایران در حال کنترل اوضاع هستند، نشانه‌های شکنندگی جمهوری اسلامی بسیار بیشتر از چیزی است که در هفته‌های پیش از انقلاب‌های مصر و تونس در سال ۲۰۱۰ دیده می‌شد.»

مطلب واشینگتن پست اعترضات ایران را «شورش سراسری به رهبری دختران علیه پدربزرگ‌هایی که چهار دهه بر کشور حکمرانی کرده‌اند» خواند و افزود: «گذار ایران از دین‌سالاری به مردم‌سالاری ممکن است ساده، مسالمت‌آمیز و قریب‌الوقوع نباشد، اما این رویداد تنهاترین و مهم‌ترین کلید برای تحول خاورمیانه است.»

کیهان کلهر، نوازنده و موسیقی‌دان، در پستی اینستاگرامی با تاکید بر لزوم ادامه فعالیت‌های فرهنگی همزمان با اعتراضات ایران گفت: «تمام صحنه‌هایی که روی آن ساز بزنم، تریبون مردم آزادی‌خواه و آزادگان به تنگ آمده سرزمینم ایران خواهد بود. دست در دست و قدم به قدم کنار شما.»

کیهان کلهر خطاب به «بالانشینانِ حاکم» گفت: «در این چهار دهه سعی کردیم با شما نیز به جای زبان لعن و نفرین و اعدام و حد و تعزیر، به زبان فرهنگِ برخواسته از تمدن‌مان سخن بگوییم اما پیداست که نیاموختید و کماکان بر سر کبر و تفرعُنید، البته اُمویان هم نیاموختند و شد آنچه باید می‌شد.»

اصغر فرهادی نیز در ویدیویی اینستاگرامی گفت: «از طریق این ویدیو از شما هنرمندان، سینماگران، روشنفکران، فعالین حقوق مدنی در سراسر دنیا و هر کس که به کرامت انسان و آزادی باور دارد دعوت به همبستگی با زنان و مردان قوی و شجاع ایران می‌کنم؛ با ساختن ویدیو، با نوشتن مطلب و یا هر شیوه دیگری.»

ریکاردو سیمونتی بازیگر، نویسنده و مدل آلمانی، نیز در مراسم اکران یکی از فیلمهای نتفلیکس «دی کایزقین» (ملکه) در حمایت از مهسا و زنان ایرانی لباسی با نام مهسا امینی پوشید.

ایرج جنتی عطایی، ترانه‌سرای ایرانی، در پیامی گفت: «امیدوارم مردم ما به زودی تجربه زیستن در جامعه‌ای را به دست آورند که در آن می‌شود آزاد زندگی کرد… می‌شه قربانی این وحشت منحوس نشد.»

همزمان با تظاهرات سراسری مردم ایران، فعالان و ایرانیان خارج از کشور نیز در واشینگتن دی‌سی آمریکا، شهرهای برلین و هامبورگ آلمان، هلسینکی فنلاند، استکهلم سوئد، پاریس، ملبورن، تورنتو و ونکوور تجمع کردند.

هزاران نفر از ایرانیان ساکن کانادا در شهر تورنتو با برگزاری تجمعی گسترده در بخشی طولانی از خیابان یانگ، بلندترین خیابان جهان، ضمن ابراز همبستگی با اعتراضات ایران، با سردادن شعار و حمل پلاکارد خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی شدند

فعالان و ایرانیان مقیم کانادا در شهر ونکوور نیز قصد دارند در حمایت از مهسا امینی و معترضان ایرانروز یک‌شنبه ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر در مقابل آرت گالری این شهر تجمع اعتراضی برگزار کنند.

در همین حال، گروهی از ایرانی‌ها در اعتراض به سیاست‌های بی‌بی‌سی فارسی در قبال پوشش تحولات ایران مقابل ساختمان بی‌بی‌سی در لندن تجمع کردند و شعار‌هایی از جمله «‌بی‌بی‌سی شرم بر تو» سر دادند.

باز هم اعتراف اجباری، این بار برای معترضان حجاب اجباری، اطلاعیه ۱۴۸۸

بازهم فشارها بر زنان و بانوان ایران شدت گرفته است و آمران به معروف، ناهیان منکر (آتش به اختیار) و گشت‌ های ارشاد دولتی در اماکن عمومی به‌صورت گسترده دست به بازداشت زنان و دخترانی که نام آن‌ها را بدحجاب و شل حجاب گذاشته‌اند، زده‌اند. علاوه بر حجم شدید بازداشت‌ها در روزهای اخیر خبر بازداشت و شکنجه و سپس پخش اعترافات تلویزیونی چند نفر از این زنان خشم شهروندان را برانگیخته است… کمیته دفاع از حقوق زنان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران تهیه و تدوین: شهلا شاهسونی Die Versorgung & die Verfassung: Shahla Shahsavani گویندگان: ایراندخت کیا، زهرا رهایی، شهلا شاهسونی Erzählungen: Irandokht Kia, Zahra Rahaei, Shahla Shahsavani #حق #بشر #اعلاميه_جهانى_حقوق_بشر آگاهی از حقوق ذاتی و حقوق شهروندی راه رسیدن به عدالت اجتماعی، آزادی و استقلال است. به احترام آزادی بیان و آگاهی رسانی کلیه کلیپ ها و تحقیقات حقوق بشری و آماری تنظیم شده توسط کانون دفاع از حقوق بشر در ایران قابل استفاده برای همکان است حتی بدون ذکر نام کانون.

مهر ۰۳، ۱۴۰۱

ناهید شیرپیشه به ۵ سال حبس محکوم شد



 خبرگزاری هرانا – ناهید شیرپیشه، مادر پویا بختیاری، از جان باختگان اعتراضات آبان ۹۸،‌ توسط شعبه یک دادگاه انقلاب کرج، به ۵ سال حبس محکوم شد.


به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ناهید شیرپیشه، مادر پویا بختیاری، از جان باختگان اعتراضات آبان ۹۸، توسط دادگاه انقلاب کرج به حبس محکوم شد.


یک منبع نزدیک به خانواده این شهروند به هرانا گفت: «هفته گذشته صدور حکم حبس خانم شیرپیشه در زندان کچویی کرج به او ابلاغ شده، وی توسط شعبه ۱ دادگاه انقلاب کرج از بابت اتهاماتی از جمله اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام محاکمه و به ۵ سال حبس محکوم شده است.»

این منبع مطلع در ادامه افزود: «ناهید شیرپیشه کماکان از برقراری تماس تلفنی و ملاقات با خانواده محروم است و با اعلام صدور حکم حبس وی از لحاظ روحی دچار مشکلات زیادی شده که وی را از اعزام به بیمارستان و مراکز درمانی محروم کردند.»


پیشتر یک منبع مطلع به هرانا گفته بود: «خانم شیرپیشه کماکان در بند قرنطینه زندان کچویی کرج بسر میبرد و به دستور مسئولان زندان از سه هفته پیش از برقراری تماس تلفنی و ملاقات با خانواده خود محروم شده است.»


خانم شیرپیشه روز پنجشنبه ۶ مردادماه، به زندان کچویی کرج منتقل شد و اواسط مردادماه امسال به دلیل عدم رعایت اصل تفکیک جرائم در این زندان، توسط یکی از زندانیان متهم به جرائم خشن در بند قرنطینه زندان کچویی کرج مورد ضرب و شتم قرار گرفت، با گذشت ۵۹ روز از زمان دستگیری وی کماکان در بازداشت و بلاتکلیفی بسر میبرد.


در روز دوشنبه ۲۰ تیرماه، ناهید شیرپیشه و مهرداد بختیاری، مادر و عموی پویا بختیاری، سکینه احمدی مادر ابراهیم کتابدار، رحیمه یوسف زاده مادر نوید بهبودی، محبوبه رمضانی مادر پژمان قلی پور، سعید دامور برادر وحید دامور و سمیه جعفرپناه، خواهر محسن جعفرپناه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. از سوی دیگر بی بی سی فارسی نیز در خبری از بازداشت طلعت مشکی مادر محسن جعفرپناه، ایران الهیاری مادر مهرداد معین‌فر و زینب محمدی مادر محمد طاهری خبر داد. از میان این شهروندان مهردادبختیاری، سکینه احمدی، محبوبه رمضانی و رحیمه یوسف زاده آزاد شدند.


هرانا روز دوشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۱، طی گزارشی به تداوم بازداشت و بلاتکلیفی این شهروندان پرداخته بود.


تا لحظه تنظیم این گزارش از دلایل بازداشت، اتهامات مطروحه این شهروندان اطلاعی در دست نیست.


خانم شیرپیشه پیشتر نیز به دلیل فعالیت های مدنی خود سابقه بازداشت توسط نهادهای امنیتی را داشته است. ناهید شیرپیشه، مادر پویا بختیاری (زاده ۱۹ شهریور ۱۳۷۱ – درگذشتهٔ ۲۵ آبان ۱۳۹۸ در مهرشهر کرج) یکی از جان‌باختگان اعتراضات سراسری ۱۳۹۸ ایران است.


منوچهر بختیاری، پدر پویا بختیاری نیز چندی قبل از ندامتگاه مرکزی کرج به زندان قزوین تبعید شد.

مشهد؛ فاطمه سپهری توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد



خبرگزاری هرانا – فاطمه سپهری، فعال مدنی امروز چهارشنبه ۳۰ شهریور، توسط تعداد پر شماری از نیروهای امنیتی در منزل خود در مشهد بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.


به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، فاطمه سپهری در مشهد بازداشت شد.


یک منبع مطلع در این خصوص به هرانا گفت: “ابتدا حدود بیست ماشین از نیروهای امنیتی منزل خانم سپهری را محاصره کردند و سپس وی را به همراه پسرش و دو دختر جوان بازداشت کردند.”

تا لحظه تنظیم این گزارش از دلایل بازداشت و محل نگهداری وی اطلاعی در دست نیست.


این فعال مدنی چندی پیش طی ابلاغیه‌ای الکترونیکی به شعبه ۹۰۳ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد احضار شده بود.


فاطمه سپهری و جواد لعل محمدی روز یکشنبه ۱۰ مردادماه ۱۴۰۰، در جریان یک تجمع اعتراضی در حمایت از مردم خوزستان و اعتراض به شرایط کشور در مشهد، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. این تجمع که در پارک ملت مشهد برگزار شده بود با ورود نیروهای نظامی و امنیتی به خشونت کشیده شد. این فعال مدنی پس از انتقال به بیمارستان شریعتی مشهد، به دلیل حال نامساعد جسمی آزاد شد.


خانم سپهری پیشتر نیز به دلیل فعالیت‌های مدنی خود سابقه بازداشت و محکومیت داشته است. وی که یکی از امضاکنندگان نامه درخواست استعفای آیت الله علی خامنه‌ای است، به همین دلیل در مرحله بدوی توسط شعبه ۴ دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی منصوری به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. این محکومیت توسط شعبه ۳۵ دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی به ۳ سال و شش ماه حبس تقلیل یافت. نهایتا اردیبهشت‌ماه سال گذشته حکم حبس و شلاق فاطمه سپهری به مدت ۵ سال و به صورت مشروط تعلیق شده و این فعال مدنی از زندان آزاد شد.



مهر ۰۲، ۱۴۰۱

دستگیری یلدا معیری عکاس مشهور ایرانی در اعتراضات تهران

IRANWIRE

یلدا معیری، عکاس معروف خبری و عضو انجمن عکاسان مطبوعاتی ایران، در جریان اعتراضات روز سه‌شنبه بیست و نهم شهریور تهران  بازداشت شده و به زندان قرچک در جنوب تهران منتقل شده است.

یلدا معیری، عکاس معروف خبری و عضو انجمن عکاسان مطبوعاتی ایران، در جریان اعتراضات روز سه‌شنبه بیست و نهم شهریور تهران بازداشت شده و به زندان قرچک در جنوب تهران منتقل شده است.

به دنبال بازداشت خانم معیری، انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران با صدور بیانیه‌ای خواستار آزادی این عکاس روزنامه‌نگار شده و گفته است: «خانم یلدا معیری، عکاس جامعه مطبوعاتی ایران، که در روزهای اخیر برای تهیه عکس در یکی از خیابان‌های تهران حاضر شده بود، بازداشت شده و اکنون در زندان قرچک به سر می برد. انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران ضمن دفاع قاطع از آزادی عمل برای همکاران روزنامه‌نگار در بازتاب وقایع، تاکید می‌کند مسئولان و دستگاه‌های نظارتی و قضایی باید توجه داشته باشند که یکی از وظایف خبرنگاران و عکاسان حضور در وقایع روز برای تهیه خبر و گزارش است.»

در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «همانگونه که حضور ماموران اورژانس و کادر درمانی در یک رویداد خیابانی مانند تظاهرات، شرکت در اجتماعات و تظاهرات تلقی نمی‌شود، حضور خبرنگاران و عکاسان را نیز نمی‌توان شرکت در اجتماعات تلقی کرد و آن را مستمسکی برای بازداشت خواند.»

یلدا معیری عکاس خبری سرشناس ایرانی است که پیشتر عکس‌هایش در خبرگزاری‌های معتبر بین‌المللی منتشر شده است و جوایز معتبری هم دریافت کرده است.

مهر ۰۱، ۱۴۰۱

بازتاب جهانی جان‌باختن مهسا امینی؛ «امیدی به مجازات عاملان نیست و ریشه مشکل جای دیگر است»

BBC

جان‌باختن مهسا امینی با بازتاب کم‌سابقه‌ای در سطح رسانه‌های جهان همراه شده است

از رسانه‌های بانفوذ و معروف مانند سی‌ان‌ان و نیویورک تایمز و رویترز گرفته تا رسانه‌هایی محلی در اقصی نقاط جهان، خبر جان باختن مهسا امینی با بازتاب گسترده‌ای در سطح بین‌المللی رو‌به‌رو شده است.

دهها خبرگزاری معتبر، روزنامه‌های مهم و وب‌سایت‌های پربیننده به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، عربی، هندی، پرتغالی، ژاپنی، چینی، آلمانی، ایتالیایی، پشتو، اردو، عبری و روسی و بسیاری زبان‌های دیگر، گزارش‌هایی درباره این زن ۲۲ ساله ایرانی منتشر کرده‌اند.

علاوه بر این بازتاب گسترده، در میان مقام‌های رسمی نیز رابرت مالی، نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور ایران با انتشار توییتی، اتفاقی را که برای خانم امینی رخ داده، «وحشتناک» توصیف کرد و نوشت: «ایران باید به خشونت علیه زنان پایان دهد و به آنها اجازه دهد تا از حقوق اساسی‌شان برخوردار باشند.»

جیک سولیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا نیز در توییتی، جان باختن مهسا امینی را «غیرقابل بخشش» توصیف کرد و نوشت که کشورش کماکان حکومت ایران را مسئول این اتفاق و «نقض حقوق بشر» می‌داند.

و البته این همه در کنار موجی کم‌سابقه از واکنش‌ها در شبکه‌های اجتماعی است که به اشکال مختلف منتشر شده‌اند؛ از خشم و انتقادهای شدید علیه حکومت «جمهوری اسلامی» گرفته تا اطلاع‌رسانی به زبان‌های مختلف و شرح آنچه رخ داده در مقابله با روایت‌های رسمی وتبلیغاتی که از سوی طرفداران حکومت ایران منتشر می‌شود.

سازمان عفو بین‌الملل نیز با انتشار بیانیه‌ای از حکومت ایران خواست که پرونده جان‌باختن مهسا امینی را به عنوان یک پرونده جنایی بررسی کند و تمامی جزییات اتفاقاتی را که بر او گذشته بکاود. این سازمان یادآوری کرده که اتهامی جدی در ارتباط با نحوه برخورد با خانم امینی در دوران بازداشت وجود دارد که باید بررسی شود.

روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی که توسط فرناز فصیحی تهیه شده، با هادی قائمی مدیر مرکز حقوق بشر ایران مصاحبه کرده است. آقای قائمی می‌گوید: «به دلیل وحشت حکومت از زنان جوان و خواسته‌هایشان، سرکوب این روزها – به ویژه علیه زنان – به شدیدترین سطح خود رسیده است.»

