جستجوی این وبلاگ

مهر ۲۵، ۱۴۰۳

وریشه مرادی، عضو جامعه زنان آزاد شرق کردستان (کژار) که به اتهام «بغی» دربند زنان زندان اوین به سر می‌برد


 وریشه مرادی، عضو جامعه زنان آزاد شرق کردستان (کژار) که به اتهام «بغی» در وضعیت بلاتکلیف در بند زنان زندان اوین به سر می‌برد، از روز ۱۹ مهر ۱۴۰۳ همزمان با روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام در اعتصاب غذای نامحدود به سر می‌برد. وی اعلام کرده که در اعتراض به صدور و اجرای حکم اعدام در ایران دست به اعتصاب زده است.


بنا به اطلاع شبکه حقوق بشر کردستان، روز دوشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۳، پزشک بهداری زندان اوین، این زندانی سیاسی را در بند زنان مورد معاینه قرار داده و خواستار تزریق سرم و انتقال او به بهداری شده است، اما وی از پذیرش توصیه پزشک بهداری خودداری کرده است. این زندانی سیاسی در روز ۱۹ مهر همزمان با روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام با تحویل نامه اعتصاب غذای خود به مسئولین زندان اوین اعلام کرده است که در اعتراض به صدور و اجرای حکم اعدام در ایران دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است. وریشه مرادی در چند روز گذشته با انتشار نامه‌ای از زندان اوین که در «رادیو زمانه» منتشر شده، نوشته است: «اجازە ندهید جنگ‌های فرامرزی بر موضوع سرکوب‌های داخلی جامعە سایە بیفکند. تلاش من برای اعتصاب غذا در این راستاست. ما به هر قیمتی که شده اجازه نخواهیم داد صدای مبارزان داخلی که شجاعانه ایستاده‌اند در هیاهوی جنگ‌ها و ماجراجویی‌های بی‌فرجام گم شود». وی در ادامه نامه خود نوشته است: «جهت به بارنشستن اعتراض و موضع‌گیری صریح و شفاف کمپین‌های نە بە اعدام در سراسر جهان که گروەها، نهادها و سازمان‌های بین‌المللی با هدف متوقف کردن اعدام به راه انداخته‌اند، اعتصاب غذای نامحدود خود را ادامە خواهم داد». این زندانی سیاسی که از بیماری‌های متعددی از جمله درد مفاصل و کمر رنج می‌برد، در ماه‌های گذشته چندین بار به مراکز درمانی خارج از زندان منتقل و دوره فیزیوتراپی خود را آغاز کرده بود. با آغاز اعتصاب غذا روند رسیدگی به وضعیت درمانی وی نیز متوقف شده و او در روزهای گذشته از اعزام به فیزیوتراپی خودداری کرده است. وریشه مرادی از مرداد ۱۴۰۲ به صورت بلاتکلیف به اتهام «بغی» با قرار بازداشت موقت به سر می‌برد. تا کنون دو جلسه دادگاه این زندانی سیاسی در ماه‌های خرداد و مهر سال جاری در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابولقاسم صلواتی برگزار شده است. پیشتر در تاریخ ۱۴ مرداد سال‌جاری دومین جلسه دادگاه این فعال سیاسی به دلیل امتناع وی از حضور در دادگاه در اعتراض به صدور حکم اعدام برای پخشان عزیزی و شریفه محمدی، به تعویق افتاده بود. در تاریخ ۱۴ مرداد، نامه‌و دفاعیه‌ای از این زندانی سیاسی خطاب به افکار عمومی از سوی سایت بیدارزنی منتشر شد. وی در نامه خود اعلام کرده بود که در اعتراض به صدور حکم اعدام برای پخشان عزیزی و شریفه محمدی از حضور در جلسه دادگاه خودداری می‌کند. وریشه مرادی در قسمتی از نامه خود که از سوی بیدارزنی منتشر شد، نوشته بود: «احکام ناعادلانه‌ی اعدام فعالین زن (شریفه‌ محمدی و پخشان عزیزی) در فاصله‌ی کمتر از یک ماه،‌ اقرار جمهوری اسلامی به ناکارآمدی و درماندگیِ سیاسی‌اش است. تظاهر به قدرت‌مند بودن دولت جدید،‌ ایجاد رعب و وحشت و گسترش سرکوب در آستانه‌ی انقلاب ژن، ژیان، آزادی، خیالی باطل بیش نیست. در همین راستا من به جرم زن بودن،‌ کورد بودن و جست‌جوی حیات آزاد، به «بغی» متهم شده‌ام. هم‌اکنون نیز پس از گذشت یک سال از بازداشت موقت، در صف انتظار برای برگزاری دومین جلسه‌ی دادگاه، در شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی ‌به ریاست قاضی صلواتی در تاریخ ۱۴ مرداد،‌ قرار دارم. اگر چه می‌دانم عدم حضور در دادگاه، شاید به عدم خواست دفاع از خویش تعبیر گردد،‌ اما به نشانه‌ی اعتراض به صدور حکم اعدام برای رفقایم شریفه محمدی و پخشان عزیزی،‌ به دادگاه نخواهم رفت و چنین دادگاهی را که حکم عادلانه‌ای در آن صادر نمی‌گردد، به رسمیت نمی‌شناسم.» او در ادامه نامه خود اعلام کرده بود: «در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ در پلیس راه سنندج- کامیاران توسط نیروهای وزارت اطلاعات دستگیر شدم، تیراندازی، شکستن شیشه‌‌های ماشین، شکنجه و تعرض فیزیکی در لحظه‌ی دستگیری، جنگ روانی، بازجویی در سلول انفرادی (شکنجه‌ی سفید) به دور از چشم دوربین‌ها به منظور عدم ثبت برخوردها و تعرض غیراخلاقی‌شان، مواخذه در برابر دوربین برای تحقیر اراده و فشارهایی که در طول ۱۳ روز حضور در اطلاعات سنندج متحمل شدم،‌ بخشی از فشارهای تحمیل شده بر من است. آنان وحشی‌ام خواندند و گفتند زنانگی‌ات را از دست داده‌ای! چرا گریه نمی‌کنی؟ آخرین بار که گریستی ‌چه زمانی بود؟ آخرین بار کِی گُلی را بوییده‌ای؟ سپس مرا به بند ۲۰۹ بازداشتگاه اوین منتقل کردند، در آنجا به مدت چهار ماه و نیم در بازجویی‌ها، تحت فشارهای بسیار، از جمله شکنجه‌های سفید، سناریوسازی‌های متناقض و فریبنده و تهدید به ترور شخصیت، گرفتن اعتراف اجباری و … نگه داشته شدم. سردردهای شدید و خون‌ریزی‌های مداوم (از ناحیه‌ی بینی)، ‌شدیدتر شدن دردهای گردن و کمر،‌ ارمغان روزهای حضورم در سلول انفرادی بود.» در حالی که قرار بود اولین جلسه دادگاه در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ برگزار شود، اما به دلایل نامعلوم لغو و وی در تاریخ ۲۵ اردیبهشت با دستور قاضی صلواتی برای بازجویی مجدد به مدت سه روز به سلول انفرادی بند ۲۰۹ منتقل شد. او و پخشان عزیزی در اعتراض به این انتقال به مدت دو روز دست به اعتصاب غذا زدند. وریشه مرادی، اهل سنندج و عضو جامعه زنان آزاد شرق کردستان (کژار) در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ پس از انجام فعالیت‌های سیاسی و تشکیلاتی در شهر کرمانشاه، زمانی که قصد بازگشت به سنندج را داشت، توسط نیروهای وزارت اطلاعات در ورودی این شهر بازداشت شد. او ۱۳ روز نخست بازداشت را در بازداشتگاه این نهاد امنیتی در سنندج گذراند و پس از آن به بند ۲۰۹ زندان اوین در تهران منتقل شد. وی در این مدت برای انجام اعترافات اجباری تحت فشار و شکنجه قرار گرفت و در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۲ پس از تحمل ۵ ماه سلول انفرادی به بند زنان زندان اوین انتقال یافت. این زندانی سیاسی از تاریخ ۱۷ اردیبهشت سال جاری با دستور قاضی صلواتی از حق تماس و ملاقات با خانواده محروم بوده و وکلای وی نیز پس از برگزاری دومین جلسه دادگاه تنها یک بار موفق به ملاقات با وی در زندان شده‌اند.

