جستجوی این وبلاگ

شهریور ۲۷، ۱۴۰۱

آرایش نکن، لباس رنگی نپوش، مرخصی نگیر؛ معلمان زن و تبعیض جنسیتی

IRANWIRE

معلمان زن چه در ادارات و نواحی آموزش و پرورش و چه در مدارس، از نظر نوع پوشش و آرایش ظاهری به شدت در محدودیت هستند

«سال‌های اول معلمی در یک مدرسه پسرانه کار کردم. دفتر خانم‌ها و آقایان در مدارس جداست. دفتر خانم‌ها اتاقی مجاور دفتر مدیر بود. یک اتاق دلگیر و ‌تاریک، با ‌صندلی‌های نامناسب و بی‌کیفیت در حالی که در دفتر آقایان از مبلمان استفاده شده بود.»

روایتی که خواندید، روایت «فریبا»، معلمی با سی سال سابقه است که با «ایران‌وایر» گفتگو کرده است. داستان فریبا تنها داستان تبعیض‌آمیز میان معلمان زن و مرد در مدارس نیست، معلمان پایه‌های اول تا سوم دبستان در اغلب مدارس پسرانه نیز زنان هستند. معلمانی که در مدارس پسرانه تدریس می‌کنند با همکاران مرد تعامل بیشتری دارند و البته خاطرات زیادی از تبعیض میان خودشان و همکاران مرد در ذهن‌شان ثبت شده است. روایت‌هایی از این تبعیض‌ها را در گزارش زیر می‌خوانید.

***

فریبا معلم با سابقه آموزش و پرورش که زمانی در دبستانی پسرانه تدریس می‌کرده به «ایران‌وایر» می‌گوید: «صندلی‌های اتاق ما آنقدر بد بود که کمردرد گرفته بودیم. وقتی من به این مساله اعتراض کردم با واکنش منفی آقای مدیر روبرو شدم. در نهایت یک زنگ تفریح رفتم صندلی چرخان آقای مدیر را به دفتر خانم‌ها آوردم ‌و روی آن نشستم. مدیر که آمد اعتراض کند، گفتم هر موقع شما برای ما صندلی مناسب گرفتید، من صندلی شما را پس می‌دهم.»

او کمی مکث می‌کند، انگار خاطرات آن روزها را در ذهن مرور می‌کند و می‌گوید: «دفتر آقایان معلم، یک جای دیگر بود. دفتر مدیر یک اتاق اختصاصی بود که مجاور دفتر معلمان خانم بود. اتاق ما بسیار تاریک بود. نور اتاق غیرمستقیم و از پنجره‌ای نزدیک سقف و مشرف به اتاق مدیر تامین می‌شد. ولی حتی با این اقدام اعتراضی من هم بهانه آوردند و ترتیب اثری ندادند. تنها اثرش برای من این بود که در زمان ارزشیابی من، نمره مرا کسر کردند. یعنی به نسبت بقیه همکاران من نمره کمتری گرفتم. هیچ تغییر دیگری پیدا نشد، همان شرایط ادامه پیدا کرد.»

فریبا در مورد مرخصی همکاران زن در ادامه می‌گوید: «اگر آقایان نیاز به مرخصی داشتند، به راحتی اجازه داده می‌شد. نفر جایگزین هم برای تدریس نیاز نداشتند. ولی وقتی ما خانم‌ها نیاز به مرخصی داشتیم، اولین بهانه این بود که باید نیروی جایگزین معرفی می‌کردیم.»

به گفته او، معلمان زن در ادارات و نواحی، حتی برای گرفتن مرخصی بدون حقوق، دچار دردسرند: «یک همکارم از آن خانم‌هایی بود که موقع بارداری دچار حالت تهوع شدید می‌شد، او ‌برای درخواست مرخصی بدون حقوق به اداره رفته بود. مسئول مقطع به او گفته بود: «اینها ادا و اطوار زنانه است.» او هم که آن لحظه هم عصبی بوده و هم حالت تهوع داشته، روی میز مسئول مربوطه بالا آورده بود. در حالی که اگر یک همکار مرد، برای مرخصی بدون حقوق مراجعه می‌کرد، نسبت به زنان مشکل کمتری پیدا می‌کرد.»

معلمان زن چه در ادارات و نواحی آموزش و پرورش و چه در مدارس، از نظر نوع پوشش و آرایش ظاهری به شدت در محدودیت هستند. «فریبا» با وجود این که حالا در دبیرستان دخترانه تدریس می‌کند، می‌گوید: «در مدارس، اجازه پوشیدن شلوار جین را نداریم. جدا از آن ما نمی‌توانیم در مورد خیلی از مسایل برای بچه‌ها حرف بزنیم. زمانی از بچه‌های کلاسم خواستم تا هر سوالی درباره مسایل مختلف دارند بپرسند، ‌بسیاری از سوال‌های دختران، درباره بلوغ رابطه جنسی و این دست مسایل بود. وقتی این موضوع را به طور خیلی مختصر در دفتر دبیران بین همکاران عنوان کردم، با برخورد منفی همکاران مواجه شدم که می‌گفتند: چرا بچه‌ها را پررو می‌کنی؟ واکنش مدیر مدرسه از همه آن‌ها بدتر بود.»