در این گزارش، شادی صدر – از حقوقدانان ساکن لندن – نیز در گفت‌وگویی از مجازات عاملین کشته شدن مهسا امینی ابراز ناامیدی کرده و گفته ریشه مشکل در قوانینی است که به ماموران حکومت اجازه می‌دهد تا زنان را به خاطر پوششان دستگیر کند.

در گزارش شبکه خبری الجزیره، ضمن یادآوری قوانین منحصر به فرد ایران برای اجباری بودن حجاب آمده است: «در طول این چند دهه زنان به شکل مداوم در برابر این قوانین مقاومت کرده‌اند و روسری‌هایشان را بسیار عقب‌تر بسته‌اند. از سال ۲۰۱۷ که عده‌ای از زنان در موجی از اعتراض‌ها، روسری‌هایشان را از سر برداشتند، مقام‌ها به اقدامات سخت‌گیرانه‌تری دست زدند.»

خبرگزاری فرانسه، در گزارشی ضمن شرح اعتراض‌ها به جان باختن مهسا امینی به افزایش اعتراض‌ها به حجاب اجباری پرداخته و به مواردی مانند مادری که در برابر ماشین گشت ارشاد، التماس می‌کرد دخترش را دستگیر نکنند یا آنچه بر سر سپیده رشنو آمد پرداخته است.

در این گزارش آمده است: «فعالان (مدنی)، حکومت ایران را متهم می‌کنند که سرکوب بسیار بزرگی را به اوج رسانده‌ است؛ سرکوبی که شامل بسیاری از حوزه‌‌های اجتماعی است. از جمله سخت‌گیری‌های جدید علیه بهائیان، صدور احکام اعدام برای همجنسگرایان، موجی تازه از اجرای حکم اعدام و دستگیری شهروندان کشورهای خارجی.»

خبرگزاری رویترز نیز در گزارشش از جان‌باختن مهسا امینی، اظهارنظر آیت‌الله علی خامنه‌ای را درباره مرگ جرج فلوید یادآوری کرده که گفته بود این اتفاق، طبیعت واقعی آمریکا را نمایان کرده است.

در این گزارش که همانند گزارش خبرگزاری فرانسه در دهها وب‌سایت انگلیسی‌زبان سراسر جهان بازنشر شده، آمده است: «دهه‌ها بعد از انقلاب هنوز روحانیون حاکم برای اجرای قانون (حجاب اجباری) دست و پا می‌زنند و زنان – از هر سن و با هر پیشینه‌ای – کت‌های تنگ جلوباز می‌پوشند و روسری‌های رنگی‌شان را عقب می‌زنند تا موهایشان دیده شود.»

جان باختن مهسا امینی در میان رسانه‌های خاورمیانه نیز بازتاب بسیار گسترده‌ای داشته و دهها وب‌سایت عربی، ترکی و عبری نیز گزارش‌هایی درباره او منتشر کرده‌اند.

در میان این رسانه‌ها، سی‌ان‌ان عربی به انتشار ویدئویی از سوی پلیس امنیت تهران اشاره کرده که در آن ادعا شده، لحظاتی از حضور مهسا امینی را در بازداشت نشان می‌دهد. اما سی‌ان‌ان عربی نیز مانند بسیاری رسانه‌های دیگر یادآوری کرده که نه تنها «امکان تایید هویت شخص درون ویدئو» وجود ندارد، بلکه این ویدئو نشان نمی‌دهد که پیش از ورود به ساختمان پلیس چه اتفاقاتی برای مهسا امینی رخ داده است.

در ادامه بسته‌تر شدن فضای سیاسی-رسانه‌ای در ایران در یک دهه اخیر، بسیاری از رسانه‌های خارجی اجازه فعالیت آزادانه در ایران را ندارند و به همین دلیل نیز امکان راستی‌آزمایی یا گزارشگری مستقل در ارتباط با حوادث ایران با دشواری‌های بسیاری همراه شده است.

شهریور ۲۹، ۱۴۰۱

«گیسوبُران» زنان معترض ایرانی در پی مرگ مهسا امینی؛ آناهیتا همتی هم موهایش را تراشید ۲۷ شهریور ۱۴۰۱

VOAPNN

کارزار «گیس‌بران» در اعتراض به جان باختن مهسا امینی

شماری از زنان ایرانی، در حرکتی نمادین در اعتراض به جان‌باختن مهسا امینی پس از بازداشت توسط گشت ارشاد، زیرمجموعه فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی، با ابراز خشم و سوگ موهای خود را قیچی کردند.

در این کارزار اعتراضی که در ساعات گذشته، در روز یک‌شنبه ۲۷ شهریور، آغاز شده و چند زن به آن پیوسته‌اند، زنان معترض با اجرای آیین کهن بریدن گیسو، که در سوگ سیاوش در شاهنامه فردوسی نیز به آن اشاره شده، موهای خود را در مقابل دوربین قیچی می‌کنند.

به تعبیر برخی کنشگران، «کمپین گیس‌بُران خروش دوباره زنان ایران» علیه سیاست‌های ضد زن جمهوری اسلامی است.

آیین «گیس‌بُران» یا «گیسوبُران» هنوز هم در میان برخی اقوام ایرانی از جمله بختیاری‌ها به نام «پل‌بران» مرسوم است.

دریا صفایی، نماینده ایرانی‌تبار پارلمان بلژیک، با انتشار تصاویری از اعتراض این زنان، در توییتی نوشت: «زنان ایرانی در اعتراض به کشته شدن مهسا امینی توسط پلیس حجاب، خشم خود را با کوتاه کردن موهای خود و سوزاندن حجاب نشان می‌دهند. آنها از رژیم اسلامی به ستوه آمده‌اند.»

مسیح علینژاد، فعال حقوق زنان و روزنامه‌نگار نیز تصاویری از بریدن موی زنان را منتشر کرد و نوشت: «اگر از هفت سالگی موهای خود را نپوشانیم، نمی‌توانیم به مدرسه برویم یا شغلی پیدا کنیم. ما از این رژیم آپارتاید جنسیتی به ستوه آمده‌ایم.»

همچنین آناهیتا همتی، ضمن کشف حجاب ویدیویی با شرح «برای ژینای ایران» منتشر کرد و موهای تراشیده شده خود را روی زمین ریخت.

جی. کی. رولینگ، مولف و نویسنده شناخته شده بریتانیایی که مجموعه فانتزی «هری‌پاتر» او شهرتی جهانی دارد، از این کمپین حمایت کرد و با به کار بردن هشتگ «مهسا امینی»، گفت: «شجاعت واقعی این است!»

شارون استون،‌ هنرپیشه سرشناس هالیوود،‌ نیز با انتشار یک استوری در حساب خود در اینستاگرام، پست نازنین نور،‌ بازیگر و مدل ایرانی-آمریکایی، درباره مهسا امینی را به اشتراک گذاشت.

مهسا (ژینا) امینی، زن جوان اهل سقز که به همراه خانواده‌اش به تهران سفر کرده بود، ۲۲ شهریور توسط گشت ارشاد بازداشت شد و ساعاتی پس از انتقال به مرکز پلیس امنیت اخلاقی معروف به بازداشتگاه وزرا، به بیمارستان کسری برده شد. او روز ۲۵ شهریور جان خود را از دست داد.

این واقعه واکنش‌های گسترده‌ای را در ایران و جهان به همراه داشته است.

تجمع دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به قتل مهسا امینی با شعار «زن، زندگی آزادی»

اینترنشنال

گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به قتل مهسا امینی در محیط این دانشگاه راهپیمایی کردند و شعارهایی از جمله «زن، زندگی آزادی» سر دادند و سرودهایی از جمله «همراه شو عزیز» را خواندند.

دانشجویان روز یکشنبه پلاکاردهایی به زبان‌های فارسی و کردی در دست داشتند که از جمله آنها «نمی‌خواهم بمیرم» و «خونت پایمال نخواهد شد» بود.

بر اساس فیلم‌های منتشر شده گروهی از نیروهای بسیج به دانشجویان حمله کرده و آنان شعار «بی شرف، بی شرف» سر دادند.

روز شنبه نیز معترضان پس از مراسم خاکسپاری مهسا امینی در مقابل فرمانداری سقز تجمع کردند.

شامگاه شنبه نیز هزاران نفر از اهالی سنندج برای همبستگی و حمایت از مردم سقز با برگزاری تجمع خیابانی و سردادن شعارهای ضدحکومتی، خشم خود را از ماجرای کشته شدن مهسا امینی ابراز کردند.

در همین حال سازمان حقوق بشری هه‌نگاو خبر داد که تعداد زخمی‌های اعتراضات شنبه در سقز، در اعتراض به قتل مهسا امینی، به ۳۳ نفر افزایش یافته و دست‌کم پنج نفر به دلیل وضعیت وخیم جسمانی به مراکز درمانی تبریز منتقل شده‌اند.

این سازمان ضمن انتشار تصویری از یکی از مجروحان سقز نوشت که گلوله ساچمه‌ای به چشم او اصابت کرده و این جوان ۱۸ ساله بینایی چشمش را از دست داده است.

با گسترش خشم عمومی و اعتراضات به کشته شدن مهسا امینی پس از بازداشت او از سوی گشت ارشاد، مقام‌های جمهوری اسلامی همچنان بر انکار مسئولیت حکومت اصرار دارند.

در همین حال، برای روزهای یک‌شنبه و دوشنبه فراخوان عزای عمومی و اعتصاب اعلام شده است.

احزاب کر‌ستان ایران و فعالان مدنی و سیاسی کرد‌ستان، دوشنبه را روز اعتصاب عمومی اعلام کردند.

شاهزاده رضا پهلوی نیز ضمن اعلام پیوستن به عزای عمومی در روزهای یک‌شنبه و دوشنبه گفت: «قتل تکان‌دهنده ژینا (مهسا) امینی به دست رژیم ضد ایرانی و زن‌ستیز جمهوری اسلامی، احساسات عموم ملت ایران را جریحه‌دار کرده است.»

روز شنبه هشتک #مهسا_امینی در توییتر از دو میلیون فراتر رفت. در پی به کما رفتن و جان باختن مهسا امینی پس از بازداشت او از سوی گشت ارشاد، بسیاری از کاربران در توییتر با استفاده از هشتگ #مهسا_امینی اعتراض خود را اعلام کرده و آن را به یکی از داغ‌ترین هشتگ‌ها تبدیل کردند.

شهریور ۲۸، ۱۴۰۱

یک منبع بیمارستانی به ایران اینترنشنال: له‌شدگی بافت مغزی مهسا در پی «ضربات متعدد» به سر

اینترنشنال

منابع بیمارستانی در گفت‌وگو با ایران اینترنشنال خبر دادند مهسا امینی در زمان انتقال به بیمارستان کسری در حدود ساعت ۱۱ شب به هیچ محرکی پاسخ نمی‌داده و مرگ مغزی کامل اتفاق افتاده بوده است.

به گفته این منبع، ریه‌های او پر از خون شده و کاملا مشخص بود که «بیمار قابل احیا نیست.»

این منبع تاکید کرده شرایط مهسا «به‌گونه‌ای بود که نه قابل احیا بود و نه امکان جراحی وجود داشت زیرا بافت مغزی‌اش آسیب جدی دیده بود و مشخص بود بیمار با یک مشت به این شرایط دچار نشده و باید ضربه‌هایی زیادی به سرش وارد شده باشد.»

این منبع برای تشریح وضعیت توضیح داده اگر «سر فردی در یک تصادف آسیب ببیند ممکن است با انجام جراحی تخلیه هماتوم ایجاد شده، شانس زنده ماندن داشته باشد اما در مورد مهسا آسیب چنان وسیع بوده که امکان جراحی وجود نداشت و نشان دهنده ضربات متعدد و له‌شدگی بافت مغزی بوده است.»

به گفته این منبع بیمارستانی از نظر قانونی اگر مرگ زیر ۲۴ ساعت از زمان بستری اتفاق بیفتد باید حتما به پزشکی قانونی ارجاع داده شود و در مورد مهسا نگه‌داشتن او برای مدتی بیشتر به این دلیل بوده که وقت خریده شود.

ساعتی پیش، بیمارستان کسری در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که مهسا امینی بدون «علائم حیاتی» و در حالت «مرگ مغزی» به این بیمارستان منتقل شده و ۴۸ ساعت پس از احیا بار دیگر دچار ایست قلبی شد و درگذشت.

واکنش فائزه هاشمی به مرگ مهسا امینی: رفتار جمهوری اسلامی با زندانیان، بدتر از اسرائیل است

اینترنشنال

فائزه هاشمی در کلاب‌هاوس گفت: رفتار جمهوری اسلامی با مردم و زندانیان بدتر از اسرائیل است. در حالی که اسرائیل اخیرا یک زن زندانی را که اعتصاب غذا کرده بود آزاد کرد، مقام‌های ایران به اعتصاب غذای این همه زندانی سیاسی که به خاطر نقد کردن زندانی هستند، بی توجهی می‌کنند

فراخوان جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق زنان در تاریخ 24 سپتامبر2022

کمیته دفاع ازحقوق زنان برگزار میکند

از شما فعالین حقوق بشر، آگاهان و همکاران گرامی دعوت می‌شودتا ما را در این جلسه ی سخنرانی همراهی فرمائید

سخنرانی، پرسش و پاسخ، بحث و گفتگو

سخنرانان و موضوع سخنرانی:

 

شراره هادی زاده رئیسی :

گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق زنان در شهریور ماه 1401

کوثر ولی زاده  :

بررسی کنوانسیون  رفع هرگونه تبعیض علیه زنان

و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

سمانه بیرجندی :

مبارزات زنان قسمت دوم

شراره مهبودی  :

تاریخ ورزش زنان ایران

فریده فراعی  :

طلاق در جامعه ایران

    تبادل نظر، پرسش و پاسخ در پایان هر بخش

بحث آزاد:             

شکنجه ممنوع ( زندان زنان )

 

در پایان پیش بینی و برنامه ریزی فعالیت های ماه آینده

زمان : شنبه  تاریخ ۲۴  سپتامبر  2022  ساعت  19  بوقت اروپای مرکزی

مکان:۱. فضای مجازی زووم

https://ift.tt/bWELKoj

۲ . فضای مجازی یوتیوب

https://youtube.com/channel/UCjDITs1AOEBapWS2enW92Ug

3 . اپلیکیشن کانون (پخش مستقیم از تلویزیون)

مسئول جلسه : آیلار اسماعیلی  

منشی جلسه : مرضیه مهدیه

ضبط صدا و تدوین : سعید پورمند، شهلا شاهسونی، زهرا یزدی هاشمی

ادمینها : سارا آسیابان، کوثر ولی زاده، نازنین فانی

 

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

کمیته دفاع از حقوق زنان

لیست جدید کتابهای منتشر شده در کتابخانه اینترنتی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران -سپتامبر ۲۰۲۲

۱. قدرت فکر

اثر دکتر ژورف مورفی ترجمه هوشیار رزم‌آزما، اگر خوا‌هان غلبه بر یک عادت بد، موفقیت بیشتر، سازگاری در خانواده خود و یا رسیدن به اهدافی باشید که تاکنون غیرقابل تحقق بود‌هاند، این کتاب به شما راهنمایی می‌دهد که آیا شما در راه درست هستید یا خیر.

۲. هنر زن بودن

نویسنده: ماراب مورگان ترجمه صادق آسوده، زنان باید بتوانند جایگاه واقعی خود را در زندگی پیدا کنند و فارغ از هیاهو‌ها و جنجال‌‌های رایج، زنی موفق، همسری مهربان و مادری دلسوز باشند. یکی از معما‌هاي تاریخ بشریت «زن» بوده است. فردي چون ناپلئون، زن را عامل تمام موفقیت‌‌هاي بشر معرفی کرده است و فرد دیگري چون ارسطو تمام بدبختی‌ها و خوشبختی‌هاي بشر را به زن نسبت داده است. اثر هنر زن بودن، در حقیقت مهمترین اثر خانم مورگان و مشتمل بر تجربیات بسیاري از زنان خود ساخته است. آن‌ها نه تن‌ها راه‌هاي برخورد با شوهران را به زنان می‌آموزند، بلکه با تعلیمات جذاب خود برآنند که زنان بتوانند جایگاه واقعی خود را در زندگی پیدا کنند و فارغ از هیاهو‌ها و جنجال‌هاي رایج، زنی موفق، همسري مهربان و مادري دلسوز باشند. حسن این اثر آن است که شامل گستره متنوعی از مطالب قدیم و جدید می‌باشد و صحت و تأثیر آن‌ها توسط زنان بسیاري امتحان شده. کتاب حاضر تن‌ها براي زنان به رشته تحریر در نیامده است و بلکه مرد‌ها را نیز مورد خطاب قرار می‌دهد تا براي بهبود وضع زندگی خود گامی مثبت بردارند. اگر دراین کتاب تأکیدي برنام زن می‌بینید به دلیل قدرت بی پایانی است که در وجود زنان به ودیعه گذاشته شده و خانم مورگان به عناوین مختلف سعی می‌کند که زنان این نیروي مثبت و سازنده را بازیابند و با آن به گشودن گره‌‌هاي کور زندگی بپردازند.

۳. یادداشت‌‌های زندان

نوشته جعفر پیشه‌وری، ترک غذا (اعتصاب غذا) سلاح مبارزه می‌شود و همدلی و همکاری سنگ بنای ایام مجلس می‌گردد و از زندانی سیاسی، آفریننده‌ی حماسه‌ی مقاومت جامعه‌ای را می‌سازد. نویسنده در جائی می‌نویسد «سال پیش هم یکی از زندانیان سیاسی که به‌تازگی آزادی خود را بازیافته بود در یک مصاحبه‌ی مطبوعاتی گفت: ما در آن‌جا در زندان نبودیم. شما در زندان بودید. در زندانی به‌گستردگی ایران. ما در سلول خود آزاد بودیم.»

۴. بچه‌‌های نیمه شب

نوشته سلمان رشدی ترجمه مهدی سحابی، رمانی است نوشته سلمان رشدی، که او در این رمان به دوران گذار هند از استعمار انگلیس به استقلال هند میپردازد. «بچه‌‌های نیمه شب»، داستان زندگی سلیم سینایی، یکی از هزار و یک کودکی است که در نیمه شب استقلال هند، در ساعت ۱۲ نیمه شب متولد شده اند و هر یک توانایی خاصی دارند. سلیم که خود راوی داستان نیز هست، در کنار زندگی خود، زندگی کشورش هند را نیز به تصویر می‌کشد. سلیم ضمن ذکر داستان کشورش و داستان زندگی خود، خود را در وقایعی که در کشورش رخ میدهد، سهیم میداند و حتی به نوعی خود را همزاد کشورش هند میداند.

۵. مجموعه اشعار فرخی یزدی

به کوشش مهدی اخوت و محمدعلی سپانلو، فرخی یزدی؛ شاعر آزادی، در سال ۱۲۶۸ شمسی در خانواده ای زحمتکش و دهقان زاده در شهر یزد متولد شد و از همان کودکی با رنج و ستم آشنا شد. او در اوان زندگی، نخست به کار نانوایی و پادویی پرداخت. آنگاه فرصتی یافت تا در مدارس قدیم و مدرسه مرسلین انگلیسی‌‌ها در یزد، فارسی و مقدمات عربی را فرا بگیرد. اما روحیه حق جویی، حق گویی او را بر آن داشت در زمانی که حدود پانزده سال داشت، شعری علیه اولیای انگلیسی مدرسه مرسلین بسراید و در آن به نکوهش مردم یزد بپردازد، که چرا فرزندان خود را به دست چنین افرادی میسپارند تا دین و فرهنگشان را بر باد دهند… (فرخی، ۱۳۷۸: ۱)، سخت بسته با ما چرخ، عهد سست پیمانی؛ داده او به هر پستی، دستگاه سلطانی؛ دین ز دست مردم برد، فکر‌های شیطانی؛ جمله طفل خود بردند، در سرای نصرانی (فرخی، ۱۳۶۳: ۲۰۵)

۶. کشتار نویسندگان در ایران از صوراسرافیل تا پوینده و مختاری

نوشته محمود ستایش، این کتاب متضمن نکاتی است درباره چگونگی به قتل رساندن برخی نویسندگان، روزنامه نگاران و آزادیخوا‌هان ایرانی، از عهد قاجار تا زمان کنونی. نگارنده برای هر یک از اشخاص، شرح مختصری از زندگی، فعالیت‌‌ها و مبارزات سیاسی و اجتماعی، معرفی آثار و اطلاعاتی نظیر آن، به دست میدهد .این اشخاص عبارتند از: میرزا ج‌هانگیر خان صوراسرافیل، میرزاده عشقی (مدیر روزنامه قرن بیستم)، فرخی یزدی (مدیر روزنامه طوفان)، محمد مسعود (مدیر روزنامه مرد امروز)، کریم پور شیرازی (مدیر روزنامه شورش)، حسین فاطمی (مدیر روزنامه باختر امروز)، محمد مختاری (نویسنده) و محمدجعفر پوینده (نویسنده).

۷. دختر یونان، خاطرات ملینا مرکوری

نوشته ملینا مرکوری ترجمه علی شفیعی، ۲۱ آوریل ۱۹۶۷، وقتی مردم آتن از خواب برخواستند، با واقعیت غافلگیر کننده ای مواجه شدند؛ جمعی از افسران با کودتا زمام امور را در دست گرفته بودند، بر اساس روال متداول نظام‌‌های کودتایی و سرکوبگر؛ قتل، آدمکشی، زندان، شکنجه و بگیر به بند از همان آغاز اعمال شده بود. در زمان وقوع کودتا، ملینا مرکوری، بازیگر و خواننده موفقی بود، به خصوص که همسر و همراه یکی از برجستگان سیما ژول داسین شده بود. ملينا مرکوری؛ هنرمند، سياستمدار، مبارز راه دموکراسی حقوق بشر و سمبل ميهن دوستی قرن بيستم ميلادی، هجدهم اکتبر سال ۱۹۲۰ در آتن به دنيا آمد. شهری که پدربزرگش سالیان سال شهردار آنجا بود. «استاماتیس مرکوری»، پدر ملینا،در گذشته‌‌های بسیار دور، نماینده پارلمان و وزیر کشور یونان بود. هنگامی که پدر و مادر ملینا مرکوری از یکدیگر جدا شدند، سرپرستی او را مادربزرگ و پدربزرگش به عهده گرفتند. پدربزرگی که از دوران کودکی ملینا، با هنرپیشه شدن وی مخالفت میکرد. ملینا مرکوری در سال ۱۹۴۱، با «پان خاراکوپوس»، یکی از ثروتمندان یونانی ازدواج کرد. نخستین تجربه زناشویی او، زیاد به درازا نیانجامید. پس از جدایی از همسرش، ملینا نخست به دیگر نقاط یونان رفت و سپس برای آنکه توانایی خویش را در زمینه تئاتر بیابد، به پاریس رفت؛ اما، به زودی به یونان بازگشت و بازی در فیلم را آغاز کرد. با بازی در فیلم «استلا»، جایزه بهترین فیلم خارجی، از دیدگاه فیلم شناسان آمریکایی در سال ۱۹۵۵، را تصاحب کرد. ملينا عشق به وطن، نياکان، حقوق بشر و سوسيال-دموکراسی را از دست نداد و کمک کرد تا جنبش پان هلنیک پا بگيرد، که از موسسان آن بشمار می‌آيد. وی سال‌ها عضو کميته مرکزی اين جنبش بود.

۸. ماجرا‌های جاودان در فلسفه

نوشته هنری توماس و دانالی توماس ترجمه احمد شهسا، شرح زندگی و عقاید فیلسوف‌های مطرح ج‌هان میباشد. کسانی که نقش مهمی در فلسفه داشتند، عقیده مهمی را بنیان کردند، تاثیر به سزایی در ج‌هان گذاشتند یا شیوه خاصی را در زندگی دنبال نمودند. از فیلسوف‌‌های مختلفی مثل کنفسیوس، سقراط، افلاطون، ارسطو، کانت، ولتر، ماکیاول، نیچه و…. صحبت کرده…

۹. ترور و اسلام

نوشته حسین ملک، ترور مخالفین، بخشی از سیره پیامبر اسلام بود، که از همان آغاز هجرت به مدینه و تشکیل حکومت، در دستور کار مسلمین قرار گرفت. یکی از نخستین قتل‌‌های سیاسی صدر اسلام، ترور کعب‌ابن اشرف، شاعر یهودی اهل مدینه بود…. کعب بن اشرف، پسر عربی از طایفه تیه بود، ولی چون مادرش یک یهودی از طایفه بنی النضیر بود، از این رو یهودی نامیده میشد. او یک خاخام با دانش، ثروتمند و چکامه سرائی مشهور بود. کعب تا زمانی که محمد بن عبدالله با یهودیان دشمنی پیشه نکرده بود، از او پیروی میکرد، ولی هنگامی که محمد با یهودیان دشمنی آغاز کرد و قبله مسلمانان را از اورشلیم به مکه تغییر داد، کعب بن اشرف نیز او را ترک نمود. سپس هنگامی که آگاه شد محمد سران قریش و اشراف مکه را در جنگ بدر به خاک و خون کشیده، از اسلام و پیامبر برگشت و بر ضد او به چکامه سرائی مشغول شد. کعب دوستدار طایفه قریش بود و پس از جنگ بدر، به مکه رفت و در آنجا درباره افراد کشته شده در جنگ بدر به سرودن شعر و چکامه پرداخت، و برای انگیزش حس انتقام افراد طایفه قریش، بر ضد محمد چکامه‌‌هایش را برای آن‌ها قرائت می‌کرد.

۱۰. از میترا تا محمد

نوشته سیاوش اوستا، این کتاب پژوهشی نوین از سیر دین در ایران است و به بررسی همسویی و یکنواختی بنیادی دین‌ها میپردازد و در پایان به ترور مخالفان در دین اسلام، به ویژه چرایی آن در صدر اسلام پرداخته است.

۱۱. صفر؛ تولد و مرگ در فیزیک جدید

نوشته دکتر مسعود ناصری، عنوان کتاب اولش را که درباره دنیای غیرمادی یا شعور بحث میکند، «یک؛ کوانتوم عرفان و درمان» انتخاب کرده است و در کتاب بعدی اش، یعنی «صفر؛ تولد و مرگ در فیزیک جدید» به دنیای اجسام مادی که مکمل دنیای شعور است میپردازد. این کتاب نه ترجمه است، نه جمع آوری مطالب پراکنده، بلکه نویسنده با زبان روان و گیرا و با مثال‌ها و تشبی‌هات خوب و قابل درکی مطالب را ارائه کرده است. دکتر ناصری تسلط خوبی بر مباحث فیزیکی و علاقه فراوانی نیز به خیام و عرفان‌‌های شرقی دارد. این مسئله از عناوین فصل‌‌های کتاب که آن‌ها را دفتر نامیده است، و نیز استفاده از اشعار خیام در ابتدا و انت‌های هر دفتر به راحتی فهمیده میشود. در کتاب تولد و مرگ در فیزیک جدید، به اصول و تئوری‌‌هایی چون انفجار بزرگ، وحدت نیرو‌ها، دنیای چ‌هار بعدی و بالاتر، نسبیت خاص و پیوستگی فضا-زمان، نسبیت عام و انحنای فضا و… سایر مطالب دیگر پرداخته شده است.

۱۲. ج‌هان کوانتومی؛ و چرا هر چیزی که احتمال وقوع دارد، اتفاق می‌افتد

نوشته برایان کاکس و جف فورشاو ترجمه سیامک عطاریان، اشتیاق بشر برای گسترش دانش خود درباره طبیعت، او را با پدیده‌‌هایی مواجه کرد که قادر به توجیه آن‌ها نبود. تعدد این پدیده‌‌ها و همچنین روش‌های غیرمعمولی که برای توجیه آن‌ها استفاده میشد، آرام‌ آرام به انسان‌ها فهماند، لزومی ندارد قوانینی که برای ما قابل لمس هستند، در همه حوزه‌‌ها صادق باشند و برعکس قوانینی وجود دارند که برای ما مستقیما قابل‌ لمس نبوده، اما واقعا در ج‌هانی که در آن زندگی میکنیم جریان دارند. نتایج آزمایشات و کاربردی بودن آن قوانین میتوانند معیاری برای درستی شان باشند. نظریات نسبیت و کوانتوم محصول همین تفکرات در قرن بیستم اند. ظریه کوانتوم در ابتدا برای توضیح رفتار ذرات در مقیاس‌‌های اتمی به وجود آمد، اما از آنجایی که ج‌هان بزرگ‌ مقیاس نیز خود از همین ذرات به وجود آمده، میتوان گفت این نظریه حاکم بر کل اتفاقات ج‌هان است. حتی رفتار اجرام بزرگ مانند ستارگان نیز تن‌ها با اصول نظریه کوانتوم قابل توضیح است.

حمله ماموران به معترضان شرکت‌کننده در خاکسپاری مهسا امینی

اینترنشنال

نیروهای امنیتی در سقز به سمت مردم معترضی که پس از تشییع پیکر مهسا امینی مقابل ساختمان فرمانداری تجمع کرده بودند تیراندازی کردند.

هزاران نفر در مراسم خاکسپاری مهسا امینی که بر اثر شدت ضرب و حرج ماموران گشت ارشاد کشته شد، شعار‌هایی از جمله «مرگ بر دیکتاتور» و «ننگ ما ننگ ما رهبر الدنگ ما» سر دادند.

شرکت‌کنندگان در مراسم خاکسپاری مهسا روز شنبه و پس از دفن او، مقابل ساختمان فرمانداری سقز تجمع کردند.

ویدیوهای منتشر شده در فضای مجازی حاکی از ادامه اعتراضات در شهر سقز است. در این ویدیوها موتورها و نیروهای یگان ویژه به معترضان حمله می‌کنند.

همچنین گزارش شده که نیروهای امنیتی در سقز به سمت مردم معترضی که مقابل ساختمان فرمانداری شعار «بی‌شرف، بی‌شرف» و «مرگ بر دیکتاتور» سر داده بودند، تیراندازی کردند.

این گزارش‌‌ها حاکی از شلیک گاز اشک‌آور به سمت معترضان و شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای است.

فیلمی نیز از انتقال یکی از مجروحان به بیمارستان منتشر و حال او وخیم گزارش شده است.

روز جمعه ۲۵ شهریور، مهسا امینی (ژینا) پس از کمای سه روزه ناشی از ضرب و شتم گشت ارشاد درگذشت و صبح ۲۶ شهریور پیکر او در آرامستان اصلی سقز به خاک سپرده شد.

ساعاتی بعد از درگذشت مهسا، خانواده او به ایران اینترنشنال اطلاع دادند که پیکر این زن جوان بدون هیچ بررسی دقیق پزشکی قانونی قرار است با ادامه فشارهای شدید امنیتی برای خاکسپاری به آرمستان «آیچی» سقز منتقل شود.

تصویر منتشر شده از مزار مهسا (ژینا) امینی در سقز نشان می‌دهد روی سنگی بالای مزار به کردی عبارت «ژینا جان تو نمی‌میری. نامت یک نماد می‌شود…» نوشته شده است.

بر اساس گزارش‌ها، از بامداد شنبه ماموران عجله داشتند پیکر بلافاصله به خاک سپرده شود.

ویدیوی رسیده به ایران اینترنشنال نشان می‌دهد هزاران شرکت‌کننده در مراسم خاکسپاری مهسا امینی شعار «‌مرگ بر دیکتاتور» و شعار «کوشتن له سه‌ر روسه‌ری، تاکو‌ که‌ی قۆڕ به‌سری» سر می‌دهند که به معنای «‌قتل به خاطر روسری، تا کی چنین خاک بر سری» است.

جمعه شب در تهران نیز تجمع‌هایی اعتراضی به کشته شدن مهسا امینی شکل گرفت که با شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «می‌کشم می‌کشم هر‌آن که خواهرم کشت» همراه بود.

