BBC
آیدا عمیدی، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران به قید وثیقه آزاد شده است.او روز ۱۴ آذرماه با حمله مأموران به خانهاش بازداشت شده بود و امنیتی و شکستن در و پیکر منزلش بازداشت شده بود پس از سی روز به طور موقت آزاد شد.
BBC
آیدا عمیدی، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران به قید وثیقه آزاد شده است.او روز ۱۴ آذرماه با حمله مأموران به خانهاش بازداشت شده بود و امنیتی و شکستن در و پیکر منزلش بازداشت شده بود پس از سی روز به طور موقت آزاد شد.
شبکه جهانی کلمه
شبکه جهانی کلمه / سمیه معصومی ۳۸ ساله، دبیر زبان انگلیسی و مادر کودکی ۹ ساله اهل کرج، ۱۲ آبان طبق عادت همیشگی هر هفته به بهشت سکینه سر خاک برادر، پدر و مادرش میرفت که هر کدام ۶ ماه، یکسال و دو سال پیش فوت کردهاند و بیهیج دلیلی فقط بخاطر حضور در محل چهلم “حدیث نجفی” بازداشت و اکنون در زندان کچویی کرج در بند است.
در کیفر خواست سمیه معصومی اقدام علیه امنیت ملی و سنگ پراکنی درج شده در صورتی که جز رفتن سر مزار عزیزانش هیچ عملی از او سر نزده است. تا کنون ۳ بار دادگاهش را با تاخیر انداخته و به هیج وجه با درخواست قرار وثیقه و داشتن وکیل موافقت نمی کنند، قاضی پرونده خانم معصومی، “آصف حسینی” است.
سمیه معصومی دوشنبه ۱۲ دی از طریق تماس تلفنی اطلاع داده که داخل زندان مورد آزار اذیت قرار گرفته است و تصمیم به اعتصاب غذا کرده و از فعالان حقوق بشر و فعالان مدنی درخواست کمک کرده است.
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
از آغاز اعتصاب داروی لیلا حسینزاده عوارض گوارشی بیماری او همچون خونریزی و درد در ناحیه شکم تشدید شده است و اختلال دید و درد شدید چشمها، کبودیهای دست و عارضههای پوستی در قسمت پا از دیگر عوارض مصرف نکردن داروها و عدم رسیدگی پزشکی است که هر روز رو به وخامت میرود.
۱۳۵ روز از بازداشت لیلا حسینزاده دانشجوی کارشناسی ارشد رشتهی انسانشناسی دانشگاه تهران میگذرد.لیلا حسینزاده در تاریخ ۲۹ مردادماه در مقابل منزلش در تهران همراه با ضرب و شتم دستگیر شد. در بازپرسی دادسرای تهران حکم یک ساعت الی هفت روز جهت انجام تحقیقات را به او نشان دادند و پس از ۲۴ ساعت به ادارهی اطلاعات شیراز موسوم به پلاک ۱۰۰ منتقل شد.
پس از یک هفته روند تحقیقات و بازجوییهای وی که در بازداشتگاه سروش شیراز انجام شد، به اتمام رسیده و به بند زنان زندان عادلآباد شیراز منتقل شد و از آن تاریخ در بازداشت موقت بهسر میبرد. بلاتکلیفی او در بند زنان زندان عادلآباد شیراز در حالی است که پزشکی قانونی پیش از این برای وی دو بار حکم عدم تحمل حبس قطعی بهدلیل ابتلا به بیماری خودایمنی کرون صادر کرده است.
در طی بیش از ۴ ماهی که از بازداشت وی میگذرد بیماریأش رو به وخامت گذاشته و علایم جدیدی همچون ورم و کبودی دست و پا، عارضههای پوستی و تاری دید بروز کرده است. باوجود درخواست این دانشجوی زندانی جهت اعزام به چشمپزشک، مسئولین زندان تا مدتها از اعزامش ممانعت کرده بودند. پس از حاد شدن علایم موسوم به یووئیت چشمی که خطر از دست دادن بینایی را دارد، بالاخره پس از گذشت یک ماه و نیم از درخواست اعزام، به بیمارستان منتقل شد و تحت معاینهی سه پزشک (گوارش، پوست و چشمپزشک) قرار گرفت.
بنابه گفتهی برادر لیلا حسینزاده این معاینات چنان شتابزده بوده که چشمپزشک از معاینهی کامل او به بهانهی نبودن وقت کافی سرباز زده و دکتر پوست تشخیصی داده که ربطی به عوارض شایع بیماری خودایمنی وی ندارد. وی پس از انجام این معاینات به زندان بازگردانده شد. قرار بود یک هفته پس از مصرف داروهای تجویزشده توسط متخصص پوست بار دیگر برای انجام آزمایشهای تخصصی مربوط به بیماری کرون به بیمارستان اعزام شود. در طی این مدت مشخص شد که یکی از قرصهای تجویزشده حاوی کورتون دوز بالا است. این درحالی است که داروی کورتون عوارض بیماری خودایمنی را پوشانده و نتیجهی آزمایشات را متأثر میکند. لیلا حسینزاده در واکنش به این فریبکاری پزشکی، از تاریخ ۲۹ آذرماه دست به اعتصاب دارو زده و اعلام کرد در پروسهی درمان زیرنظر سازمان زندانها شرکت نخواهد کرد.