مهر ۲۳، ۱۴۰۳

حساب اینستاگرام زینب موسوی پس از شوخی با اظهارات محمود فکری مسدود شد

 

مراجعان به صفحه اینستاگرام خانم موسوی در ساعات گذشته با پستی روبرو شدند که روی آن نوشته شده: «حسب دستور مقام محترم قضایی این صفحه به علت انتشار محتوای مجرمانه مسدود شد.»‌‌‌



مسدود شدن حساب کاربری او در اینستاگرام، چند روز پس از آن روی داد که زینب موسوی با انتشار ویدیویی به اظهارات همجنس‌گراستیزانه هفته گذشته محمود فکری، سرمربی سابق باشگاه استقلال واکنش نشان داد و در قالب یک شوخی با مضمون جنسی گفت که همه مردم ایران در این سال‌ها تحت فشار بوده‌اند.


در روزهای اخیر مصاحبه‌ای از آقای فکری در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شده که در آن با عبارتی همجنسگراستیزانه به یکی از مربیان فوتبال ایران توهین می‌کند.


چهار روز پیش هم خانم موسوی با انتشار ویدیویی در حساب کاربری خود در شبکه ایکس خبر داد که به او پابند الکترونیکی‌ بسته‌اند.


زینب موسوی، در جریان اعتراض‌های سراسری «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱ بازداشت شد و سپس به دو سال زندان محکوم شد. او پس از مدتی خبر دارد که با «عفو معیاری» آیت‌الله خامنه‌ای آزاد شده است. ‌


‌صفحه اینستاگرام زینب موسوی در بهمن ۱۴۰۰ نیز بسته شده بود.


‌زینب موسوی، کمدین اهل قم و خالق شخصیت «امپراتور کوزکو» است. ‌‌‌‌


او که ازاولین و معدود کمدین‌های زن در ایران به حساب می‌آید، در تلویزیون ایران هم استندآپ کمدی اجرا کرده است که از جمله اقدامات کم‌سابقه برای زنان کمدین در این کشور محسوب می‌شود.


خانم موسوی پس از آزادی از زندان در سال ۱۴۰۱ دیگر با شخصیت امپراطور کوزکو طنزپردازی نمی‌کرد. او در اولین ویدیو پس از آزادی‌اش گفته بود که «امپراطور سابق» است و از او خواسته شده که فقط به مسایل زندگی‌اش بپردازد.


امپراطور کوزکو» نام یک شخصیت خیالی بود که صدها هزار دنبال‌کننده در شبکه‌های اجتماعی داشت.


این شخصیت، تصویرگر یک زن سالمند قمی بود که با چادر و زبانی گزنده و بی‌پروا اخبار و رخدادهای اجتماعی روز را در قالب طنز با مخاطبان خود مرور می‌کند. ‌


شهرت خانم موسوی پس از حضور در برنامه خندوانه افزایش یافت. او تا کنون بارها از«احضار و اعمال ممنوعیت‌ها» برای تصویر و حضور کاری‌ خود در رویدادها و«تهدید‌های جانی از جمله اسیدپاشی»خبر داده بود.

اعتراض سوسن پرور به سانسور روایت‌های زنانه در سریال غربت

 

سوسن پرور»، بازیگر سریال «غربت»، پس از حذف برخی از بخش‌های فیلم در قسمت پنجم، از سانسورهای اعمال شده در این فیلم انتقاد کرد.


او با انتشار ویدیویی در اینستاگرام نوشت: «بشکنید این تیغ سانسور را، تمام کنید این تکه‌تکه کردن یک اثر ر، شاید آن تکه‌ای که شما برمی‌دارید قلب یک اثر باشد. مگر روایت چند زن خسته که دنبال فردای بهتری هستند کجایش دل جامعه را می‌شکند که باید تکه‌تکه شود. چرا تا پای زنی در قصه مطرح می شود، نگاه‌ها حساس‌تر می‌شود. چرا ترس و وحشت از قصه‌های زنانه؟ چرا سریال غربت بیلبورد ندارد، اصلا چرا باید یک مدت طولانی توقیف شود.»