ویدیو‌های رسیده به ایران اینترنشنال نشان می‌داد که شب گذشته، ماموران امنیتی در هراس از گسترش اعتراض‌های مردم به کشته شدن مهسا امینی مسیر‌های منتهی به بیمارستان کسری که او در آنجا بستری بود را بسته‌اند.

اما گروهی از مردم در اعتراض به قتل او در حوالی بیمارستان بوق خودروهایشان را به صدا درآوردند. گزارش‌ها حاکی است که ماموران امنیتی گروهی از افراد را مقابل بیمارستان بازداشت کرده‌اند.

بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی معتقدند اصرار جمهوری اسلامی برای دفن سریع مهسا، سرپوش گذاشتن بر حقایق مرتبط با چگونگی مرگ اوست.

روز جمعه، تلویزیون ایران بدون انتشار فیلم یا عکسی از لحظه بازداشت، فیلم بیهوش شدن او را منتشر کرد.

فیلم دوربین‌های مداربسته، شخصی را که گفته می‌شود مهسا امینی است در سالن اجتماعات «پلیس امنیت اخلاقی» نشان می‌دهد که پس از بحث با یک مامور زن نیروی انتظامی، به زمین می‌افتد.

خانواده مهسا امینی اعلام کرده‌اند که در حین بازداشت او درگیری رخ داده و ماموران برادر او را کتک زده‌اند اما فیلمی از لحظه بازداشت او منتشر نشده است.

مهسا امینی که روز چهارشنبه توسط گشت ارشاد با ضرب‌وجرح بازداشت شد، دوساعت بعد بر اثر شدت جراحات وارده به کما رفت و بعد از سه روز کشته شد.

از زمان اعلام خبر درگذشت او، اعتراض‌های گسترده مردمی شکل گرفته است و تعدادی از فعالان حقوق بشر و مقام‌های سیاسی جهان نسبت به قتل مهسا امینی واکنش نشان داده‌اند.

همچنین نت بلاکز اعلام کرد: درپی جان باختن مهسا امینی، اختلال چشمگیری در اینترنت تهران ثبت شده و داده‌های شبکه نشان می‌دهد توان اتصال به اینترنت به ۶۷ درصد مواقع عادی رسیده است.

این اختلال می‌تواند اطلاع‌رسانی درباره اتفاقات کنونی را تحت تاثیر قرار دهد.

دیده‌بان حقوق بشر: مقام‌های ایرانی باید قانون حجاب اجباری را لغو کنند

اینترنشنال

دیده‌بان حقوق بشر جان باختن مهسا امینی را «ظالمانه» خواند و نوشت: «مقام‌های ایرانی باید قانون حجاب اجباری را لغو و قوانین دیگری که زنان را از استقلال و حقوقشان محروم می‌کند، حذف یا اصلاح کنند.»

خانواده مهسا امینی: پیکر مهسا را بدون بررسی دقیق پزشکی قانون به سقز منتقل می‌کنند

اینتزنشنال

خانواده مهسا امینی به ایران اینترنشنال اطلاع دادند که پیکر این زن جوان بدون هیچ بررسی دقیق پزشکی قانونی قرار است با ادامه فشارهای شدید امنیتی برای خاکسپاری به آرمستان «آیچی» سقز منتقل شود.

برخی گزارش‌ها حاکی از فشار به خانواده برای دفن شبانه مهسا امینی است.

شهریور ۲۷، ۱۴۰۱

آرایش نکن، لباس رنگی نپوش، مرخصی نگیر؛ معلمان زن و تبعیض جنسیتی

IRANWIRE

معلمان زن چه در ادارات و نواحی آموزش و پرورش و چه در مدارس، از نظر نوع پوشش و آرایش ظاهری به شدت در محدودیت هستند

«سال‌های اول معلمی در یک مدرسه پسرانه کار کردم. دفتر خانم‌ها و آقایان در مدارس جداست. دفتر خانم‌ها اتاقی مجاور دفتر مدیر بود. یک اتاق دلگیر و ‌تاریک، با ‌صندلی‌های نامناسب و بی‌کیفیت در حالی که در دفتر آقایان از مبلمان استفاده شده بود.»

روایتی که خواندید، روایت «فریبا»، معلمی با سی سال سابقه است که با «ایران‌وایر» گفتگو کرده است. داستان فریبا تنها داستان تبعیض‌آمیز میان معلمان زن و مرد در مدارس نیست، معلمان پایه‌های اول تا سوم دبستان در اغلب مدارس پسرانه نیز زنان هستند. معلمانی که در مدارس پسرانه تدریس می‌کنند با همکاران مرد تعامل بیشتری دارند و البته خاطرات زیادی از تبعیض میان خودشان و همکاران مرد در ذهن‌شان ثبت شده است. روایت‌هایی از این تبعیض‌ها را در گزارش زیر می‌خوانید.

***

فریبا معلم با سابقه آموزش و پرورش که زمانی در دبستانی پسرانه تدریس می‌کرده به «ایران‌وایر» می‌گوید: «صندلی‌های اتاق ما آنقدر بد بود که کمردرد گرفته بودیم. وقتی من به این مساله اعتراض کردم با واکنش منفی آقای مدیر روبرو شدم. در نهایت یک زنگ تفریح رفتم صندلی چرخان آقای مدیر را به دفتر خانم‌ها آوردم ‌و روی آن نشستم. مدیر که آمد اعتراض کند، گفتم هر موقع شما برای ما صندلی مناسب گرفتید، من صندلی شما را پس می‌دهم.»

او کمی مکث می‌کند، انگار خاطرات آن روزها را در ذهن مرور می‌کند و می‌گوید: «دفتر آقایان معلم، یک جای دیگر بود. دفتر مدیر یک اتاق اختصاصی بود که مجاور دفتر معلمان خانم بود. اتاق ما بسیار تاریک بود. نور اتاق غیرمستقیم و از پنجره‌ای نزدیک سقف و مشرف به اتاق مدیر تامین می‌شد. ولی حتی با این اقدام اعتراضی من هم بهانه آوردند و ترتیب اثری ندادند. تنها اثرش برای من این بود که در زمان ارزشیابی من، نمره مرا کسر کردند. یعنی به نسبت بقیه همکاران من نمره کمتری گرفتم. هیچ تغییر دیگری پیدا نشد، همان شرایط ادامه پیدا کرد.»

فریبا در مورد مرخصی همکاران زن در ادامه می‌گوید: «اگر آقایان نیاز به مرخصی داشتند، به راحتی اجازه داده می‌شد. نفر جایگزین هم برای تدریس نیاز نداشتند. ولی وقتی ما خانم‌ها نیاز به مرخصی داشتیم، اولین بهانه این بود که باید نیروی جایگزین معرفی می‌کردیم.»

به گفته او، معلمان زن در ادارات و نواحی، حتی برای گرفتن مرخصی بدون حقوق، دچار دردسرند: «یک همکارم از آن خانم‌هایی بود که موقع بارداری دچار حالت تهوع شدید می‌شد، او ‌برای درخواست مرخصی بدون حقوق به اداره رفته بود. مسئول مقطع به او گفته بود: «اینها ادا و اطوار زنانه است.» او هم که آن لحظه هم عصبی بوده و هم حالت تهوع داشته، روی میز مسئول مربوطه بالا آورده بود. در حالی که اگر یک همکار مرد، برای مرخصی بدون حقوق مراجعه می‌کرد، نسبت به زنان مشکل کمتری پیدا می‌کرد.»

معلمان زن چه در ادارات و نواحی آموزش و پرورش و چه در مدارس، از نظر نوع پوشش و آرایش ظاهری به شدت در محدودیت هستند. «فریبا» با وجود این که حالا در دبیرستان دخترانه تدریس می‌کند، می‌گوید: «در مدارس، اجازه پوشیدن شلوار جین را نداریم. جدا از آن ما نمی‌توانیم در مورد خیلی از مسایل برای بچه‌ها حرف بزنیم. زمانی از بچه‌های کلاسم خواستم تا هر سوالی درباره مسایل مختلف دارند بپرسند، ‌بسیاری از سوال‌های دختران، درباره بلوغ رابطه جنسی و این دست مسایل بود. وقتی این موضوع را به طور خیلی مختصر در دفتر دبیران بین همکاران عنوان کردم، با برخورد منفی همکاران مواجه شدم که می‌گفتند: چرا بچه‌ها را پررو می‌کنی؟ واکنش مدیر مدرسه از همه آن‌ها بدتر بود.»

فریبا در ادامه می‌گوید: «بچه‌ها به برخی از مشاوران مدارس اعتماد ندارند. ما نمی‌توانیم اگر دانش‌آموزی مشکل و مساله‌ای داشت و به ما اعتماد دارد، کمک زیادی به او بکنیم. چرا که اول از همه متهم می‌شویم چرا مساله را به مشاور ارجاع نداده‌ایم. ‌ولی وقتی مشکل را ما مطرح کنیم تنها راه‌حل از دید مدیران، اخراج دانش آموز از مدرسه است. توجه داشته باشید کسانی به سمت مدیر مدارس انتخاب می‌شوند که نگاه کاملا بسته مذهبی و سنتی دارند. آن‌ها اگر بفهمند دانش‌آموزی ترنس است، او را اخراج می کنند. معلمی هم که در موضوع مداخله کرده، توبیخ می‌شود. این محدودیت بسیار آزار دهنده است.»

بیگاری و بی‌عدالتی جنسیتی
«فاطمه» معلم دیگری که با «ایران‌وایر» گفتگو کرده، معتقد است تبعیض و بی‌عدالتی و بیگاری کشیدن کلا در آموزش و پرورش نسبت به سایر ارگان‌ها و سازمان‌ها فراوان و آزاردهنده است: «خوب نوع برخوردها که فرق می‌کند، اغلب مدیران رده‌بالا مرد هستند. دیده‌ام آن‌ها کار آقایان را راحت‌تر راه می‌اندازند. استدلال سنتی آن‌ها این است که مرد سرپرست خانواده است، خرج زن و بچه را می‌دهد. آن‌ها با همین تفکر انتخاب شده‌اند تا این باور را به زنان منتقل کنند که زنان شاغل، جایگاه برابری با مردان شاغل ندارند.»

«ریحانه» یکی دیگر از معلمانی است که تجربه خود را با «ایران‌وایر» در میان گذاشته است. او که در یک دبستان پسرانه تدریس کرده، می‌گوید: «به‌خاطر دانشگاهی که رفته بودم، آقای مدیر آن‌قدر اطمینان داشت که بچه‌های خودش را در کلاس من گذاشت. ولی رفتارش با همکاران زن و پرسنل آقا به هیچ‌وجه یکسان نبود. ما معلمان زن و مرد در مدرسه تحت مدیریت او تنش‌های بسیاری داشتیم. مدام تذکر می‌داد آقای فلان! خانم بهمان! چرا این رنگ را پوشیده‌ای؟ من تا آن جایی که امکان داشت سعی می‌کردم از مانتو و وسایل رنگی استفاده کنم. منظورم از لباس رنگی این هست که تا مدرسه با آن لباس‌ها می‌رفتم، آن‌جا در اتاق همکاران شال یا روسری را عوض می‌کردم و یک روسری رنگی می‌پوشیدم. ولی باز تذکر می‌داد که این را استفاده نکن! از همان مقنعه استفاده کن. خوب بچه‌ها خیلی برایشان جالب بود و دوست داشتند. خودتان می‌دانید که بچه‌ها رنگ‌ها را دوست دارند.»

او در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که در سال‌های اخیر مدیران، کمتر به تیپ ظاهری و پوشش گیر می‌دهند، ولی کماکان مدیرانی هستند که با زنان برخورد سخت‌تری دارند. لباس‌های رنگی برای بچه‌های جوان و نوجوان جذابیت بیشتری دارد: «همکاران متاسفانه این‌قدر از پوشش سیاه و تیره استفاده می‌کنند که بچه‌ها به من می‌گفتند: خانم! دلمان پوسید از بس معلم‌هایمان لباس تیره می‌پوشند. می‌خواهم بدانید که فضای آموزش و پرورش به‌خصوص بین خانم‌ها این وضعیت را دارد. در عین اینکه اگر ما آرایش داشتیم، در مدرسه باید حتما پاک می‌کردیم. من خیلی اهل آرایش نیستم، ولی همکارانی که به مدرسه می‌آمدند، اگر خط چشم هم داشتند، پاک می‌کردند. اگر وارد مدرسه می‌شدند و هنوز آرایش داشتند، از طرف مدیر و معاون و یا کادر اجرایی تذکر گرفتند.» به باور او نگاه جنس دومی به زنان شاغل در آموزش و پرورش در هیچ دوره و زمانی از بین نرفته، فقط شکل ماجرا تغییر پیدا کرده است.

شهریور ۲۵، ۱۴۰۱

جلسه رسیدگی به اتهامات پروین محمدی در دادگاه انقلاب تهران برگزار شد

خبرگزاری هرانا

امروز چهارشنبه ۲۳ شهریور، پروین محمدی، فعال کارگری در شعبه‌ ۲۶ دادگاه انقلاب تهران محاکمه و با قرار کفالت به شیوه موقت آزاد شد. خانم محمدی پیشتر در خصوص این پرونده به صورت غیابی به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از اتحادیه آزاد کارگران ایران، پروین محمدی در شعبه‌ ۲۶ دادگاه انقلاب تهران محاکمه شد.

براساس این گزارش، وی به همراه وکیل مدافع خود، حسین تاج در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران حاضر شد اما پرونده‌ وی به دلیل عدم حضور قاضی، به شعبه‌ ۲۶ ارجاع و مجدداً در این شعبه مورد محاکمه قرار گرفت.

وی تا زمان صدور رای با قرار کفالت ۲۰۰ میلیون تومانی به شیوه موقت آزاد شده است.

همزمان اتحادیه آزاد کارگران ایران با انتشار بیانیه ای خواهان پایان دادن به پرونده‌سازی‌های امنیتی علیه تمامی کارگران و مزدبگیران و آزادی فعالین صنفی و سیاسی زندانی شد.

در بخشی از این بیانیه با اشاره به اینکه پرونده خانم محمدی در پی اقدام امنیتی مسئولین خانه کارگر علیه وی گشوده شده است، آمده: خانه کارگر در مقام یک جریان سیاسی-امنیتی در چند دهه‌ی گذشته نقشی جدی در سرکوب و انحلال تشکل‌ها و شوراهای مستقل کارگری ایفا و با نفوذ پلیسی در مراکز کارگری مانع از ایجاد تشکل‌ها و محافل مستقل کارگری شده و بطور مشخص در وضعیت فلاکتبار فعلی کارگران و مزدبگیران نقشی محوری ایفا کرده‌ است.

وی روز دوشنبه ۲۱ شهریورماه جهت اجرای حکم ۱ سال حبس به شعبه اجرای احکام دادسرای اوین احضار شده بود.

در اسفند ماه سال ۹۹، وکیل مدافع پروین محمدی، پس از مراجعه به شعبه یک واحد اجرای احکام دادسرای اوین، از صدور حکم ۱ سال حبس برای این شهروند مطلع شد.

اتهام مطروحه علیه این شهروند تبلیغ علیه نظام از طریق ایراد سخنرانی در جمع کارگران بازنشسته حول مطالبات بازنشستگان و نیز مصاحبه درباره آتش سوزی پلاسکو عنوان شده است. احضار خانم محمدی در خصوص پرونده‌ای صورت گرفت که در سال ۹۶ برای این فعال کارگری ایجاد شده و وی به صورت غیابی محکوم شد.

پروین محمدی پیشتر نیز به دلیل فعالیت‌های مسالمت‌آمیز خود و دفاع از حقوق کارگران سابقه بازداشت و محکومیت داشته است. وی در تاریخ ۶ اردیبهشت‌ماه ۹۸، به همراه تعدادی از فعالین کارگری در پارک جهان نما واقع در اتوبان تهران-کرج بازداشت و نهایتا به ۱ سال حبس تعزیری محکوم شد. او در تاریخ ۱۶ آذرماه ۹۸ جهت تحمل دوران محکومیت به زندان کچویی منتقل و اردیبهشت‌ماه امسال پس از حضور در واحد اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب کرج از صدور حکم آزادی زودهنگام خود مطلع شد.