طبق اعلام نظر کمیسیون پزشکی قانونی که در تاریخ ۱۸ خرداد به شعبهی یک اجرای احکام دادسرای تهران ارسال شده است، لیلا حسینزاده باید حداقل ۳ ماه در خارج از زندان زیر نظر پزشک متخصص تحت درمان قرار گیرد. باوجود ارسال نامه از سوی دادسرای تهران به بازپرسی شیراز در تاریخ ۱۸ مهر که مبتنی بر نظر کمیسیون پزشکی قانونی است، همچنان قرار بازداشت موقت او فک نشده است.
از آغاز اعتصاب داروی لیلا حسینزاده عوارض گوارشی بیماری او همچون خونریزی و درد شدید در ناحیهی شکم تشدید شده است. همچنین اختلال دید و درد شدید چشمها، کبودیهای دست و عارضههای پوستی در قسمت پا از دیگر عارضههای مصرف نکردن داروها و عدم رسیدگی پزشکی است که هر روز رو به وخامت میرود.
محرز است که محرومیت از رسیدگی پزشکی عوارض برگشتناپذیری برای بیماریهای خودایمنی دارد. جان لیلا حسینزاده در معرض خطر جدی است و هر چه زودتر باید آزاد شود.
BBC
حضور سارا خادم الشریعه، استاد بزرگ شطرنج ایران، بدون حجاب اجباری در مسابقات جهانی شطرنج در قزاقستانواکنشهای زیادی به همراه داشت.
پیشتر، رئیس فدراسیون شطرنج ایران با انتقاد حضور بدون روسری سارا خادم الشریعه گفته بود: «خادمالشریعه از طریق فدراسیون در این رقابتها حضور نداشته و به صورت آزاد رفته و این اقدام را انجام داده است. انتظار نداشتیم که این شطرنجباز این اقدام را انجام دهد، چون در مسابقات قبل با رعایت موازین شرکت کرده بود.»
روزنامه الپائیس چاپ مادرید در گزارشی به نقل از دو منبع نزدیک به خانم سارا خادم الشریعه تایید کرد که او پس از پایان بازیهای قزاقستان «به ایران باز نمی گردد» و به همراه همسر و فرزندش، احتمالا «در اسپانیا زندگی خواهد کرد.»
الپائیس نوشت که «ایران مثال بسیار خوبی است از اینکه چطور افراطگرایی سیاسی و مذهبی میتواند موفقیتهای ورزشی را نابود کند.»
اما سارا خادم الشریعه، تنها شطرنج باز ایرانی نیست که از ایران و تیم ملی ایران خداحافظی کرده و به دیگر کشورها پناهنده شدهاند و گاهی هم زیر پرچم کشور دیگری به رقابت پرداختند.
آتوسا پورکاشیان، دیگر استاد بزرگ شطرنج ایران هم که به آمریکا مهاجرت کرده، زیر پرچم این کشوردر این مسابقات حضور دارد.
در مسابقات سال ۲۰۱۹، فدراسیون شطرنج ایران از ترس رویارویی با حریفان اسرائیلی تیم مردان را به مسکو اعزام نکرد.
علیرضا فیروزجا، برخلاف نظر فدراسیون در آن مسابقات شرکت کرد و حالا با پرچم فرانسه در مسابقات شرکت میکند.
در همان مسابقات میترا حجازیپور، عضو تیم ملی ایران در مسابقات جهانی شطرنج سریع و برقآسای جهان، بدون حجاب اسلامی به مصاف حریفانش رفت و کمی بعد رئیس فدراسیون شطرنج خبر اخراج او از تیم ملی را اعلام کرد.
غزل حکیمیفرد، دیگر شطرنجباز ملیپوش ایرانی، با تغییر تابعیت در سال ۲۰۲۰ اعلام کرد با پرچم سوئیس در مسابقات بینالمللی شرکت خواهد کرد.
اما به غیر از ورزشکاران، دیگر اعضای جامعه شطرنج هم مجبور به عدم بازگشت به ایران و تغییر تابعیت شدهاند.
شهره بیات، داور ۳۲ ساله ایرانی در مسابقات قهرمانی جهان زنان در روسیه برای نخستین باز به عنوان داور بینالمللی حضور داشت.