او خطاب به «امیر پورکیان»، کارگردان سریال غربت نوشت: «این اثر بچه‌ توست، وقتی به تو زنگ می‌زنم که چرا این قسمت فلان سکانس نیست تو به من می‌گویی آرام باش. این حرف را برای تسلای دل من می‌زنی؟ از تو بعید است که اجازه می‌دهی تیغ سانسور آزادانه در اثرت بچرخد. امیر جان این قرار ما نبود، من با تمام دلم آمدم سر کار غربت و امروز دل من امانت در کار توست نگذار بمیرد.»


سریال غربت که در حال پخش در شبکه خانگی است، چندی پیش بعد از پخش سومین قسمت توقیف شده بود.


این توقیف به‌دلیل آنچه از سوی برخی تصویرسازی نامناسب از مردم حاشیه‌نشین استان‌های عرب‌نشین ایران عنوان شد، اعمال شد.


«محسن موسوی‌زاده»، نماینده مردم اهواز در مجلس هم در اعتراض به این سریال گفته بود: «اقدام نابخردانه سریال نمایش خانگی غربت در توهین به قومیت شریف عرب را به صورت جدی پیگیری کردم. رییس ساترا در پاسخ اعلام کرد که این سریال فاقد مجوز است و باید از شبکه خانگی حذف شود.»

نامه میثم دهبان زاده از زندان؛ بازداشت خواهرم تنها به دلیل پیگیری وضعیت من بود

 

میثم دهبان زاده، زندانی سیاسی با نگارش نامه‌ای از زندان قزلحصار کرج، نسبت به بازداشت کوثر دهبان زاده، خواهر خود به عنوان ابزاری برای فشار بیشتر بر خود و خانواده‌اش، اعتراض کرد. این زندانی تاکید کرد که خانم دهبان زاده تنها به دلیل حمایت و پیگیری قضایی پرونده برادرش دستگیر و به بازداشتگاه اداره اطلاعات شیراز موسوم به پلاک ۱۰۰ منتقل شده است.


به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، میثم دهبان زاده، زندانی سیاسی از بازداشت خواهرش به عنوان ابزاری برای فشار بیشتر بر خود و خانواده‌ دهبان زاده انتقاد کرد.


او در نامه ای از زندان قزلحضار کرج نوشت که بازداشت کوثر دهبان زاده، صرفا به دلیل حمایت و پیگیری قضایی پرونده وی صورت گرفته است. به نوشته این زندانی سیاسی، این فشارها پیشتر منجر به دو بار سکته قلبی مادرش شده و اکنون دستگیری کوثر وضعیت مادر خانواده را به مراتب بدتر کرده است. متن این نامه که نسخه ای از آن در اختیار هرانا قرار گرفته است، عینا در پی می‌آید:


«در شهر و خانواده‌ایی مذهبی_سنتی به دنیا آمدیم و رشد کردیم ، تماماً تحت آموزش و تربیت خانواده‌ای که بیش از ده‌ نفر آنها پیوسته در جبهه بودند و اغلب جانباخته و پرپر شده همان جنگ شده بودند.


از کودکی و نوجوانی یاد گرفتیم که غیرتی و متعصب باشیم از نوع “ناموس پرستی” که نکند تارِ مویی از آنها بیرون باشد و یا زبانم لال از مدرسه تا خانه را تنها بیایند …چرا که ما خانواده شهیدیم!!


وقتی تصویر “آقا” از تلویزیون پخش می‌شد اگر صلوات نمی‌فرستادیم گناه‌کار ، و اگر سوال خارج از عرفی می‌پرسیدیم و یا حرفی “آنچنانی” می‌زدیم ، اخطارهای فوری از نزدیکترین کسان خود دریافت می‌کردیم که همراه بود با تهدید و تحقیر و تخفیف و…!


در عین حال ، شب‌هایی بود که چیزی برای خوردن نداشتیم ، حتی لقمه‌ی نان! زیر سقف آسمان با شکم گرسنه در منزل سرایداری “عکس در ماه” را ستایش می‌کردیم.


آرزویمان جان دادن برای همین “نظام مقدس” بود، با پاهای برهنه که بعضا تا مغز و استخوان بریده می‌شد، گریه و زاریمان برای بچه‌های مظلوم فلسطین بود و از خدا نه یک جفت دمپایی که سلامتی و صحت ” آقا” را طلب می‌کردیم.