اعدام کودک و نوجوان در ایران، اطلاعیه ۱۴۷۶

اطلاعیه ۱۴۷۶ اعدام کودک و نوجوان در ایران کانون دفاع از حقوق بشر در ایران کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان مجازات اعدام به عنوان سنگین‌ترین نوع از انواع مجازات‌ها در سیستم حقوقی و کیفری مطرح است و همواره نیز مورد مخالفت شدید بسیاری از محافل حقوق بشری و نهادهای بین‌المللی قرار گرفته و لغو اجرای این مجازات از سوی کشورهای مختلف روند فزاینده‌ای داشته است. مجازاتی که نقض فاحش حقوق انسان‌ها است و هیچ راهی برای جبران آن وجود ندارد. آرمان عبدالعالی کودکی بود که… گویندگان: محسن سبزیان، شهناز عیدان Narrators: Mohsen Sabziyan, Shahnaz Eidan تدوینگر: سمانه بیرجندی Editor: Samaneh Birjandi #حق #بشر #اعلاميه_جهانى_حقوق_بشر آگاهی از حقوق ذاتی و حقوق شهروندی راه رسیدن به عدالت اجتماعی، آزادی و استقلال است. به احترام آزادی بیان و آگاهی رسانی کلیه کلیپ ها و تحقیقات حقوق بشری و آماری تنظیم شده توسط کانون دفاع از حقوق بشر در ایران قابل استفاده برای همکان است حتی بدون ذکر نام کانون.

شهریور ۲۴، ۱۴۰۱

حال نامساعد جسمی یک زن جوان پس از انتقال به بازداشتگاه پلیس امنیت اخلاقی تهران/ فرماندهی انتظامی: “خودش دچار عارضه قلبی شد.”

 

خبرگزاری هرانا – ماموران پلیس امنیت اخلاقی تهران در نحوه پوشش یک شهروند زن به نام مهسا (ژینا) امینی، دخالت کرده و او را به بازداشتگاه این نهاد منتقل کردند. خانم امینی پس از ساعاتی از بازداشتگاه با حال نامساعد جسمی به بخش مراقبت های ویژه بیمارستان کسری منتقل شد. در واکنش به اعتراضات مردم در شبکه های اجتماعی، امروز فرماندهی انتظامی تهران بزرگ با انتشار بیانیه ای مدعی شد که “مهسا امینی برای توجیه و آموزش به یکی از بخش های پلیس تهران بزرگ هدایت شده بود که در جمع سایر افراد به طور ناگهانی دچار عارضه قلبی شد.”


به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پس از دخالت ماموران پلیس امنیت اخلاقی در نحوه پوشش مهسا (ژینا) امینی، یک شهروند زن در تهران و ساعاتی پس از انتقال وی به بازداشتگاه این نهاد، خانم امینی با حال نامساعد جسمی به بخش مراقبت های ویژه بیمارستان کسری منتقل شد.


یک منبع مطلع در این خصوص به هرانا گفت: “مهسا زن جوانی حدودا ۲۲ ساله و اهل سقز است که به قصد بازدید از اقوام خود به همراه خانواده اش به تهران سفر کرده بود. چند روز پیش زمانی که مهسا به همراه برادرش حوالی بزرگراه حقانی تهران در حال تردد بود، با هتاکی و ضرب و شتم نیروهای گشت ارشاد مواجه شد. ماموران سپس مهسا را به بازداشتگاه پلیس امنیت اخلاقی تهران (وزرا) منتقل کردند. آنها به برادرش گفته بودند که پس از برگزاری یک ساعت کلاس توجیهی برای مهسا، وی آزاد خواهد شد. اما او در بازداشتگاه مجددا مورد ضرب و شتم قرار گرفت و پس از چند ساعت، از بازداشتگاه وزرا به بیمارستان کسری تهران منتقل شد.”

این منبع در ادامه افزود: “افرادی که از ساختمان پلیس امنیت اخلاقی بیرون می آمدند، از هیاهوی ایجاد شده در داخل ساختمان به بستگان افراد بازداشتی اطلاع می دادند و به یکباره جو محیط مقابل در ساختمان نیز متشنج شد؛ که با سرکوب خانواده های منتظر توسط ماموران، با توسل به رفتارهای خشونت آمیز و استفاده از اسپری فلفل مواجه شد.”


در همین راستا، پایگاه خبری کردپا گزارش داده است: “خانم امینی بر اثر شدت جراحات وارده دچار ضربه مغزی شده و پزشکان سطح هوشیاری وی را ۳ اعلام کرده‌ اند؛ پزشکان از بهبودی وضعیت این شهروند که هم اکنون در کما بسر میبرد، قطع امید کرده‌ اند.”


در واکنش به این موضوع، مرکز اطلاع‌ رسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ، با انتشار اطلاعیه ای ضمن اظهار این ادعا که “اخبار منتشر شده در این راستا توسط برخی رسانه ها صحت ندارد”، مدعی شد: “مهسا امینی که برای توجیه و آموزش به یکی از بخش های پلیس تهران بزرگ هدایت شده بود در جمع سایر افراد هدایت شده به طور ناگهانی دچارعارضه قلبی شده و بلافاصله با همکاری پلیس و اورژانس به بیمارستان انتقال و تحت درمان و مداوا قرار دارد.”


با این وجود خانواده خانم امینی، کماکان بر ضرب و شتم این زن جوان توسط ماموران پلیس امنیت اخلاقی تاکید دارند و آن را عامل وضع موجود میدانند.


لازم به ذکر است، علی مجتهدزاده، وکیل دادگستری، با انتشار مطلبی در صفحه شخصی توییتر خود، نسبت به بیانیه مرکز اطلاع‌ رسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ واکنش نشان داد و اظهار داشت: “اطلاعیه پلیس تهران در مورد مهسا امینی چندان موجه و قابل قبول نیست. پلیس باید این ادعا که خانم امینی بدون دخالت ماموران و طور ناگهانی دچار عارضه قلبی شده را اثبات کند.”


او همچنین با طرح این سوال از فرماندهی انتظامی تهران بزرگ که “اشاره به آموزش ناظر به کدام مسئولیت قانونی پلیس است؟ ” ادامه داد: “وقتی فردی در اختیار ضابط قرار دارد، در هر شرایطی مسئولیت امنیت جانی وی با ضابط است. گزارش مستقل و شفاف پزشکی قانونی در این مورد ملاک است.”


طی ماه های اخیر، حضور گسترده خودرو‌ها و ماموران گشت ارشاد تحت عنوان «پلیس امنیت اخلاقی» در سطح شهرهای بزرگ بخصوص تهران رشد چشمگیری داشته است. در برخی موارد این افراد به بهانه “امر به معروف و نهی از منکر” با توسل به ضرب و شتم و رفتار های خوشنت آمیز و نقض کرامت انسانی شهروندان، اقدام به دخالت در نحوه پوشش زنان کرده اند. افزون بر نقض حق تعیین پوشش، اشکال خشن تری از سرکوب همچون استفاده از اسپری فلفل، ضرب و شتم زنان و نقص قوانین بکارگیری سلاح توسط نیروهای گشت ارشاد مسبوق به سابقه است.

پرونده سازی جدید برای زندانی سیاسی فریبا اسدی توسط دادستانی



 کانون حقوق بشر ایران، ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، زندانی سیاسی فریبا اسدی، روز یکشنبه ۲۰ شهریور از بابت پرونده جدیدی که برای وی گشوده شده بود به دادسرای شعبه ۳ زندان اوین به ریاست محمدرضا محمدی، فراخوانده شد و بابت اتهامات جدیدی همچون «توهین به خامنه ای و توهین به مقدسات» برای وی قرار بازداشت موقت صادر گردید.


این در حالی است که خانم فریبا اسدی دوران حبس خود را در زندان اوین، بابت پرونده پیشینش سپری می‌کند و این اتهام و پرونده سازی، از اساس باطل است.


به گفته برخی منابع مطلع، مصداق این پرونده سازی اعتراض زندانی سیاسی فریبا اسدی نسبت به زدن دست بند هنگام اعزام به بیمارستان و درگیری با بازپرس همیار در بیمارستان بوده است.


لازم به یادآوری است از آنجا که مدت محکومیت این زندانی سیاسی در آبانماه سال جاری به پایان میرسد این پرونده سازی که هیچ وجاهت قانونی ندارد، برای ممانعت از آزادی وی، توسط دادستانی صورت گرفته است.


فریبا اسدی ۳۱ ساله در تاریخ ۱۳ دی ۱۴۰۰، در منزل شخصی خود واقع در تهران بازداشت و جهت تحمل حبس به زندان قرچک ورامین منتقل شد. وی در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۰ طی ابلاغیه‌ای جهت اجرای حکم حبس به شعبه دوم اجرای احکام کیفری دادسرای عمومی و انقلاب شهر قدس احضار شده بود.


فریبا اسدی مورخ ۱۰ مهرماه ۱۴۰۰ توسط شعبه دوم دادگاه انقلاب شهریار از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.

مرگ مرموز دختر گمشده | آخرین تماس مقتول با خواهرش

 به‌گزارش همشهری‌آنلاین، چند روز قبل خانواده دختری ۲۵ساله به‌نام نسترن که اهل یکی از شهرستان‌های جنوبی کشور بود راهی اداره پلیس شدند و گزارش ناپدید شدن وی را اعلام کردند. آنها می‌گفتند که نسترن آخرین بار برای انجام کاری از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است.




یکی از آنها توضیح داد: وقتی چند ساعت گذشت و از نسترن خبری نشد، با موبایلش تماس گرفتیم اما پاسخی دریافت نکردیم. ما به‌شدت نگران وضعیت او بودیم و به همین دلیل به سراغ دوستان و افرادی که او را می‌شناختند رفتیم اما هر چه گشتیم هیچ ردی از دخترمان پیدا نکردیم. برای همین تصمیم گرفتیم از پلیس برای پیدا کردن او کمک بگیریم.


با اظهارات این خانواده، نام نسترن به‌عنوان فرد گمشده ثبت و تلاش برای پیدا کردن او آغاز شد تا اینکه پس از گذشت چند روز، فردی ناشناس با خانواده وی تماس گرفت و اطلاعات تازه‌ای از وضعیت او داد. فرد ناشناس گفت که نسترن راهی یکی از شهرهای شمالی کشور شده و در آنجا شرایط خوبی ندارد. پس از این تماس بود که عموی نسترن برای پیدا کردن او از جنوب کشور به سمت شمال کشور حرکت کرد اما هنوز ردی از وی به دست نیامده بود که این بار نسترن با خواهرش تماس گرفت و درحالی‌که اصلا حال مساعدی نداشت، گفت که در پانسیونی در یکی از محله‌های تهران است و حال خوبی ندارد. او درحالی‌که پشت تلفن ناله می‌کرد از خواهرش خواست تا هرچه زودتر خودش را به تهران برساند و او را نجات بدهد.


وقتی خواهر نسترن از او خواست تا آدرس پانسیون را در اختیارش قرار دهد ناگهان تماس قطع شد. اما کمی بعد لوکیشنی که محل اقامت دختر گمشده را نشان می‌داد به گوشی خواهر نسترن فرستاده شد. او نیز با عمویش تماس گرفت و با گفتن ماجرایی که اتفاق افتاده بود، محل اقامت خواهرش را به وی اعلام کرد و این مرد برای پیدا کردن دختر گمشده راهی تهران شد. عموی نگران نسترن براساس لوکیشنی که برایش ارسال شده بود، خودش را به محلی که پانسیون در آنجا قرار داشت رساند. اما وقتی وارد آنجا شد برادرزاده‌اش را درحالی‌که آثار ضرب و جرح روی بدنش بود دید.


وی با اورژانس تماس گرفت و نسترن را به بیمارستان رساند، اما او حالش اصلا مساعد نبود تا درباره بلایی که بر سرش آمده بود توضیح بدهد. دختر جوان در بیمارستان بستری شد اما تلاش برای نجات او از مرگ بی‌فایده بود و او پس از ۴۸ساعت جانش را از دست داد. مرگ مشکوک و معمایی وی را مسئولان بیمارستان به پلیس و بازپرس جنایی تهران اعلام کردند که با دستور قاضی، محمدتقی شعبانی تحقیقات برای کشف اسرار مرگ وی آغاز شد.


آن طور که پزشکان می‌گفتند: علت اولیه مرگ خونریزی داخلی بوده و آثار کبودی و ضرب‌وجرح نیز روی بدن دختر جانباخته وجود داشته است. این یعنی احتمال قتل دختر جوان قوت یافت اما این که چطور چنین بلایی برسرش آمده و در این مدت کجا بوده، در هاله‌ای از ابهام قرار داشت. در این شرایط بود که بازپرس جنایی دستور انتقال جسد دختر جوان به پزشکی قانونی را صادر کرد و تیمی از مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران مأمور شدند تا اسرار مرگ وی را رازگشایی کنند.

زندگی ساره، فعال رنگین کمانی زیر حکم اعدام به روایت خودش




طبق اطلاع «ایران‌وایر» ساره پس از اقدام به خودکشی، حال روحی و جسمی مناسبی ندارد. او با خوردن قرص اقدام به خودکشی کرده بود. در بند زنان، هر ۲۰ نفر را در یک اتاق نگه می‌دارند. پس از انتشار خبر اقدام به خودکشی ساره هم، نیروهای زندان تمام بند را تفتیش کرده‌اند و شنود کار گذاشته‌اند.


این وضعیت متهمی است که در زندان مورد آزار قرار دارد. او در این گفت‌وگو، خودش را زنی تصویر می‌کند که در زندگی سخت‌اش مدام بر زمین افتاده و دوباره بلند شده؛ دختری که بزرگ‌ترین آرزویش با تجربه زیسته‌اش، ساختن مدرسه‌ای برای یتیمان است؛ مادری که بزرگ‌ترین ترس‌اش تکرار زندگی سخت خودش برای فرزندان‌اش است؛ زنی که بزرگ‌ترین امیدش روزی است که پرچم رنگین‌کمانی در ایران برافراشته شود، حالا روزگار سختی را در بند زنان زندان ارومیه پشت سر می‌گذارد.


هنوز حکم اعدام ساره و الهام چوبدار که اطلاعات چندانی از او موجود نیست، به تصویب نهایی نرسیده است.


به گفته «موسی برزین‌خلیفه‌لو» حقوق‌دان در گفت‌وگو با «ایران‌وایر» حکم صادر شده برای ساره به هیچ‌وجه وجاهت قانونی ندارد؛ نه برای قاچاق انسان و نه برای ترویج همجنسگرایی، ساره را نمی‌توان متهم شناخت.


از همین روی، سازمان‌های حقوق بشری در تلاش هستند که با انتشار اطلاعیه‌ها و بیانیه‌هایی، توجه جهان را به خطر سلب حق حیات ساره جلب کنند.


در همین راستا، سازمان ملل متحد، سازمان عفو بین‌الملل، وزارت‌خارجه فرانسه، نماینده ویژه هلند در امور حقوق بشری، کمیته بین‌المللی علیه اعدام، «رضا پهلوی» ولیعهد سلسله پادشاهی پهلوی و «سالی آیهان» روزنامه‌نگار و مجری خبر استرالیایی، از جمله سازمان‌ها، دولت‌ها و چهره‌‌هایی هستند که اعدام ساره و الهام چوبدار را محکوم کرده‌ و خواستار آزادی آن‌ها شده‌اند. 

حذف شبانه مسیرهای دوچرخه‌سواری در اصفهان؛ زنان رکاب نزنند



 روزنامه «هم میهن» در گزارشی، از «حذف شدن مسیرهای دوچرخه‌سواری» در شهر اصفهان خبر داده است.


در این گزارش، یکی از دلایل حذف شدن خطوط دوچرخه‌سواری در اصفهان، «اختلاف بین استانداری و شهرداری این شهر درباره توسعه مسیرهای دوچرخه‌سواری» عنوان شده است.