اما این دستاورد او در حاشیه انتشار گسترده عکس بدون حجابش در شبکههای اجتماعی قرار گرفت. خانم بیات به این نتیجه رسید که در صورت بازگشتن به ایران امنیت نخواهد داشت. او به بیبیسی گفت: “موبایلم را روشن کردم و دیدم عکس من همه جا (در رسانههای ایران) است. آنها میگفتند من به این دلیل روسری سر نکردم چون میخواستم به حجاب اعتراض کنم.»
خانم بیات در ادامه گفتگویش با بی بی سی گفت: « مردم حق دارند لباس خود را انتخاب کنند، این نباید اجباری باشد. من این دلیل که در ایران زندگی میکردم تحمل میکردم و انتخاب دیگری نداشتم.»
این داور بینالمللی گفت که فدراسیون شطرنج ایران به او دستور داده در پاسخ به جنجالها «چیزی بنویسد که به معنای عذرخواهی و دفاع از پوشش قانونی ایران باشد»؛ اما حاضر به انجام این کار نشده است.
شهره بیات میگوید از آنجایی که نمیتوانست به ایران بازگردد، به این نتیجه رسید که چیزی برای از دست دادن ندارد و حجابش را به طور کامل برداشت. او در ادامه مصاحبهاش میگوید: «تصمیم خیلی سختی است. خیلی ناراحتم به این دلیل که خانوادهام را از دست خواهم داد.» اما در عین حال اذعان میکند که برداشتن حجاب باعث شد که «خودش باشد».
از جودو و کاراته تا قایقرانی و وزنه برداری، ورزشکارانی که پناهنده شدند
گزارشهای مربوط به برنگشتن سارا خادم الشریعه به ایران، بار دیگر بحث پناهندگی و مهاجرت ورزشکاران ایرانی به دلیل محدودیتهای سیاسی و مذهبی، از حجاب اجباری تا اجبار به بازی نکردن با ورزشکاران اسرائیلی را زنده کرد. ایران اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و از آن با عنوان «رژیم صهیونیستی» نام می برد.
تعلیق تیم ملی جودو از سوی فدراسیون جهانی جودو در شهریور سال ۱۳۹۸ یکی از کاریترین ضرباتی بود که ورزش ایران به دلیل امتناع از مقابله با اسرائیلیها خورد.
محرومیت علیرضا کریمی، کشتی گیر ایرانی به دلیل مسابقه ندادن با حرف اسرائیلی در سال ۱۳۹۶ آن قدر جنجالی شد که به دیدار او با آیتالله خامنهای رهبر ایران و تایید کارش از یک سو و استعفای رسول خادم، رئیس وقت فدراسیون کشتی ایران از سوی دیگر منجر شد.
پناهندگی ورزشکاران ايرانی از سال ۱۳۶۱ با فرار چهار کشتی گير تيم نيروهای مسلح ایران از مسابقههای جهانی ارتشها در در ونزوئلا، آغاز شد و پس از چهل سال هنوز ادامه دارد.
ورزشکارانی که پس از سفر به کشورهای دیگرهمراه با تیمهای ورزشی ایران، قید بازگشت به ایران و حضور در تیم ملی را بنا به دلیل فشارهای سیاسی و محدویتهای مذهبی زدهاند. این در حالیست که پیش از سفر وثیقههای سنگینی از ورزشکاران برای تعهد به بازگشت گرفته میشود و در صورت عدم بازگشت، آنها و خانوادههایشان تحت فشارهای شدید امنیتی و مالی قرار میگیرند.
آخرین نمونه آن، الناز رکابی، سنگنورد ایرانی بود که بدون حجاب در مسابقات قهرمانی سنگوردی آسیا شرکت کرد، اما در بازگشت اعلام کرد که این عمل او سهوی بوده است.
یک منبع آگاه به بی بی سی فارسی گفت مصاحبه الناز رکابی در بازگشت به تهران، «اعتراف اجباری» بوده است. این منبع گفت: «قبل از سفر تیم ملی سنگنوردی ایران به کره جنوبی یک چک یک میلیارد تومانی بدون تاریخ و وکالت تام الاختیار به فدراسیون کوهنوردی برای اجرای سند ملک از خانم رکابی گرفته شده است. بر این اساس، خانم رکابی تهدید شده بوده که در صورت عدم همکاری، یک زمین خانوادگی آنها به ارزش حدود ۱۰ میلیارد مصادره میشود.»
در اینجا نام تعدادی دیگر ازاین ورزشکاران از رشتههای مختلف آورده شده که به هنگام حضور در اردوهای تدارکاتی یا هنگام مسابقات، اردوهای تیم ملی ایران را ترک کردهاند و پناهندگی گرفته و حتی زیر پرچم کشورهای دیگر، با ورزشکاران ایرانی مبارزه و رقابت کردهاند.