فریبا در ادامه می‌گوید: «بچه‌ها به برخی از مشاوران مدارس اعتماد ندارند. ما نمی‌توانیم اگر دانش‌آموزی مشکل و مساله‌ای داشت و به ما اعتماد دارد، کمک زیادی به او بکنیم. چرا که اول از همه متهم می‌شویم چرا مساله را به مشاور ارجاع نداده‌ایم. ‌ولی وقتی مشکل را ما مطرح کنیم تنها راه‌حل از دید مدیران، اخراج دانش آموز از مدرسه است. توجه داشته باشید کسانی به سمت مدیر مدارس انتخاب می‌شوند که نگاه کاملا بسته مذهبی و سنتی دارند. آن‌ها اگر بفهمند دانش‌آموزی ترنس است، او را اخراج می کنند. معلمی هم که در موضوع مداخله کرده، توبیخ می‌شود. این محدودیت بسیار آزار دهنده است.»

بیگاری و بی‌عدالتی جنسیتی
«فاطمه» معلم دیگری که با «ایران‌وایر» گفتگو کرده، معتقد است تبعیض و بی‌عدالتی و بیگاری کشیدن کلا در آموزش و پرورش نسبت به سایر ارگان‌ها و سازمان‌ها فراوان و آزاردهنده است: «خوب نوع برخوردها که فرق می‌کند، اغلب مدیران رده‌بالا مرد هستند. دیده‌ام آن‌ها کار آقایان را راحت‌تر راه می‌اندازند. استدلال سنتی آن‌ها این است که مرد سرپرست خانواده است، خرج زن و بچه را می‌دهد. آن‌ها با همین تفکر انتخاب شده‌اند تا این باور را به زنان منتقل کنند که زنان شاغل، جایگاه برابری با مردان شاغل ندارند.»

«ریحانه» یکی دیگر از معلمانی است که تجربه خود را با «ایران‌وایر» در میان گذاشته است. او که در یک دبستان پسرانه تدریس کرده، می‌گوید: «به‌خاطر دانشگاهی که رفته بودم، آقای مدیر آن‌قدر اطمینان داشت که بچه‌های خودش را در کلاس من گذاشت. ولی رفتارش با همکاران زن و پرسنل آقا به هیچ‌وجه یکسان نبود. ما معلمان زن و مرد در مدرسه تحت مدیریت او تنش‌های بسیاری داشتیم. مدام تذکر می‌داد آقای فلان! خانم بهمان! چرا این رنگ را پوشیده‌ای؟ من تا آن جایی که امکان داشت سعی می‌کردم از مانتو و وسایل رنگی استفاده کنم. منظورم از لباس رنگی این هست که تا مدرسه با آن لباس‌ها می‌رفتم، آن‌جا در اتاق همکاران شال یا روسری را عوض می‌کردم و یک روسری رنگی می‌پوشیدم. ولی باز تذکر می‌داد که این را استفاده نکن! از همان مقنعه استفاده کن. خوب بچه‌ها خیلی برایشان جالب بود و دوست داشتند. خودتان می‌دانید که بچه‌ها رنگ‌ها را دوست دارند.»

او در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که در سال‌های اخیر مدیران، کمتر به تیپ ظاهری و پوشش گیر می‌دهند، ولی کماکان مدیرانی هستند که با زنان برخورد سخت‌تری دارند. لباس‌های رنگی برای بچه‌های جوان و نوجوان جذابیت بیشتری دارد: «همکاران متاسفانه این‌قدر از پوشش سیاه و تیره استفاده می‌کنند که بچه‌ها به من می‌گفتند: خانم! دلمان پوسید از بس معلم‌هایمان لباس تیره می‌پوشند. می‌خواهم بدانید که فضای آموزش و پرورش به‌خصوص بین خانم‌ها این وضعیت را دارد. در عین اینکه اگر ما آرایش داشتیم، در مدرسه باید حتما پاک می‌کردیم. من خیلی اهل آرایش نیستم، ولی همکارانی که به مدرسه می‌آمدند، اگر خط چشم هم داشتند، پاک می‌کردند. اگر وارد مدرسه می‌شدند و هنوز آرایش داشتند، از طرف مدیر و معاون و یا کادر اجرایی تذکر گرفتند.» به باور او نگاه جنس دومی به زنان شاغل در آموزش و پرورش در هیچ دوره و زمانی از بین نرفته، فقط شکل ماجرا تغییر پیدا کرده است.

شهریور ۲۵، ۱۴۰۱

جلسه رسیدگی به اتهامات پروین محمدی در دادگاه انقلاب تهران برگزار شد

خبرگزاری هرانا

امروز چهارشنبه ۲۳ شهریور، پروین محمدی، فعال کارگری در شعبه‌ ۲۶ دادگاه انقلاب تهران محاکمه و با قرار کفالت به شیوه موقت آزاد شد. خانم محمدی پیشتر در خصوص این پرونده به صورت غیابی به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از اتحادیه آزاد کارگران ایران، پروین محمدی در شعبه‌ ۲۶ دادگاه انقلاب تهران محاکمه شد.