ششم‌تیرماه ۱۴۰۱ «مهران زینلیان»، معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری اصفهان به «علی قاسم‌زاده»، شهردار اصفهان درباره جمع‌‌آوری مسیرهای دوچرخه‌سواری هشدار داد. او در نامه‌ای خطاب به شهردار اصولگرا و تندروی این شهر نوشته بود که حذف این مسیرها باعث بالارفتن ترافیک خواهد شد.


هم‌میهن در این گزارش نوشته است: «مسیرهای جمع‌شده، حدود چهار یا پنج‌کیلومتر است و این موضوع ربطی به دوچرخه‌سواری زنان ندارد، اما آن‌طور که یک منبع آگاه در شهرداری اصفهان به هم‌میهن می‌‌گوید، یکی از دلایل مهم این تصمیم، دلایل سیاسی به‌ویژه دوچرخه‌سواری زنان در سطح شهر بوده است.»


موضوع دوچرخه‌سواری زنان در ایران و بخصوص در شهر اصفهان طی سال‌های اخیر بارها با مخالفت نهادها و شخصیت‌های مذهبی و امنیتی روبرو شد.


سال ۱۳۹۸ «علی اصفهانی» دادستان اصفهان ادعا کرد طبق قانون، دوچرخه‌‌سواری زنان در فضاهای عمومی «حرام» است و به نیروی انتظامی اعلام کرد، اگر مواردی از دوچرخه‌‌سواری زنان در سطح شهر دیده شد، اول تذکر بدهند و «اگر فرد مدارک هویتی دارد از او بگیرند»، در غیر این صورت دوچرخه فرد را توقیف کنند.


دادستان اصفهان در آن زمان مدعی شده بود، مدت زیادی است که «ائمه‌جمعه و خانواده‌شهدا» نسبت به دوچرخه‌‌سواری زنان در اماکن‌عمومی معترض هستند و البته تعرضات و مزاحمت‌‌هایی هم برای این زنان ایجاد شده است

شهریور ۲۳، ۱۴۰۱

۳۵۶ بانوی ایرانی به‌دلیل موضوعات غیرعمد در حبس بسر می‌برند

خبرگزاری تسنیم

356 بانوی ایرانی به‌دلیل موضوعات غیرعمد در حبس بسر می‌برند

رئیس هیئت امنای ستاد دیه کشور از حضور ۳۵۶ بانوی ایرانی به‌دلیل ناتوانی در پرداخت دیون خصوصی در سطح زندان‌ها خبر داد.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم ، سید اسدالله جولایی با اعلام آمار عددی زندانیان جرایم غیرعمد گفت: هم‌اکنون تعداد 11 هزار و 544 محکوم غیرعمد در سطح زندان‌های سراسر کشور تحمل حبس می‌کنند که متأسفانه 356 نفر از این مددجویان آن دسته از دختران و زنانی هستند که نه با ارتکاب اعمال مجرمانه که به صرف ناتوانی در تأمین امانات مالی یا تنگدستی در تسویه اقساط با طرح شکایت طلبکار یا ضامن روانه بند شده‌اند.

رئیس هیئت امنای ستاد دیه کشور افزود: فارغ از این که خانمی مجرد یا متأهل باشد، به دلیل نقش بانوان در جامعه و به ویژه آثار تخریبی ناشی از حبس برای این بدهکاران غیربزهکار همواره تلاش قضات شریف دایر بر عدم استفاده از این مجازات قانونی بوده است اما با این وجود بعضاً به دلیل تعدد شکات در یک پرونده مالی یا رقم سنگین محکومٌ‌به برخی محاکم مجبور به صدور چنین مجازات‌هایی می‌شوند که با وجود این دغدغه و توجه در امر حبس‌زدایی در قبال زنان اما همچنان سرپرستان خانواده‌ و مادران بسیاری در پی ناتوانی در تأمین بدهی‌های غیرکلاهبردارانه در بند زندان‌ها گرفتار شده‌اند.

وی شهرهای پرجمعیت را دارای بیشترین زندانیان زن برشمرد و اظهار کرد: استان تهران با میزبانی از 60 زندانی گرفتار در موضوعات غیرعمد در رأس فهرست عددی قرار گرفته و در رتبه‌های بعد استان فارس با نگهداری از 30 زندانی زن و استان‌های البرز و گیلان هر کدام با 22 محبوس خانم در شمار شلوغ‌ترین استان‌ها قرار دارند.

جولایی یادآور شد: هرچند فقط 3 درصد از جمعیت فعلی زندانیان جرایم غیرعمد را زنان شامل می‌شوند اما رسیدگی به همین اقلیت مورد نظر به دلیل ارقام بعضاً چند میلیاردی یا مشکلات عدیده در معارفه تضامین بانکی با چالش روبرو هستند.

وی با اشاره به شیوه رسیدگی به پرونده زنان زندانی تحت حمایت ستاد دیه بیان کرد: «نسوان» به مانند گروه «بیماران» و «سالمندان» و «جانبازان» همواره در اولویت‌ رسیدگی‌ها قرار داشته و بر حسب همین اهتمام بعید است خانمی آبرومند و طبق تحقیقات این نهاد حمایتی به واقع نیازمند، با ارقام خُرد راهی زندان شود و بلافاصله مشمول چتر حمایتی این مجموعه مردمی قرار نگیرد.

جولایی افزود: زنان نه به دلیل حساسیت‌های سازمانی که با تأکید خیرین خداجو که به‌حق در مقام صاحبان و متولیان ستاد دیه تفسیر می‌شوند، همواره در فرآیند رسیدگی‌ها مقدم هستند اما با وجود این حساسیت در قبال 356 زندانی زن موجود در سطح ندامتگاه‌های کشور باید گفت؛ عدم صدور حکم قطعی دادگاه در قبال یک پرونده و یا ارقام مازاد بر سقف تسهیلات مصوب این مجموعه مانع آزادی‌ها شده است که امیدواریم با یک همت عمومی و در قالب پویش‌های ویژه زنان زندانی و با بهره‌مندی از ظرفیت‌ موجود در شبکه‌های اجتماعی ستاد دیه به طور مشترک با همکاری اشخاص حقیقی و حقوقی زمینه استخلاص این محبوسان را فراهم کند.

شهریور ۲۰، ۱۴۰۱

احتمال تعلیق فوتبال ایران از سوی فیفا به خاطر “اتفاقات مشهد”

دویچه وله فارسی

 احتمال تعلیق فوتبال ایران از سوی فیفا به خاطر "اتفاقات مشهد"

مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال ایران از احتمال تعلیق فوتبال ایران از سوی فیفا به خاطر “اتفاقات مشهد” خبر داد و گفت: «نامه فیفا درباره مشهد نگران کننده است.» به ایران برای متقاعد کردن فیفا، شش روز فرصت داده شده است.

مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال ایران که در روزهای اخیر بیش از هر زمانی نامش در صدر اخبار ورزشی دیده می‌شود، روز پنج‌شنبه ۱۷ شهریور (هشتم سپتامبر) در نشستی خبری در هتل آکادمی ملی فوتبال از احتمال تعلیق فوتبال ایران یاد کرد و گفت: «نامه فیفا در مورد اتفاقات مشهد نگران‌کننده است. در این نامه شش روز به ما وقت داده‌اند و در آن ذکر هم کرده‌اند که اگر قانع نشوند، فلان اتفاق می‌افتد.»

رئیس فدراسیون فوتبال ایران با ابراز امیدواری از اینکه در روزهای آینده، ایران بتواند جواب قانع کننده‌ای به فیفا بدهد، افزود: «اصلا بردن این بازی به مشهد، آن هم در حالی که هیچ نیازی به امتیاز این بازی نداشتیم، اتفاق بدی بود.»

فرصت شش روزه ایران برای پاسخ به فیفا در حالی است که فدراسیون بین‌المللی فوتبال یک روز پیش از برگزاری مراسم قرعه‌کشی جام جهانی در فرودین ماه سال جاری، خواستار توضیح فدراسیون فوتبال ایران درباره جلوگیری خشونت‌آمیز از ورود زنان به استادیوم مشهد شده بود.

زنانی که برای دیدن بازی تیم ملی فوتبال ایران در مرحله مقدماتی جام جهانی مقابل لبنان روز ۹ فروردین رفته بودند، با خشونت و استفاده از اسپری فلفل روبه‌رو شدند و نتوانستند وارد استادیوم شوند.

مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال ایران در این نشست با بیان اینکه فیفا و AFC نباید به “بی‌تربیت‌ها” بها بدهند، گفت: «در نامه فیفا به نوع جرایم اشاره شده است ولی این موضوع را هم در نظر بگیرید که رئیس جمهور، پس از آن اتفاق وزیر خود را مامور‌کرد که با خاطیان برخورد کند، پس معلوم است که ما در این مسئله دست نداشته‌ایم. اگر سیستم حکومتی در این اتفاق دست داشت، رئیس جمهور که وزیر را مامور نمی‌کرد تا با خاطیان برخورد شود. ما هیج‌گونه عمدی در این‌باره نداشتیم. همه با آنچه در مشهد رخ داد، مخالفیم.»

مهدی تاج “تنبیه کردن” ایران از سوی فیفا را کاری غیراصولی دانست و افزود: «اگر برای ما محرومیت قائل شوند، آن اصالت را به کسانی داده‌اند که خاطی هستند. ما باید منطقی از خودمان دفاع کنیم. دفاع خشک و خالی به درد نمی‌خورد. دفاع منطقی این است که ما هیچ نقشی نداشتیم و الان هم یک جواب عالی آماده کرده‌ایم. لذا من امیدوارم که این اتفاق نیفتد، اگر هم بخواهند که این اتفاق را رقم بزنند، برای رفع مشکل باید تلاش کنیم.»

تاج با اعلام اینکه برای خاطیان “اتفاقات مشهد” پرونده ایجاد شده است، ادامه داد: «اگر یک نفر کار غیرقاعده‌ای انجام بدهد که منجر به صدمه رسیدن به تعداد زیادی شود، آیا حاکمیت مسئول این موضوع است و باید فوتبال آن کشور را تعطیل کنند؟ بنابراین تنبیه کردن ما یک کار بسیار غیراصولی است.»

تاج در دی‌ماه سال ۱۳۹۸ در حالی که به دلیل آنچه ”عارضه قبلی و توصیه پزشکان” نامیده شد، از ریاست فدراسیون فوتبال کنار رفت و در ۸ شهریور (۳۰ اوت) سال جاری پس از دو سال و نیم مجددا از سوی مجمع انتخاباتی فدراسیون فوتبال با کسب ۵۱ رای به عنوان رئیس جدید فدراسیون فوتبال ایران انتخاب شد.

شهریور ۱۸، ۱۴۰۱

گم شدن دختر تهرانی بعد از بوتاکس در سالن آرایشی / جسد سوخته اش در کرج کشف شد!

رکنا

گم شدن دختر تهرانی بعد از بوتاکس در سالن آرایشی / جسد سوخته اش در کرج کشف شد!

به گزارش خبرنگار جنایی رکنا، مدتی قبل خانواده دختر 30 ساله ای به نام سارا مفقود شدن ناگهانی او را به پلیس اطلاع دادند و تحقیقات برای یافتن ردی از وی در شعبه نهم دادسرای جنایی تهران در دستور کار بازپرس عظیم سهرابی آغاز شد.

بررسی ها نشان می داد که آخرین بار سارا به بهانه انجام بوتاکس به یک سالن آرایشی رفته بود و بعد از آن دیگر خبری از او نبود.همچنین بررسی تماس های او سبب شد یک پسر جوان که با سارا در ارتباط بود به عنوان مظنون پرونده دستگیر شود.

در همین حال جسد سوخته دختری جوان در استان البرز کشف شد که ماموران اداره آگاهی با تطبیق عکس سارا با جسد احتمال دادند که جسد متعلق به سارا باشد.سپس خانواده سارا با شناسایی پابند سارا اعلام کردند که جسد متعلق به دخترشان است.به این ترتیب جسد برای احراز هویت دقیق و انجام آزمایش دی ان ای به پزشکی قانونی منتقل شد.

پسر جوان که به عنوان مظنون پرونده دستگیر شده بود با انکار اتهام جنایت گفت:« من در این جنایت نقشی ندارم. سارا هنگام تزریق بوتاکس جان باخت و من تنها در انتقال جسد و به آتش کشیدن آن نقش داشتم.»

قتل دختر و پدر در دفتر ثبت طلاق و ازدواج در شهرستان ایرانشهر

کمپین فعالین بلوچ

امروز سه شنبه ۱۵ شهریور ماه، یک دختر و پدر توسط داماد خانواده در دفتر طلاق و ازدواج به ضرب گلوله کشته شدند.

به گزارش کمپین فعالین بلوچ، امروز ۱۵ شهریور ماه ۱۴۰۱، یک دختر و پدر او توسط داماد خانواده به قتل رسیدند.

از هویت دختر اطلاعی در دسترس نیست. هویت پدر وی “یوسف شهسواری” اهل روستای پیشک آباد از توابع شهرستان بمپور عنوان شده است.

به گفته منابع مطلع به گزارشگر کمپین، این مسئله، اختلاف بین زن و شوهر بوده که قرار بر ثبت طلاق در دفتر مولانا عبدالصمد دامنی مقرر شده است.

گفته میشود، شوهر این دختر با یورش به دفتر ثبت طلاق و ازدواج، اقدام به تیراندازی کرده که منجر به کشته شدن دختر و پدر او شده است.

براساس گزارش سالانه ۲۰۲۱ کمپین فعالین بلوچ، دستکم ۱۱۵ شهروند بلوچ توسط افراد و سارقان مسلح در مناطق بلوچ نشین ایران کشته و زخمی شده اند. در بین این کشته و زخمی شدگان، دستکم ۵ نفر کودک و ۴ تن دیگر زن بوده اند.

شهریور ۱۶، ۱۴۰۱

گزارش تلخ روزنامه شرق از 3خانواده ای که دختران شان خودسوزی کرده اند

روزنامه شرق

گزارش تلخ روزنامه شرق از 3خانواده ای که دختران شان خودسوزی کرده اند

روزنامه شرق در گزارشی حضور و گفت‌وگوی خبرنگار خود در سه خانه‌ای را منتشر کرده است که سیاه‌پوش خودسوزی دختران‌شان شده‌اند؛ اما هیچ‌کدام از آنها خشونت پنهان‌شده پشت خودسوزی‌های عزیزان‌شان را به نهادی مسئول اطلاع نداده‌اند؛ چراکه علنی‌شدنش را مساوی با بی‌آبرویی برای خود و خانواده‌شان می‌دانند.

هر سه مرگ تلخ رخ‌داده در این گزارش در طول زمستان 1400 رخ داده است، گفت‌وگو با خانواده‌ها در اواخر بهار 1401 انجام شد و حالا این گزارش در حالی منتشر می‌شود که خبر خودسوزی یک زن دیگر هم به گوش رسیده است. لمیا سعید هرویان، زن 27‌ساله‌ای است که نهم شهریور، یعنی چهار روز پیش، پس از برگزاری عروسی خواهرش، وقتی که شب به خانه برگشت، با خودسوزی به زندگی خود پایان داد. لمیا ساکن یکی از روستاهای توابع «ترگور» بود؛ جایی حوالی زیوه، هاشم‌آباد و گردوان.

ژاله ۴ دی، زهرا و کُبار ۵ دی، کاژین ۹ دی، الناز ۱۰ دی… نه روزها تمام می‌شوند و نه نام‌ها. نام‌هایی که قلب‌هایشان درون سینه، جای گرم‌شدن با شعله شور زندگی، خاکسترِ تباهی شد. لباس عزا شد. سیاهی شد به تن‌هایی که دست روی لب‌هایشان می‌گذارند، تا مبادا کسی صدای هق‌هق‌شان را بشنود. که مبادا آبرویی برود. که حرف‌ها پشت سر جگرگوشه پرپر شده‌شان، دشنه‌ای نشود بر قلب مادر و پدر و بچه‌هایی که همین عزا هم به قامت‌شان زار می‌زند. چه رسد به سینه ستبرکردن مقابل نقل و حدیث‌هایی که تیز است و می‌شکافد؛ هم مغز را و هم قلب را. بهتر این است که ساکت شوند و خفه کنند هرکه را بیراه می‌گوید. اصلا انگار نه خانی رفته و نه خانی آمده که عزیز سفرکرده را دیگر مجال برگشتن نیست.