سعید ملایی، جودو: در مسابقات قهرمانی جهان جودو در توکیو ۲۰۱۹ ملایی به نیمهنهایی رسید. او در صورت پیروزی در دیدار نهایی باید در فینال با حریف اسرائیلی مسابقه میداد و اگر در دیدار ردهبندی برنده میشد، آن گاه باید روی سکو کنار حریف اسرائیلی میایستاد. آقای ملایی اما هر دو مسابقهاش را به حریفان بلژیکی و گرجستانی باخت تا هیچ کدام از این اتفاقها رخ ندهد. او در پی این شکست که به گفته او «به دستور مسئولان ایرانی بود» دیگر به ایران بازنگشت.
ملایی که سال ۲۰۱۸ با لباس تیم ملی ایران قهرمان جودوی جهان شده بود، با پرچم مغولستان در المپیک ۲۰۲۰ ژاپن شرکت کرد و در وزن ۸۱ کیلوگرم برای این کشور مدال نقره گرفت. او پس از المپیک توکیو ملیت خود را تغییر داد و اکنون با لباس جمهوری آذربایجان در مسابقات شرکت میکند.
مینا علیزاده، قایقرانی: عضو تیم ملی قایقرانی زنان ایران که برای شرکت در ششمین دوره مسابقات قهرمانی جهانی در رشته دراگون بوت (قایق اژدها) در سال ۲۰۰۹ به جمهوری چک مسافرت کرده بود پس از خاتمه رقابتها، به جای بازگشت به ایران، به کشور آلمان پناهنده شد.
امیراسداللهزاده، پاورلیفتینگ: دارنده مدال از چهار دوره مسابقات وزنهبرداری قدرتی آسیا، که برای شرکت در مسابقات قهرمانی جهان ۲۰۲۱ به نروژ رفته بود، از این کشور پناهندگی گرفت. آقای اسداللهزاده در مصاحبهای گفت تحت فشار بوده که چرا مدال برنز خود در مسابقات قهرمانی لیگ باشگاههای جهان را به جای قاسم سلیمانی، به «کادر درمان ایران در مبارزه با کرونا» اهدا کرده است.
محمد رشنونژاد، جودو: اوهمراه تیم ملی جودوی ایران برای شرکت در مسابقات جهانی ۲۰۱۷به هلند رفته بود، اما همراه این تیم به ایران بازنگشت و پناهنده شد. آقای رشنونژاد، چند سال پیش در مصاحبهای گفت: «تصمیم گرفتم برای گرندپری به اسراییل بروم تا اولین ورزشکار ایرانی باشم که در این کشور مسابقه میدهد. میخواهم نماینده خوبی برای تمام ورزشکارهای ایرانی و مردم ایران باشم تا به دنیا ثابت کنیم که ورزش از سیاست جداست.»
یکتا جمالی، وزنهبرداری: پدیده وزنهبرداری زنان ایران که پس از کسب مدال نقره یک ضرب قهرمانی جوانان جهان در سال ۲۰۲۲ در یونان، از هتل محل اقامت تیم در آتن خارج شد و از آلمان درخواست پناهندگی کرد. او حجاب را یکی از مشکلاتش به هنگام ورزش میدانست. خانم جمالی میگوید: «تنها لباس این ورزش دو بنده است، اما مسئولان انتظار داشتند آنها با دامن و مقنعه و دو تکه لباس گشاد تمرین و مبارزه کنند».
امید احمدیصفا،کیک بوکسینگ: او درمسابقات جهانی۲۰۲۱ به همراه تیم ملی کیکبوکسینگ ایران در ایتالیا حضور داشت، ولی پس از تغییر رشته برای مبارزه نکردن با حریف اسرائیلی و راهیابی به فینال مسابقات، اردوی تیم را ترک و به آلمان پناهنده شد. او متهم شده بود که با ورزشکار اسرائیلی عکس گرفته است.
مهدی صیاد حقشمار، قایقرانی: او که در مسابقات قهرمانی جهان در جمهوری چک در سال ۲۰۰۹ با تیم ملی ایران شرکت کرده بود، پس از پایان مسابقات به ایران بازنگشت و درخواست پناهندگی کرد.
مهدی جعفرقلیزاده، کاراته: نایب قهرمان کاراته جهان در رقابتهای جهانی، در مسابقات جهانی در جمهوری چک در سال ۲۰۰۸ ، تیم ملی ایران را ترک کرد و ابتدا به آلمان و سپس به فنلاند رفت و از آنجا درخواست پناهندگی کرد.
پوریا جلالی، تیروکمان: او که برای شرکت در مسابقات بین المللی تیروکمان ۲۰۱۹ به هلند اعزام شده بود، با پایان بازیها از بازگشت به ایران خودداری کرد و از این کشور پناهندگی گرفت.
سامان بلاغی، بسکتبال با ویلچر: عضو تیم ملی بسکتبال با ویلچر ایران، پس از پایان مسابقات جهانی در آلمان در تابستان سال ۲۰۱۹ از بازگشت به ایران خودداری کرد و به این کشور پناهنده شد.