با دیدن اقوام سپاهی (دایی و عمو و…) به خود می‌بالیدیم ، به ویژه وقتی می‌دانستیم برای جنگ با “ضد انقلاب” به ماموریت رفته‌اند و آرزو می‌کردیم که هر چه زودتر بزرگ شده مثل آنها، در روزهای سخت از مردم و امنیت کشورمان دفاع کنیم!!


برای نماز به مسجد می‌رفتیم ، بر روی فرش‌های نرم که مثل موکت‌های زبر خانه‌یمان، زانوهایمان را نمی‌خراشید و بخاری‌های آن بر خلاف علاءالدین خانه‌یمان، بجای گاز‌های خفه کننده و بوی دود، گرما تولید می‌کرد؛ شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه سر می‌دادیم!!


باری… گذشت. و خود وارد جامعه شدیم، در کمال حیرت و درد، دیدیم که همه چیز دروغ بود و خنجری از فریب در پشتمان فرو رفته… به ویژه در دی ماه ۹۶ شاهد کسانی بودیم که در خیابان‌ها برای اعتراض آماده بودند. آنها هم جوانانی امثال من بودند، یعنی همان “ضد انقلاب‌هایی” که خویشان من هم در ردیف “سپاهیان انقلاب” برای کشتن آنها می‌رفتند.


وقتی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده و به موج بیکاران و “زیر خط فقرهای تحصیل کرده” پیوستم تازه با شرایط فاجعه بار اجتماعی مردمان آشنا شده و مثل همه جوانان در صدد اعتراض به شرایط موجود و استیفای حقوق پایمال شده خود برآمدم، فلذا در زمره “ضد انقلاب‌هایی” در آمدم که جزء سرپناهی، شغلی شرافتمندانه و یا ذره‌ای کرامت، حقوق انسانی و آزادی‌هایشان چیز دیگری نمی‌خواستند و تنها به همین جرم در خیابانها و خانه‌هایشان آماج گلوله‌ها قرار می‌گرفتند و یا بر چوبه‌های دار حلق آویز شده و در زندان‌ها مورد شدیدترین بی‌رحمی‌ها قرار می‌گرفتند…


حال پس از آنها، در سال ۱۳۹۹ نوبت من شد که سوژه وحشیگری‌ها و جنایات این خدا‌نشناسان “ولایی” قرار گیرم.


از این که امثال من در چنان محیطی به یک مخالف سیاسی، ضد ولایت فقیه و به قول خودشان “ضد انقلاب” مبدل شده بودم، بسیار کینه به دل گرفته و انتقام می‌گرفتند. مستقیم یا غیرمستقیم خانواده‌ام (پدر، مادر، خواهرم کوثر) را تحت فشار قرار می‌دادند و از هیچ رذالت و فشاری کوتاهی نکردند. چه در مورد خودم در زندان‌های (اوین ، مرکزی یاسوج، گوهردشت، تهران بزرگ و قزلحصار) و یا انفرادی و تبعید و … و چه در مورد خانواده‌ام که در تازه‌ترین مورد اقدام به دستگیری خواهرم (کوثر) کرده‌اند و برای ارعاب و فشار بیشتر بر من و خانواده‌ام او را دستگیر و مستقیم به دخمه‌های انفرادی زندان شیراز برده‌اند در حالی که جز علاقه‌اش به من (علاقه هر خواهر به برادرش) هیچ جرم دیگری ندارد و جز نترسیدن در پیگیری کارهای قضائی من هیچ کار “خلاف شرعی” را مرتکب نشده است.


فشارهای این جانیان اطلاعاتی پیش‌تر منجر به دوبار سکته مادرم شد و حال با دستگیری کوثر (جگر گوشه‌مان و از قضا کمک کار خانواده در تهیه داروهای مادرم) به حمله قلبی دیگری رسیده. البته از این جانیان هر جنایتی بر‌ می‌‌آید و درست به همین دلیل هم بدون هیچ اطلاعی و در بی‌خبری کامل او را به سلول‌های انفرادی منتقل کرده تا هر بلایی که می‌خواهند بر سر او بیاورند و وادارش کنند که آنچه می‌خواهند را اعتراف کند ولی این وحوش اطلاعاتی هم می‌دانند که جز اعتراف به این که خواهر من است از او چیزی نخواهند شنید. اگر چه نوید افکاری را هم فراموش نکرده‌ایم که در همان جا و با وجود بی‌گناهی مظلومانه بر چوبه دار به‌شهادت رساندند.