همین می‌شود که روزها از پی هم می‌گذرند، خاکستری پشت خاکستری دیگر، تل می‌شود در کنج خانه‌ها، گاهی در گوشه آشپزخانه و گاهی در میانه حیاطی که پیش‌تر گل بود و باغ. همین می‌شود که دود این آتش‌ها چشم کسی را نمی‌سوزاند؛ گویی آتشی است بدون دود.

خانه اول، ارومیه، روستای زیوه، بخش سیلوانا
زمستان است؛ سرد و استخوان‌سوز. تازه از راه رسیده؛ اما همراه با چند خبری که اهالی روستا درگوشی به هم می‌رسانند، گوشت و استخوان را با هم می‌سوزاند. دختر 19‌ساله‌ای از اهالی روستا، یک روز صبح که از خواب بیدار شده، دبه نفت را از انبار برداشته و درست در میانه حیاط بدنش را غرق نفت کرده است. بعد هم یک جرقه کبریت و حالا شعله آتشی شده که در میانه آن حیاط که تماما گل بوده و درخت، می‌چرخد و با باد شعله‌ور می‌شود.

سوختگی درجه سه چیزی نیست که بتوان از آن جان سالم به در برد. دختر را به بیمارستان می‌رسانند. واهمه آبرو نمی‌گذارد که بگویند ماجرا چه بوده است. می‌گویند اجاق خانه افتاده روی تن دختر و باعث آتش‌سوزی شده است. نمی‌گویند خودش دست به کار شده است؛ اما کادر درمان خودشان ماجرا را فهمیده‌اند. موضوع برایشان تازگی ندارد که فریب این داستان‌ها را بخورند. روز و شب‌های زیادی زنان آسیب‌دیده با درصد سوختگی‌های بالا را به بیمارستان می‌رسانند.

خانواده آنها هم ازقضا همین قصه‌ها را می‌بافند. اجاق آتش گرفته. بخاری باعث آتش‌سوزی شده. برق اتصالی کرده و… اما در نهایت پزشکان و پرستاران می‌دانند که این ماجراها تنها ساخته ذهن خانواده‌هایی است که نمی‌خواهند بگویند زنی که روی تخت بیمارستان دراز کشیده و اصلا مشخص نیست که تا چند ساعت دیگر زنده بماند، خودش را در آتش سوزانده است.

درست مثل «ژاله» دختر ‌19ساله‌ای که شش روز درد کشید. زیر پانسمان‌ها تن نیمه‌جانش برای ماندن مبارزه کرد؛ اما در نهایت دوام نیاورد و چهارم دی ماه 1400، پزشکان به خانواده خبر دادند که دیگر اثری از علائم حیاتی بر جان دخترشان باقی نمانده است.

حالا ما در همان خانه هستیم. در روستای زیوه که زنان زیادی در همین چند ماه گذشته در آن دست به خودسوزی زده‌اند. در همان خانه‌ای که میزبان یکی از همین خودسوزی‌ها شده بود. زبیده حالا شش ماهی می‌شود که لباس سیاه را از تنش درنیاورده و در عزای دخترش زندگی که نه، روز و شب‌ها را می‌گذراند.

روزی که به خانه‌اش رفتیم، فقط یک جمله بر سر زبانش بود: «هیچ چیزی را به خاطر ندارم». پیش از پاسخ‌دادن به هر سؤالی همین را می‌گفت و بعد توضیحات مختصری می‌داد. قبل از اینکه به خانه‌اش برویم، روایت‌هایی از علت خودسوزی دخترش شنیده بودم؛ اما منتظر بودم تا خودش حقیقت را بگوید. او اما یا چیزی به خاطر نداشت یا وقتی حرف می‌زد، از ماجراهایی می‌گفت که سر و ته روشنی نداشتند.

مثل اینکه علت خودسوزی را به یک جراحی بینی تقلیل داده بود: «توی خانه نشسته بودیم. دخترم می‌گفت دوست دارم بینی‌ام را عمل کنم. برایش گفتم که پولی برای این کارها نداریم؛ اما زیر بار نمی‌رفت. برادرش که سر رسید و فهمید موضوع حرف‌هایمان چیست دعوا کردند. فریاد می‌زدند و دخترم اصرار داشت که می‌خواهد این کار را انجام دهد و پسرم هم می‌گفت که به او اجازه چنین کاری را نخواهد داد. همین داستان‌ها در خانه پا گرفته بود که چند روز بعد این اتفاق افتاد».

درباره روزهای قبل از حادثه می‌پرسم. اینکه دخترش چه وضعیتی داشته و آیا نشانه‌هایی از خودش بروز می‌داده که به نظر برسد چنین قصدی دارد؟ زبیده که معتقد است دخترش خوشبخت‌ترین دختر جهان بوده، تنها به عصبی‌بودن ژاله اشاره می‌کند: «همیشه از همه چیز خیلی زود ناراحت می‌شد. دلش کوچک بود و تحمل هیچ حرفی را نداشت. دختر من خیلی خوشبخت بود. خوشبخت‌ترین دختر جهان اما اعصابش ضعیف بود».

ژاله خانه خودشان را برای این کار انتخاب نکرده بود. یک روز صبح وقتی در خانه از خواب بیدار می‌شود، مستقیم به دستشویی می‌رود، دبه‌های بنزینی را که همیشه برای سوخت در گوشه انباری و دستشویی‌ها وجود دارند، برمی‌دارد، روی خودش می‌ریزد و کبریت می‌کشد روی 18 سال عمر و جوانی که حالا حالاها رؤیا برای رسیدن داشت.

فهیمه و همسرش صاحب همان خانه بودند که محل مرگ خودخواسته ژاله شد. زن‌عموی دختر جوان‌مرگ‌شده که رفاقتی هم با یکدیگر داشتند. دیدار ما هم در همان خانه بود. گوشه اتاق بزرگی که روزی ژاله در آن می‌نشست و شاید برای روزهای آینده رؤیابافی می‌کرد.

فهیمه هم همان داستانی را تأیید می‌کند که زبیده گفته بود. جراحی بینی که هدف ژاله بود و برادرش اجازه نداد: «صبح در خانه نشسته بودیم که صدای فریاد ژاله را از حیاط شنیدیم. دویدم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است. ژاله را دیدم که سرتاپا آتش شده بود و در حیاط می‌دوید. هی می‌گفتم ندو. یک لحظه بایست؛ اما جیغ می‌کشید و می‌دوید. آن‌قدر دوید که ناگهان بیهوش شد و روی زمین افتاد.

به بیمارستان که رسیدیم به دکترها نگفتیم چه شده. گفتیم اجاق خانه باعث آتش‌سوزی شده است؛ اما خودشان فهمیده بودند. بیش از 90 درصد سوخته بود و درد زیادی می‌کشید. چند روزی به زور مسکن و دارو نگهش داشتند؛ اما نماند. نتوانست که بماند. طاقت نیاورد».

دوباره می‌پرسم یعنی این همه درد را به خاطر اینکه برادرش اجازه نداد بینی‌اش را عمل کند به جان خرید؟ فهیمه با علامت سر تأیید می‌کند و با تکرار حرف‌های زبیده تأکید می‌کند که همیشه عصبی بود: «ما رابطه خوبی با هم داشتیم. دوستانی هم داشت، اما با کسی حرف نمی‌زد. هیچ اتفاق خاصی هم رخ نداده بود که بخواهد چنین کاری کند. ولی اعصاب ضعیفی داشت».

اما شاید سؤال بزرگ این باشد که دختر 19‌ساله‌ای که هنوز فرصت زیادی برای زندگی‌کردن داشت، این شکل از پایان‌دادن به زندگی را از کجا آموخته بود که پاسخش را بسیاری از زنان و مردان این منطقه به خوبی می‌دانند: «خوب خودسوزی در اینجا زیاد رخ می‌دهد. هر چند هفته یک بار خبرهای این‌طوری می‌شنویم. زن‌ها خیلی زیاد دست به این کار می‌زنند. من خودم در خانواده‌ام زنان زیادی خودسوزی کرده‌اند. خیلی زیاد. بچه بودم مدام از گوشه و کنار می‌شنیدیم که فلان زن خودسوزی کرده است. خاله خودم عروس سه‌ماهه بود اما آن‌قدر شوهرش اذیتش کرد و کتکش زد که خودش را سوزاند. زن‌دایی‌ام هم همین کار را کرد؛ شوهرش معتاد بود و فقط آزارش می‌داد».

یعنی پدربزرگ 90‌ساله فهیمه که در قید حیات است، در همین چند سال اخیر هم دختر و هم عروسش را با خودسوزی از دست داده و عجیب آنکه نه برای عروسش پیگیر علت ماجرا شده و نه برای دختر خودش؛ چراکه اینجا وقتی زنی می‌میرد دیگر مرده و همه تلاش می‌کنند تا اندک خاطره‌های به‌جامانده از او را نیز پاک کنند و هیچ‌کسی نه سراغ کمک و مشاور می‌رود و نه پلیس و آگاهی.

«ما کسی را نداریم که هنگام بیچارگی سراغش برویم. کسی حرفمان را نمی‌شنود. بین خودمان هم سخت است حرف‌زدن. آدم دلش می‌خواهد یکی باشد که با او درددل کند. از غصه‌ها و نداشته‌هایش بگوید. شاید ژاله یا زن‌دایی و خاله من اگر چنین جایی را داشتند، این اتفاق رخ نمی‌داد. شاید شک می‌کردند و سراغ آتش نمی‌رفتند. همین چند ماه که ما با مرکزی در ارومیه آشنا شدیم و خانم دکتر را هر چند وقت یک‌ بار می‌بینیم و درباره مشکلاتمان با او حرف می‌زنیم، کمی حالمان بهتر شده است. کاش ژاله هم این فرصت را داشت».

روایت‌ها درباره ژاله اگرچه قصه دیگری را نقل می‌کردند، اما هیچ‌کدام از اعضای این خانواده و حتی دوست نزدیکش «گلبند» که در دقایق پایانی حضور ما در خانه فهیمه رسید، هیچ حرف دیگری نمی‌زدند و در صحبت‌هایشان هیچ اثری از روایت‌های پیش‌تر شنیده‌شده نمی‌کردند: «ژاله کمی افسرده بود، اما فکرش را هم نمی‌کردیم دست به چنین کاری بزند. زندگی بدی هم نداشت».

یک ‌بار دیگر از گلبند می‌پرسیم که آیا هیچ ماجرایی پشت این حادثه وجود ندارد که او به‌عنوان دوستش بداند؟ با قاطعیت پاسخ منفی می‌دهد.

ما خانه فهیمه و محل خودسوزی ژاله را در حالی ترک کردیم که پرسش‌های زیادی در ذهنمان باقی مانده بود؛ پرسش‌هایی که البته چندی پیش، زبیده در یک لایو اینستاگرامی و در گفت‌وگو با یک فعال اجتماعی کُرد پاسخ داد و از حقیقت پرده برداشت.

این مادر در گفت‌وگو با یک فعال اجتماعی کُرد که در خارج از ایران زندگی می‌کند، دقیقا همان قصه‌هایی را تأیید کرد که ما پیش از ورود به ارومیه درباره‌اش شنیده بودیم. ماجرای عشق ژاله و پسر بزرگ ایل همان حوالی که به ازدواج نرسید و دختر را به ورطه ترسناکی کشاند که دست به چنین اقدامی زد.

خانه دوم؛ ارومیه، روستای زیوه، بخش هاشم‌آباد

«یک شب که همه می‌خواستیم بخوابیم، ناگهان دیدیم که برادرم همراه با خواهر بزرگ‌ترم به خانه آمده‌اند. دست خواهر روی شانه برادرم بود و تمام صورت و بدنش خونی بود. به سختی راه می‌رفت، می‌لنگید و ناله می‌کرد. فهمیدیم باز هم همان اتفاق همیشگی رخ داده است. بردمش حمام، بدنش را از خونابه‌هایی که روی پوستش جمع شده بود پاک کردم. برایش آب و غذا آوردم و گفت که دو روز گذشته شوهرش او را در خانه حبس کرده بود و حتی اجازه نداده بود چیزی بخورد».

خواهر کوچک‌تر در حال شرح واقعه پاییز 1400 بود که پدرش به میان حرفش پرید و گفت: «حالا دیگر این حرف‌ها فایده‌ای ندارد. او رفته زیر خاک و عمرش به ته رسیده است».

برشی کوتاه از زندگی «زیبا…» که در 15‌سالگی ازدواج کرد و تا سه ماه پیش که بدنش زیر خروارها خاک دفن شود، مادر سه کودک 11، 10 و هفت‌ساله بود و حالا پدرش معتقد است وقتی دیگر مرده، نیاز نیست حکایت شب و روزهای تلخش را نقل کنند.

زیبا سنی نداشته که همراه با همسر آینده‌اش از خانه فرار و ازدواج می‌کند. اما چند ماه بعد دوباره به خانه پدر و مادرش برمی‌گردد و با آنها آشتی می‌کند. شوهرش اما خیلی زود به اعتیاد روی می‌آورد. از یک سو اعتیاد و بی‌کاری و روی‌آوردنش به دزدی در سال‌های اخیر و از طرف دیگر خشونت مداومی که در خانه بر زیبا اعمال می‌کرده، خانه را به جهنمی واقعی برای زن و بچه‌ها تبدیل کرده بود.

او 28 اسفند تنها 24 ساعت مانده به عید نوروز خودسوزی می‌کند و بیش از یک ماه در بیمارستان با مسکن‌های فراوان تاب می‌آورد و در نهایت، پنجم اردیبهشت پارچه سفید آخرین مرهم زخم‌های ناشی از سوختگی تن و روانش می‌شود.

حالا پدرش می‌گوید بارها گفته بود زیبا دیگر به خانه‌اش برنگردد، ولی او به خاطر فرزندانش هر بار راهی همان جهنم می‌شد: «ما می‌گفتیم نرو. همان آخرین بار هم که به اینجا آمده بود خودم گفتم نمی‌خواهد دیگر به خانه شوهرت برگردی. بچه‌ها را هم یک کاری می‌کنیم. اما بعد از چند روز شوهر و مادرشوهرش به خانه ما آمدند و کلی حرف زدند و قول دادند که دیگر چنین کارهایی اتفاق نیفتد. مادرش قول داد اجازه ندهد پسرش کتک‌کاری کند. قول داد که ترک می‌کند. با همه این حرف‌ها هم ما گفتیم نرو، اما خودش راضی نشد و با خانواده شوهرش به خانه برگشت. چند روز نگذشته بود که خبر رسید خودش را آتش زده است».

«راضیه حاتمی»، فعال اجتماعی بومی که همراه ماست برای برقراری ارتباط بهتر با زبان کُردی شروع به پرسش از پدر می‌کند. از پدری که نه‌تنها پس از خودسوزی دخترش لازم ندید که از دامادش شرح ماجرا را بپرسد، بلکه سراغ پلیس هم نرفت و این کار را مایه مباهات خودش می‌داند: «به هر حال مقصر و گناهکار اصلی خود دخترم بود. تا آنجایی که بیمارستان رفتم دیدنش، گفت هیچ‌کسی مقصر نیست و خودم این کار را کردم. از کسی هم شکایت نکن».

حاتمی قانع نمی‌شود و ادامه می‌دهد: «چطور ممکن است کسی با رضایت خودش دست به چنین کاری بزند؟ حتما یک سلسله اتفاقات باعث شده دختر شما به سمت چنین کاری برود و ترجیح بدهد به جای زندگی‌کردن در کنار فرزندانش که به گفته خود شما آن‌همه هم دوستشان داشته، خودش را بسوزاند. چرا شما کاری نکردید که دامادتان بفهمد این دختر تنها نیست و کسانی را دارد که از او حمایت کنند؟ دست‌کم درسی می‌شد برای هشت داماد دیگری که شما دارید و به هر حال ممکن است این اتفاقات برای دختر دیگری هم رخ دهد».