محمدحسین ابراهیمی، شمشیربازی: او زمانی که تیم ملی ایران برای برگزاری اردوی آمادگی بازیهای آسیایی گوانگژو در سال ۲۰۱۰به فرانسه سفر کرده بود، اردوی ایران را ترک و از هلند پناهندگی گرفت. آقای ابراهیمی سال از جمله چهار شمشیر باز ایرانی بود که در مسابقات جهانی سال قبل، از مسابقه دادن با حریفان اسرائیلی منع شده بود.
شروین پاکدل، قایقرانی: این ورزشکار ۱۷ ساله، با تیم ملی قایقرانی به رقابتهای جهانی زیر ۲۳ سال ۲۰۱۵ پرتغال اعزام شده بود، اما پس از غیبت از اردوی تیم ایران در لیسبون، از همان کشور درخواست پناهندگی کرد.
امیر غلامزادگان، پرورش اندام: او که برای شرکت در مساقات جهانی پرورش اندام ۲۰۲۱ به بارسلون رفته بود پیش از بازگشت تیم به تهران، اردو را ترک و از اسپانیا درخواست پناهندگی کرد.
علیرضا پیری، پرورش اندام: دیگر ورزشکارایرانی که برای شرکت در مساقات جهانی پرورش اندام ۲۰۲۱ به بارسلون رفته بود، اما اردو را ترک و از اسپانیا درخواست پناهندگی کرد.
مرتضی ریگی، بوکس: عضو تیم بوکس جوانان اعزامی به اسپانیا در ۲۰۲۲، که در زمان مسابقات اردو را ترک و درخواست پناهندگی کرد.
آرین ساعد پناه، بوکس: دیگرعضو دیگر تیم بوکس جوانان اعزامی به مسابقا جهانی اسپانیا در سال ۲۰۲۲، که در شهر آلیکانته، اردوی ایران را ترک و درخواست پناهندگی کرد.
اما یکی از نوادر تاریخ پناهندگی در ورزش ایران؛ پناهندگی حسین ثوری، رئیس فدراسیون بوکس ایران بود. آقای ثوری که همراه با تیم جوانان و به منظور حضور در مسابقات جهانی ۲۰۲۲عازم اسپانیا شده بود با انتشار ویدئویی اعلام کرد که دیگر به ایران باز نخواهد گشت.آقای ثوری در مصاحبهای اختصاصی به «رادیو فردا» گفت که میخواهد «صدای ملت ایران در مبارزه علیه بی عدالتیها باشد.» آقای ثوری که اهل سیستان و بلوچستان است جمهوری اسلامی را به تبعیض قومیتی علیه بلوچ ها متهم کرد و گفت که او هم «خواستار پایان جمهوری اسلامی» است.
اینترنشنال
«لباسهای مرا بر روی تنم پاره کردند، چشمهایم را بستند، دست و پایم را با زنجیر به تخت آهنی بستند و شکنجه وحشتناک مرا شروع کردند. با کابل به زیر پاهایم شلاق زدند، پاهایم خیلی وحشتناک متورم و کبود شده بودند. این قدر مرا شکنجه کردند که دیگر هیچی را احساس نمیکردم، تمام تنم بیحس شده بود و دیگر اختیار جسمم را نداشتم.»
این متن یکی از نامههای زینب جلالیان، زندانی سیاسی کرد، متولد ۱۳۶۱ است که از آذر سال ۸۶ در زندان به سر میبرد، او سنگینترین حکم (حبس ابد) را در میان زندانیان سیاسی زن در ایران دارد.
زینب جلالیان متهم به «محاربه» از طریق «اقدام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی، عضویت در حزب پژاک، حمل و نگهداری سلاح و تجهیزات نظامی، فعالیت تبلیغی به نفع گروههای مخالف نظام» شد، در حالیکه به هنگام بازداشت مسلح نبوده و هیچ نوع تجهیزات نظامی از او کشف نشده است. ابتدا به اعدام محکوم شد؛ حکمی که بعدا با یک درجه تخفیف تبدیل به حبس ابد شد.
این زندانی سیاسی در یکی دیگر از نامههایش از زندان خوی مینویسد: «من ۱۱ سال است در زندانهای جمهوری اسلامی به سر میبرم و علیرغم همه بیماریهایم هیچ وقت از این رژیم تقاضا نکردهام مرا به پزشک ببرد. اول از همه چشمهایم بیمار شدند، بعد رودهام، بعد کلیههایم، بعد ریههایم، بعد دهانم برفک زد، بعد فشار خونم و حالا دندانهایم خراب شده است و من مجبورم درد زیادی را تحمل کنم. من به عنوان یک زندانی سیاسی از ابتداییترین حق و حقوق برخوردار نیستم. همیشه با دردهایم کنار آمدهام، مثل مادری که کودک ناآرام و بیمارش را با لالاهایی آرام کرده، دردهایم را آرام کردهام.»