حال از همه وجدانهای بیدار می‌خواهم که صدای خواهرم ( کوثر دهبانزاده) باشند.

هرچند من و خواهرم، از همه جگرگوشگانِ میهنمان که آنها هم بی‌هیچ گناهی به شهادت رسیدند، عزیزتر نیستیم.


زندانی سیاسی میثم دهبانزاده

مهر ۱۴۰۳ زندان قزلحصار»


در خصوص نویسنده این نامه گفتنی است، وی هم اکنون دوران محکومیت خود را بدون برخورداری از حق درمان در زندان قزلحصار کرج سپری میکند.


او در تاریخ سی خردادماه سال جاری، در رابطه با پرونده آتش سوزی زندان اوین، توسط شعبه ۱۱۴۸ دادگاه کیفری دو تهران به ریاست جبار جوادی، از بابت اتهام تخریب اموال به شش سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق، از بابت اتهام اخلال در نظم زندان شانزده ماه حبس و ۷۴ ضربه شلاق و از بابت اتهام سرپیچی و تمرد از دستور مامورین به شانزده ماه حبس محکوم شد. این زندانی سیاسی در مرداد سال ۱۴۰۲ نیز، توسط دادگاه انقلاب تهران به شش سال حبس، منع خروج از کشور و محرومیت های اجتماعی محکوم شده بود.


کوثر دهبان زاده، خواهر وی در تاریخ ۶ مهرماه ۱۴۰۳، توسط نیروهای امنیتی در شیراز بازداشت و به انفرادی بازداشتگاه اداره اطلاعات شیراز منتقل شد.

محکومیت منیژه خشنود به ۱۰ ماه حبس تعزیری

 

منیژه خشنود، شهروند ۵۶ ساله اهل بوکان، توسط شعبه ۱۰۱ دادگاه کیفری دو این شهرستان به ۱۰ ماه حبس تعزیری به اتهام «تبلیغ علیه نظام» محکوم شد. این حکم روز شنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۳ به وی ابلاغ شد.


به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، خانم خشنود روز پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳ با تودیع وثیقه به صورت موقت از بازداشت آزاد شده بود.


وی در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۴۰۳ پس از اتمام مراحل بازجویی از بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه به زندان بوکان منتقل شده بود.


منیژه خشنود در طول دوره بازداشت خود از حق دسترسی به وکیل و ملاقات با خانواده محروم بوده است. بازداشت او توسط نیروهای امنیتی در روز چهارشنبه، ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ صورت گرفت.


در زمان بازداشت، وسایل شخصی خانم خشنود از جمله تلفن همراهش توسط نیروهای امنیتی ضبط شد.


این پرونده نمونه دیگری از محکومیت شهروندان به اتهاماتی مانند «تبلیغ علیه نظام» است که در سال‌های اخیر به‌طور گسترده در مناطق کُردنشین کشور گزارش شده است.


حکم صادر شده علیه خانم خشنود همچنان از سوی خانواده و وکلای او در انتظار پیگیری و تجدید نظر احتمالی است.

مهر ۱۹، ۱۴۰۳

دوران محکومیت رئوفه میرباقری به پایان رسید

 

خبرگزاری هرانا – دوران محکومیت هشت ماه حبس رئوفه میرباقری، فعال حقوق زنان و از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری ‍۱۴۰۱، به پایان رسید. وی حدود دوماه از دوران محکومیت خود را در زندان های ساری و تنکابن و شش ماه آخر را تحت نظارت پابند الکترونیکی در خارج از زندان سپری کرده بود.


به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، رئوفه میرباقری آزاد شد.


این فعال حقوق زنان با انتشار مطلبی در این خصوص اعلام کرد که دوران محکومیتش در تاریخ ۲۵ شهریورماه، به پایان رسیده است. وی حدود دوماه از دوران محکومیت هشت حبس ماه خود را در زندان های ساری و تنکابن و شش ماه آن را تحت نظارت پابند الکترونیکی در خارج از زندان سپری کرده بود.