اینجاست که مادر داغ‌دیده هم بالاخره سکوتش را می‌شکند و پس از دقایق طولانی که همسرش متکلم‌وحده بوده، تنها با یک جمله از حقیقت اصلی خانواده خود پرده برمی‌دارد. از حقیقت تلخی که نه فقط خانواده آنها که بیشتر مردم روستا به آن مبتلا هستند: «به خاطر شرم و حیامون سکوت کردیم. به خاطر آبرومون شکایت نکردیم».

مرد بی‌توجه به پتک سنگین همسرش به اظهارات خود ادامه می‌دهد: «نخیر بقیه دامادهایم از خانواده خوبی هستند. آبرو دارند. نگرانی از آن بابت ندارم».

حاتمی هم توضیح می‌دهد که شما حتی دنبال هیچ مقصری هم نرفتید. نه شکایت کردید و نه خودتان پرس‌وجویی کردید. بعضی از مردم روستا می‌گفتند مادرشوهر زیبا تقصیر داشته، اما شما اصلا پیگیر ماجرا نشدید. اینجاست که بار دیگر مادر وارد بحث می‌شود. دستش را به پای آقای … می‌زند و همین‌طورکه سرش را به افسوس تکان می‌دهد، گویی که با خودش زمزمه می‌کند می‌گوید: «این پشتش واینستاد. ازش حمایت نکرد. همش می‌گفت این دختر با یه معتاد فراری رفته».

درویشی باز هم اعتنایی به حرف‌های زن نمی‌کند و به حرف‌های خودش ادامه می‌دهد: «من تا امروز که نزدیک 70 سال از خدا عمر گرفته‌ام یک بار هم پا داخل پاسگاه پلیس نگذاشته‌ام. آبرویم را از سر راه نیاورده‌ام که همین‌طور به باد بدهم. آنها خانواده خوبی ندارند. اگر پای پلیس را پیش می‌کشیدم معلوم نبود چه اتفاقاتی بعدش رخ می‌داد. شاید سراغ خود ما می‌آمدند و برای بقیه بچه‌ها دردسر ایجاد می‌کردند. دختر من که رفت و دیگر کاری از دست ما برنمی‌آمد. من وظیفه داشتم که از بقیه اعضای خانواده محافظت کنم».

پیش از رفتن، مادر زیبا را مستقیم خطاب قرار می‌دهم و می‌پرسم که اگر می‌توانست زمان را به عقب برگرداند، کدام‌یک از تصمیماتش را عوض می‌کرد؟ به سختی فارسی حرف می‌زند. چند لحظه مکث می‌کند و بدون اینکه به صورتم نگاه کند می‌گوید: «من که هیچ‌وقت تصمیم‌گیرنده نبودم اما اگر می‌شد، نمی‌گذاشتم دخترم ازدواج کند».

خانه سوم، ارومیه، روستای گردوان، بخش سیلوانا

فاصله این خانه‌های عزادار از یکدیگر حتی به 10 کیلومتر هم نمی‌رسد. فاصله زمانی سومین حادثه تلخ هم زیاد نیست؛ در همان زمستان 1400. خانه‌هایی که برخی از آنها آن‌چنان داستان‌ و سرگذشت‌های مشترکی دارند که گویی نویسنده‌ای در اندرونی نشسته و خط به خط روایت‌ها را روی کاغذی می‌نویسد.

در پایان تنها اسامی است که تغییر می‌کند و هر بار با نامی نو با زندگی بدرود می‌گوید. شبیه به سومین خانه در روستای گردوان. خانه‌ای زیبا در میانه درخت‌های آلو و سیب. میوه‌های خانه را اما کرم زده است. دقیقا پس از روزی که دختر بزرگ خانه تصمیم گرفت آتش به جان خود بکشد.

کبار هم قطار زندگی‌اش از روی همان ریل شومی رد شد که برای زیبا. 14 سال داشت که ازدواج کرد. به اجبار خانواده. سه بچه 4 تا 14 ساله داشت و شوهری مانند بلای آسمانی. او اما نه به رسم شوهر زیبا که معتاد بود و دزد که این یکی افیون شک و تردید به جانش افتاده بود. به جز چند ماه دیگر نگذاشته بود یک روز آب خوش از گلوی زن پایین برود.

خواهر کوچک‌تر کبار هم شبیه زیبا که محرم اسرار خواهر بوده تعریف می‌کند: «خواهر من خیلی خوشگل بود. همیشه هم به خودش می‌رسید. شوهرش ولی دوست نداشت. بددل هم بود. همیشه دعوا داشتند. یک پایش خانه ما بود و یک پای دیگر خانه خودش. هر بار هم کلی کتک‌کاری داشتند. خواهر من با آن‌همه زیبایی زیر دست و پا و زور شوهرش باید کتک می‌خورد. یک روز زیر چشمش سیاه می‌شد و یک روز دیگر می‌لنگید».

سرگذشت مشابه این خانه‌ها یعنی همان که کبار هم مثل زیبا راضی نمی‌شد که خانه را رها کند و پی جان خودش را بگیرد. بچه‌ها را اصلی‌ترین دلیل زندگی‌اش می‌دانست و هر بار که کمی زخم‌هایش التیام می‌یافت دوباره به همان خانه‌ای می‌رفت که در نهایت قتلگاهش شد: «ما می‌گفتیم نرو. پدر و مادرم هم می‌گفتند. اما گوش نمی‌داد. یعنی دلش برای بچه‌هایش می‌سوخت».

دلیل دعواها را که می‌پرسم همه پاسخ‌ها به همان بددلی شوهر گره می‌خورد: «شک داشت. به همه‌چیز و همه‌کس. میهمان داشت بعدش دعوا می‌شد. کارگر و لوله‌کش به خانه می‌آمد بعدش دعوا می‌شد. فکر می‌کرد همه مردها به کبار نظر دارند و او هم به سایرین. یک ‌بار بعد از اینکه لوله‌کشی از خانه‌شان رفته بود با کبار دعوا کرده بود و گفته بود خوب نگاهش کردی؟ خوشت آمد؟ شماره‌اش را هم گرفتی؟ همه این حرف‌ها را جلوی بچه‌ها می‌زد و خواهرم هم تا اندازه‌ای می‌توانست تحمل کند. طاقتش که تمام می‌شد او هم فریاد می‌زد و از حیثیت خودش دفاع می‌کرد و نتیجه‌اش می‌شد کتک».

یکی از همین دعواها هم کار را به جایی رساند که زن از خیر زندگی‌ و جوانی‌اش بگذرد و آتش بزند به هرچه بود و نبود: «این یک سال اخیر دعواهایشان بیشتر هم شده بود. شب قبل از حادثه، به عروسی رفته بودند. خواهر من هم مثل هر زن دیگری آرایش کرده بود. آرایش‌کردن همانا و برگشت به خانه و دعوا و کتک‌کاری همان. خواهرم همیشه بعد از این اتفاقات به خانه ما می‌آمد اما فکر کنم آن شب دیگر خیلی خسته شده بود که حتی به خانه ما هم نیامد و سراغ خودسوزی رفت».

کبار این بار به جای خانه پدری به آتش پناه برد تا بسوزاند هرچه را که زندگی به کامش زهر کرده بود.

حنیفا اما بعد از رفتن خواهرش هنوز نتوانسته به زندگی عادی برگردد. می‌گوید که شادی را بر خود حرام کرده‌ و دیگر هیچ‌وقت دلش نمی‌خواهد ازدواج کند: «خواهر من 14 سال داشت وقتی عروس شد. خوشحال بود. ما هم خوشحال بودیم. همه هیجان عروسی را داشتیم. چه می‌دانستیم بعد از آن چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ از کجا باید می‌دانستیم که عروسی‌کردن فقط زمانی که لباس سفید بر تن کرده‌ای زیباست و پس از آن فقط مصیبت است که به جان و زندگی‌ات می‌افتد؟ من این را می‌دانم که دیگر نباید حتی به ازدواج فکر کنم. از کجا معلوم که شوهر من هم یکی نشود شبیه دامادمان که باعث شد خواهرم دست به خودسوزی بزند؟».

مشغول حرف‌زدن با حنیفا بودیم که مادر از راه می‌رسد. پیش‌تر و به صورت تلفنی با برادر بزرگ‌تر کبار حرف زده بودیم و او تأکید کرده بود که مادرش هنوز نتوانسته خودش را بازیابی کند و بهتر است برای گفت‌وگو سراغ او نرویم. پدر خانواده هم برای کار در باغ به اطراف روستا رفته بود و روز بعد به خانه برمی‌گشت.

اما مشغول حرف‌زدن با حنیفا بودیم که مادر سررسید. راضیه خانم تصمیم گرفت بگوید که چرا به آنجا آمدیم. مادر کبار اما انگار که خودش بخواهد درددل کند، شروع به حرف‌زدن کرد. او می‌گفت و ما گوش می‌دادیم. کلماتی را که البته برایمان نامأنوس بود اما چشم‌هایش به‌خوبی گواه می‌داد که عزای دخترش حالا حالاها از زندگی آنها رخت برنخواهد بست.

راضیه برایمان ترجمه می‌کرد. از اینکه اگر کبار شوهرش را رها می‌کرد، او و همسرش از دخترشان حمایت می‌کردند، اما دخترش نمی‌خواست خانه‌ و فرزندانش را رها کند: «این اواخر که هر چند هفته یک بار به خانه ما می‌آمد و با شوهرش قهر می‌کرد گفته بودیم که دیگر نرو اما گوش نداد. دلش برای خانه و زندگی و بچه‌هایش می‌سوخت. حتی می‌گفت نمی‌خواهد شوهرش را هم ول کند. اما همان شوهر بلای جانش شد. آزارش می‌داد. مدام اذیتش می‌کرد. به دختر پاک من شک داشت. تحمل نداشت دختر من این‌همه قشنگ باشد».

حتی این خانواده هم که به گفته خودشان تمام و کمال از دخترشان حمایت می‌کردند، بعد از مرگش سراغ پلیس نرفتند و هیچ شکایتی را ثبت نکردند: «شکایت‌کردن فایده‌ای ندارد. جز ایجاد دشمنی بین خانواده‌ها سودی نداشت. دختر من که با شکایت برنمی‌گشت. اینجا کسی از کسی شکایت نمی‌کند. چون معلوم نیست پس از آن چه خطراتی در انتظار ما باشد. مردم اینجا سرشان توی لاک خودشان است و دنبال دردسر نمی‌گردند».

قبل از خداحافظی می‌خواهیم که عکسی از کبار را نشانمان بدهد. ما که تا آن لحظه در حیاط بزرگ جلوی خانه بودیم، داخل می‌شویم و از پله‌ها بالا می‌رویم. خواهر کوچک‌تر هم آنجاست. مادرش با زبان خودشان می‌گوید که یک عکس از خواهرت نشان خبرنگاران بده. دختر اما می‌گوید هیچ عکسی در کار نیست. بهت‌زده می‌پرسیم مگر می‌شود که در موبایل یا آلبوم‌های خانوادگی هیچ عکسی از خواهرتان نداشته باشید؟ او هم در جواب توضیح می‌دهد که چرا همه عکس‌ها را از بین برده‌اند: «مادرم خیلی گریه می‌کرد. روز و شب عکس خواهرم را به دست می‌گرفت و اشک می‌ریخت. آخر یک روز برادرم پیشنهاد داد همه عکس‌ها را پاک کنیم. ما هم همین کار را کردیم».

عکس‌ها، همه تصاویر به‌جامانده از کبار پاک شدند تا دیگر دلی به‌ خاطر رفتن او نرنجد. گویی هیچ‌گاه زنی مانند او به این دنیا پا نگذاشته است.

دود این خودسوزی‌ها هیچ چشمی را نمی‌سوزاند

زمانی بود که اسم خودسوزی همه ذهن‌ها را به سمت ایلام می‌برد و تصورها بر این بود که این حادثه تلخ تنها در آن منطقه رخ می‌دهد؛ اما حالا این اقدام یعنی اقدام آگاهانه برخی از زنان برای خودسوزی شبیه به یک همه‌گیری به سایر استان‌ها و مناطق کردنشین هم شیوع پیدا کرده است.

حاتمی با تاکید بر شیوع خودسوزی در مناطق دیگر کشور می‌گوید: در سال‌های اخیر به‌ویژه خودسوزی زنان در منطقه ما یعنی روستاهای کردنشین استان ارومیه به‌شدت بالا رفته و می‌توانم بگویم که ماهی نیست که به پایان برسد و یک خبر خودسوزی نشنویم. به‌خصوص وقتی متوجه می‌شویم این زنان عموما کمتر از 27 سال دارند، میزان تأسفمان بیشتر هم می‌شود.

خودسوزی به‌عنوان ابزار اعتراض زنان در کردستان شناخته می‌شود اما این‌طور نیست که زنان به‌عنوان اولین ابزار سراغ چنین کاری بروند. آنها می‌جنگند. فریاد می‌زنند. اعتراض می‌کنند. صدایشان را بالا می‌برند. اما زمانی که دیگر کارد به استخوانشان می‌رسد و می‌بینند چاره‌ای برایشان نمانده است، با این اقدام فریاد اعتراضی خود را به گوش همه می‌رسانند.

خودسوزی‌هایی که دلایل آنها در اخبار رسمی تنها با عنوان «به خاطر مشکلات خانوادگی» یاد می‌شود اما واقعیت از تنها «یک مشکل خانوادگی» وسیع‌تر است.

حاتمی به وجود الگوی مشترک در زندگی این زنان اشاره می‌کند: «چه این مواردی که شما بررسی کرده‌اید و چه ده‌ها مورد خودسوزی دیگری که اخبارش اصلا به جایی نمی‌رسد، داستان‌ها یا دست‌کم وجه‌های مشترکی دارند. دختری که خیلی زود ازدواج کرده است. اغلب آنها کودک‌همسر هستند. وارد زندگی زناشویی که می‌شوند هیچ‌ چیزی نمی‌دانند. بیشتر آنها فرصت درس‌خواندن نداشته‌اند، چراکه ابتدا پدر اعتباری برای تحصیلات دخترشان قائل نبوده است و پس از آن هم همسرشان. در خانه شوهر عموما مورد خشونت خانگی قرار می‌گیرند. در مقابل در موارد اندکی از سوی والدین خود حمایت می‌شوند. خیلی زود چندین بچه به دنیا می‌آورند و همین هم کارشان را دشوارتر می‌کند. اگر هم بخواهند جدا شوند یا خودشان را نجات دهند نگرانی برای بچه‌ها کارشان را سخت‌تر می‌کند. توجه می‌کنید چقدر الگو مشترک است؟ چقدر دردهایی که این زنان تجربه می‌کنند به همدیگر شبیه است؟».

«آدم تصور می‌کند که وقتی یک اتفاق تلخ تا این اندازه الگوی مشترک دارد پس راهکار پیداکردن برایش نباید چندان دشوار باشد. اما مشکل اینجاست که کسی به فکر راه‌حل نیست».

حاتمی با تأکید بر این موضوع به اهمیت و لزوم خانه‌های امن اشاره می‌کند: «اگر نهادها یا خانه‌های امنی وجود داشت، این زنان می‌توانستند در شرایط بحرانی به آن پناه ببرند و مشاوره بگیرند. دست‌کم زنان دور یکدیگر جمع بشوند و فرصت گفت‌وگو داشته باشند. زنان بتوانند در طول ماه یک ‌بار در مساجد یا مدارس در کنار همدیگر حرف بزنند و کسی باشد که به حرف‌های آنها گوش بدهد، من به شما قول می‌دهم که در مدت‌زمانی چندساله ما به‌خوبی می‌توانیم شاهد کاهش آمار خودسوزی‌ها باشیم؛ اما متأسفانه هیچ عزم و اراده‌ای برای این کار وجود ندارد».

نگهداری نوزاد هفت‌ماهه در اوین؛ بیش از ۴۵۰ روز بلاتکلیفی والدین

 نسیمه اسلام زهی و ارسلان شیخی، متهمان امنیتی سنی‌ مذهب، بیش از ۱۵ ماه است که بازداشت شدند و در بلاتکلیفی بسر میبرند. خانم اسلام زهی به همرا...