دنیز جلالیان، خواهر زینب در گفت و گو با کاوه کرمانشاهی، فعال حقوق بشر میگوید: «زینب در ملاقاتها و تماسهای تلفنیاش با مادر و پدرم مجبور است در حضور ماموران فارسی صحبت کند. در حالی که زبان مادری او کردی است و اصلا مادرم فارسی نمیداند و این یکی از دلایلی است که او طی این ۱۴ سال تنها یک بار زینب را ملاقات کرده است. مادرم میگوید این چه ملاقاتی است که ۱۰ بار باید درخواست بدهیم و اگرهم یک بار قبول کنند، اجازه در آغوش گرفتن و صحبت کردن با فرزندم را به من نمیدهند.»
پدر زینب جلالیان در گفت و گویی با بیبیسی میگوید: «گفتند آدم سیاسی است برای همین مرخصی نمیدهیم، بعد خودشان چند بار گفتند سند آماده کن برای مرخصی. آماده کردیم اما دروغ گفتند و مرخصی ندادند. میرویم دادگاه پیگیری، میگویند برو به جهنم، چرا آمدی. دختر را از بیست سالگی تا الان، در زندان نگه داشتهاند و یک روز هم مرخصی ندادند.»
در اسفند سال ۱۳۹۴ اعزام او به بیمارستان را مشروط به گروگان نگهداشتن یکی از اعضای جوان خانوادهاش کردند.
نرگس محمدی، فعال حقوق بشراز دیدارش با او در زندان چنین نوشته است: «چهرهاش را هنوز به خاطر دارم. چشمانش پرنفود بود، ارادهای آهنین داشت، حرف زدنش دقیق و شمرده بود و زندان را به معنای واقعی کلمه هیچ میانگاشت. زینب میگفت سلول من منفذی به بیرون نداشت و بعد از ماهها، روز و شب از دستم رفت. یکبار تصور کردم شب است، دندانهایم را شستم تا بخوابم. زندانبان در را باز کرد گفت بیا بیرون. گفتم میخواهم بخوابم. گفت بیا بیرون. از راهرو رد شدم در را باز کردم ، آفتاب وسط آسمان بود.»
این زندانی سیاسی در نامهای به مناسبت هشتم مارس (اسفند ۱۳۹۷) روز جهانی زن، نوشت: «من پشت این دیوارهای بلند زندان به این امید زندهام که روزی با آغوشی پر از گل یاس به سویتان بیایم و سر تعظیم در برابرتان فرود بیاورم و به قلب مهربانتان یک شاخه گل یاس تقدیم نمایم.»
زینب جلالیان پس از انتقالهای متوالی به زندانهای خوی و قرچک و کرمانشاه که همراه ضرب و شتم بوده، اکنون در زندان یزد است.
ایرانوایر
حکم ۵ سال زندان برای پگاه ساداتفخرایی، شهروند اهل تهران که در مهرماه امسال بازداشت شده بود، در دادگاه تجدیدنظر تایید شد.
پگاه ساداتفخرایی، توسط دادگاه انقلاب تهران به ۵ سال حبس تعزیری، ۲ سال تبعید، منع رانندگی و ممنوعیت خروج از کشور، کار اجباری و ضبط اتومبیل و تلفن همراه به نفع دولت محکوم شده بود.
بر اساس گزارش هرانا، حکم صادره توسط دادگاه تجدید نظر استان تهران عینا تایید شده است.
هرانا به نقل از یک منبع مطلع، مصداق اتهامات خانم سادات فخرایی را «فیلم برداری از صحنه رها شدن دختران بازداشت شده از ماشین ون نیروهای امنیتی و کمک به مصدومین اعتراضات» عنوان کرده است.
پگاه سادات فخرایی، ۳۳ ساله، متولد تهران در تاریخ ۲۲ مهر، در نزدیکی محل سکونت خود توسط نیروهای لباس شخصی بازداشت و به آگاهی شاپور و سپس ۱۵ روز به زندان اوین منتقل شد، وی هم اکنون در زندان قرچک ورامین بسر میبرد.
آفتابنیوز
یک حقوقدان و وکیل دادگستری میگوید: «خودرو مصداق عینی حریم خصوصی افراد است، اینکه نهادی بخواهد وارد این حریم شود و با سَرَک کشیدن، سعی در امر و نهی افراد داشته باشد قانونی نیست. کلیت این کار، جنبه جستجو و تجسس در زندگی افراد را دارد و هر نوع جستجویی از این دست در زندگی عوام خلاف قانون است.»
پس از مدتی که ارسال پیامکهای تذکر به کشف حجاب در خودروهای شخصی متوقف شده بود، به تازگی این اقدام از سر گرفته شد و اجرای این مرحله جدید با عنوان «طرح ناظر ۱» در دستور کار قرار گرفت. طی این طرح، پلیس به مالکان خودروهایی که کشف حجاب در آنها صورت گرفته، پیامکی مبنی بر تذکر به این عمل ارسال میکند.