مورخ ۲۸ بهمن ۱۴۰۲، رئوفه میرباقری، فعال حقوق زنان و از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری ‍۱۴۰۱، جهت تحمل حبس راهی زندان شهسوار شده بود.


این فعال حقوق زنان در تاریخ ۷ اسفندماه ۱۴۰۱، توسط شعبه اول دادگاه انقلاب ساری، از بابت اتهام “تبلیغ علیه نظام” به هشت ماه حبس تعزیری و همچنین به عنوان مجازات تکمیلی به دو سال ممنوعیت خروج از کشور، منع عضویت در گروه‌ ها و دسته‌ جات سیاسی اجتماعی، منع تشکیل گروه و توقیف برخی وسایل محکوم شده بود.


رئوفه میرباقری، شهروند اهل رامسر، در تاریخ ۴ آبان ماه ۱۴۰۱ توسط ماموران اداره اطلاعات سپاه در تنکابن بازداشت شد. وی نهایتا در تاریخ ۶ آذرماه همان سال با تودیع وثیقه سیصد میلیون تومانی آزاد شد.

بند ۲۰۹ زندان اوین؛ بلاتکلیفی سسیل کولر، شهروند فرانسوی به بیش از ۲۹ ماه رسید


 خبرگزاری هرانا – سسیل کولر، تبعه کشور فرانسه، بیش از ۸۸۰ روز است که با وضعیت روحی نامناسب و به صورت بلاتکلیف در بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری میشود.


به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سسیل کولر، تبعه کشور فرانسه همچنان در بازداشت بسر میبرد.


بر اساس اطلاعات دریافتی هرانا، خانم کولر بیش از ۲۹ ماه است که در بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری میشود. وضعیت روحی و جسمانی او نامساعد گزارش شده است. تاکنون وضعیت حقوقی این شهروند فرانسوی که به همراه همسرش ژاک پاریس بازداشت شده، مشخص نشده و آنها همچنان در بلاتکلیفی بسر میبرد. از محل نگهداری آقای پاریس اطلاعی حاصل نشده است.

اواخر اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۱، تلویزیون دولتی ایران با انتشار گزارشی بازداشت دو تبعه فرانسوی را به تجمعات اعتراضی معلمان در کشور مرتبط دانسته بود. این گزارش سسیل کولر، عضو فدراسیون آموزش و فرهنگ سندیکای نیروی کار فرانسه و همسرش ژاک پاریس به سازمان‌دهی “آشوب و بی‌نظمی” متهم کرد و اسکندر لطفی، مسعود نیکخواه، شعبان محمدی و رسول بداغی، از فعالین صنفی معلمان را با این دو نفر مرتبط دانسته بود.


سپس اواسط تیرماه همان سال، مسعود ستایشی، سخنگوی پیشین قوه قضاییه اعلام کرد که برای این دو شهروند در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ دستور جلب صادر شده و از بابت اتهام اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی کشور مورد تفهیم اتهام قرار گرفتند.


اواسط شهریورماه سال گذشته، آقای ستایشی از صدور کیفرخواست برای پرونده سسیل کولر و همسرش ژاک پاریس شهروندان فرانسوی و ارسال پرونده آنها به دادگاه خبر داد. او اتهام مطروحه علیه این شهروندان را “جاسوسی” و “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی” عنوان کرد.


چندی پیش، نائومی کولر،خواهر سسیل کولر در مصاحبه ای با روزنامه بریتانیایی گاردین گفت: “سسیل فقط دو بار تحت نظر کنسولی اجازه ملاقات کوتاه داشته است.” خانواده و مقامات فرانسوی نتوانسته اند به هیچ اطلاعاتی در مورد پرونده او یا جزئیات بیشتری در مورد آنچه که او به آن متهم شده است دسترسی پیدا کنند.

نگهداری نوزاد هفت‌ماهه در اوین؛ بیش از ۴۵۰ روز بلاتکلیفی والدین

 نسیمه اسلام زهی و ارسلان شیخی، متهمان امنیتی سنی‌ مذهب، بیش از ۱۵ ماه است که بازداشت شدند و در بلاتکلیفی بسر میبرند. خانم اسلام زهی به همرا...