در خصوص اینکه خودرو حریم خصوصی هست یا نه، اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما باور عمومی بر این است خودرو جزو حریم خصوصی افراد به شمار میآید. ممکن است به دفعات و بارها اتفاق افتد که سهواً و برای لحظهای کوتاه خللی در حجاب سرنشینان خانم در خودرو ایجاد شود، اینکه قرار بر این باشد همان لحظه پیامی هشدارگونه دراینباره برای مالک خودرو ارسال شود، به اعتقاد صاحبنظران و حقوقدانان از لحاظ عرفی و قانونی مَحمِل خاصی ندارد و چه بسا در این بین حتی آقایانی با موی بلند هم دریافتکننده چنین پیامکهایی بودهاند.
در همین خصوص نعمت احمدی، حقوقدان و وکیل دادگستری، در گفتگو با خبرآنلاین با تأکید بر اینکه اتومبیل شخصی جزو حریم خصوصی افراد محسوب میشود، میگوید: «خودرو مصداق عینی حریم خصوصی افراد است، اینکه نهادی بخواهد وارد این حریم شود و با سَرَک کشیدن، سعی در امر و نهی افراد داشته باشد قانونی نیست. کلیت این کار، جنبه جستجو و تجسس در زندگی افراد را دارد و هر نوع جستجویی از این دست در زندگی عوام خلاف قانون است.»
نقض حقوق عمومی در یک حریم خصوصی؟
حسن کیا، وکیل پایه یک دادگستری نیز در گفتگو با خبرآنلاین میگوید: «خودرو متعلق به یک شخص حقیقی است و عمومیتی در آن وجود ندارد که جزو حریم عمومی محسوب شود. صرف اینکه در یا پنجره خانهای باز باشد، تراس خانهای رو به خیابان باشد و یا خانهای ویلایی که حیاط آن از تمام جهات قابل دید باشد، ما هیچگاه اجازه نگاه کردن و اصطلاحاً سرک کشیدن در حریم آن خانه را نداریم. در خصوص اتومبیل نیز این تعاریف صدق میکند؛ اینکه داخل خودروی افراد از بیرون قابل مشاهده است، دلیل محکمی برای عمومی شماردن این حریم نیست.»
بنا گفتههای حسن کیا، در پیامهای ارسالشده برای شهروندان، به عبارت «عدم رعایت حقوق شهروندی» اشاره میشود که چنین چیزی اساساً فاقد معناست. حق چیزی است که امتیازی برای فرد محسوب میشود و نه اینکه یک محدودیت را حق شهروندی بدانیم. اگر هم شهروندی معترض است، شخصاً اعتراض خود را در این زمینه اعلام دارد، ولی اینکه دوربینهایی در سطح شهر مسئول ثبت و ضبط بدحجابی سرنشینان خانم در ماشینها باشد، به هیچعنوان درست نیست.
پلیس راهور مجوز ارسال پیامک هشدار بدحجابی را ندارد
ما روزانه شاهد خلافهای بسیاری در حوزه رانندگی هستیم که پلیس راهور به طور اختصاصی وظیفه رسیدگی به این تخلفات و جلوگیری از آنها را دارد. برخورد با مسئله بدحجابی بر دوش نهادهای فرهنگی است و ارسال پیامکهای هشدار در این زمینه نباید از سوی پلیس باشد. کشف حجاب در کشور ما جرم به شمار میآید، اما از منظر حقوقی، شرایط جرم آشکار را ندارد، چون بزه دیدهی خصوصی ندارد.
امید سلیمی، حقوقدان در همین خصوص میگوید: «حتی اگر مقوله کشف حجاب در خودروهای شخصی جزو جرائم آشکار باشد، فقط نیروی انتظامی (بخش مبارزه با جرائم) اجازه مداخله و صلاحیت اعمال قانون را دارد و پلیس راهور حق ارسال پیام کوتاه به مالکان خودروها و تذکر به آنها در این باره را ندارد؛ زیرا طبق قانون، مجوز و اختیاری از این بابت به این نهاد داده نشده است. اینکه در حال حاضر چنین اقدامی انجام میشود، فراتر از قانون و غیرمجاز است.»
بررسی پیامدهای اجتماعی ارسال پیامکهای تذکر به بدحجابی
نیره توکلی، جامعهشناس و پژوهشگر مطالعات زنان، به بررسی پیامدهای منفی ارسال این پیامها در راستای تذکر به کشف حجاب میپردازد و میگوید: «برخورد با مسئله بدحجابی اساساً بر عهده نهاد دیگری است و ارسال پیامکهای هشدار در این زمینه، پلیس را در مقابل مردم قرار میدهد. اتومبیل یک فضای خصوصی است و اگر بدحجابی در آن به عنوان یک تخلف محسوب شود، باید دانست که ارسال پیام و انذار دادن به این شکل، تدبیر مناسبی جهت مقابله با بدحجابی نیست؛ همانگونه که چنین رویکردی تا به امروز ناکارآمد و ناموفق ظاهر شده است.»
او معتقد است جریمه کردن خودروهای سواری به خاطر بدحجابی سرنشینان و یا حتی پلمپ کردن اماکنی که ممکن است خانمها در آن پوشش مطلوب حاکمیت را نداشته باشند، مصداق بارز ضربالمثل «زورش به خر نمیرسید، پالون را میکوبید» است. به باور این جامعهشناس، نهادهای حکومتی و امنیتی از عهده چیزی که تبدیل به فرهنگ غالب در جامعه شده، برنمیآیند و برای اثبات قدرت یا مقابله با مسائلی که از نظر آنها مشکل دارد، از درِ زورمندی و سرکوب وارد میشوند.
قرار بر این بود که رسانهها آینه تمامنمای جوامع باشند و مصائب و مسائل را آنچنان که هست و وجود دارد، بازتاب دهند؛ بی هیچ کم و کاستی. اما میبینیم که مدتهاست این اصل زیر پا گذاشته شده و فقط قسمتی از ماجرا که خوشایند و مطلوب باشد، از قاب رسانهها منتشر خواهد شد و تصویر واقعی جامعه در زیر لایههای زنگار این آینه پنهان و مدفون خواهد ماند.
نیره توکلی در این باره اظهار میدارد: «مردم میبایست دیده شوند و به رسمیت پذیرفته شوند؛ پوشش بخش عظیمی از هموطنان ما بسیار متفاوت از پوشش دلخواه رسانه ملی است. رسانه حاضر به کوتاه آمدن و پذیرفتن این واقعیت نیست و یک توهمی بر آن حاکم است که فکر میکند چیزی که نشان میدهد به منزله همان تصویری است که مردم آن را در سطح جامعه میبینند.
مصادره به مطلوب، روش محبوب
توکلی معتقد است که تصویر زنان بدحجاب از منظر حکومت فقط هنگامی مجوز انتشار کسب میکند که در راستای مطلوبات رسانه باشد و این ذهنیت القا شود که زن بدحجاب موجود در جامعه همگام با استراتژیهای رسانه است.
او میگوید: «در کنار محدودیتهایی که رسانه برای پوشش خانمها قائل است، گاهی نیز نرمشهایی در این زمینه میبینیم، اما این نرمشها مختص به زمانی است که رسانه بخواهد در راستای پیشبرد اهداف خود از آن استفاده مطلوب کند. مثال آن را کم ندیدهایم؛ تصویر زنی که از نگاه هسته سخت حکومتی بدحجاب است، تنها زمانی در رسانه پخش میشود که قرار است حرفی باب میل رسانه و نظری موافق با آن را داشته باشد.»
فرصت دیده شدن؛ آبی روی آتش
در خصوص مسئله حجاب، نادرستترین راهکار این است که نظری که آحاد جامعه با آن مخالفند، بر جامعه تحمیل شود. فرهنگ حاکم بر جامعه چیزی نیست که ما آن را میشنویم، چیزی است که آن را میبینیم؛ نسل امروز از لحاظ پوشش، انتخاب دیگری دارد و نمیشود مردم را به قوّه قهریه و یا با تنبیه و مجازات مجبور به پذیرش چیزی کرد که که خواست آنها نیست. نیره توکلی راهحل این معضل را تزریق آرامش به مردم میداند و خاطرنشان میکند: «آرامش دادن به مردم، چاره و راهکار حل این قبیل مشکلات است؛ این آرامش میتواند با فراهم کردن فرصتی برای دیده شدن مردم و مطرح شدن درخواستهای حقیقی آنها حاصل شود و از خشم عمومی بکاهد، اما متأسفانه ما کمامان شاهد لجاجت هستیم.»
توکلی در رابطه با نادیده گرفتن تصویر حقیقی جامعه از سوی حاکمیت میگوید: «اینکه چشم بر واقعیت جامعه ببندیم و فقط تصویری که مطابق میل ماست را ارائه کنیم، یک لجبازی آشکار است. در این شرایط نابهسامان اقتصادی و اجتماعی که مردم گویی انبار باروتی هستند که با یک جرقه، شعله خشمشان افروخته میشود، دامن زدن به این قضایا و فرستادن پیامهای تذکر کشف حجاب، مصداق لجبازی و بر طبل خشونت کوبیدن محسوب میشود و غلطترین شیوه ممکن است؛ این عمل، مردم را از هرگونه اصلاحاتی نه فقط در زمینه حجاب، بلکه در تمام ابعاد جامعه ناامید میکند.»
نسیمه اسلام زهی و ارسلان شیخی، متهمان امنیتی سنی مذهب، بیش از ۱۵ ماه است که بازداشت شدند و در بلاتکلیفی بسر میبرند. خانم اسلام زهی به همرا...