براساس این گزارش، وی به همراه وکیل مدافع خود، حسین تاج در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران حاضر شد اما پرونده‌ وی به دلیل عدم حضور قاضی، به شعبه‌ ۲۶ ارجاع و مجدداً در این شعبه مورد محاکمه قرار گرفت.

وی تا زمان صدور رای با قرار کفالت ۲۰۰ میلیون تومانی به شیوه موقت آزاد شده است.

همزمان اتحادیه آزاد کارگران ایران با انتشار بیانیه ای خواهان پایان دادن به پرونده‌سازی‌های امنیتی علیه تمامی کارگران و مزدبگیران و آزادی فعالین صنفی و سیاسی زندانی شد.

در بخشی از این بیانیه با اشاره به اینکه پرونده خانم محمدی در پی اقدام امنیتی مسئولین خانه کارگر علیه وی گشوده شده است، آمده: خانه کارگر در مقام یک جریان سیاسی-امنیتی در چند دهه‌ی گذشته نقشی جدی در سرکوب و انحلال تشکل‌ها و شوراهای مستقل کارگری ایفا و با نفوذ پلیسی در مراکز کارگری مانع از ایجاد تشکل‌ها و محافل مستقل کارگری شده و بطور مشخص در وضعیت فلاکتبار فعلی کارگران و مزدبگیران نقشی محوری ایفا کرده‌ است.

وی روز دوشنبه ۲۱ شهریورماه جهت اجرای حکم ۱ سال حبس به شعبه اجرای احکام دادسرای اوین احضار شده بود.

در اسفند ماه سال ۹۹، وکیل مدافع پروین محمدی، پس از مراجعه به شعبه یک واحد اجرای احکام دادسرای اوین، از صدور حکم ۱ سال حبس برای این شهروند مطلع شد.

اتهام مطروحه علیه این شهروند تبلیغ علیه نظام از طریق ایراد سخنرانی در جمع کارگران بازنشسته حول مطالبات بازنشستگان و نیز مصاحبه درباره آتش سوزی پلاسکو عنوان شده است. احضار خانم محمدی در خصوص پرونده‌ای صورت گرفت که در سال ۹۶ برای این فعال کارگری ایجاد شده و وی به صورت غیابی محکوم شد.

پروین محمدی پیشتر نیز به دلیل فعالیت‌های مسالمت‌آمیز خود و دفاع از حقوق کارگران سابقه بازداشت و محکومیت داشته است. وی در تاریخ ۶ اردیبهشت‌ماه ۹۸، به همراه تعدادی از فعالین کارگری در پارک جهان نما واقع در اتوبان تهران-کرج بازداشت و نهایتا به ۱ سال حبس تعزیری محکوم شد. او در تاریخ ۱۶ آذرماه ۹۸ جهت تحمل دوران محکومیت به زندان کچویی منتقل و اردیبهشت‌ماه امسال پس از حضور در واحد اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب کرج از صدور حکم آزادی زودهنگام خود مطلع شد.

اعدام کودک و نوجوان در ایران، اطلاعیه ۱۴۷۶

اطلاعیه ۱۴۷۶ اعدام کودک و نوجوان در ایران کانون دفاع از حقوق بشر در ایران کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان مجازات اعدام به عنوان سنگین‌ترین نوع از انواع مجازات‌ها در سیستم حقوقی و کیفری مطرح است و همواره نیز مورد مخالفت شدید بسیاری از محافل حقوق بشری و نهادهای بین‌المللی قرار گرفته و لغو اجرای این مجازات از سوی کشورهای مختلف روند فزاینده‌ای داشته است. مجازاتی که نقض فاحش حقوق انسان‌ها است و هیچ راهی برای جبران آن وجود ندارد. آرمان عبدالعالی کودکی بود که… گویندگان: محسن سبزیان، شهناز عیدان Narrators: Mohsen Sabziyan, Shahnaz Eidan تدوینگر: سمانه بیرجندی Editor: Samaneh Birjandi #حق #بشر #اعلاميه_جهانى_حقوق_بشر آگاهی از حقوق ذاتی و حقوق شهروندی راه رسیدن به عدالت اجتماعی، آزادی و استقلال است. به احترام آزادی بیان و آگاهی رسانی کلیه کلیپ ها و تحقیقات حقوق بشری و آماری تنظیم شده توسط کانون دفاع از حقوق بشر در ایران قابل استفاده برای همکان است حتی بدون ذکر نام کانون.

شهریور ۲۴، ۱۴۰۱

حال نامساعد جسمی یک زن جوان پس از انتقال به بازداشتگاه پلیس امنیت اخلاقی تهران/ فرماندهی انتظامی: “خودش دچار عارضه قلبی شد.”

 

خبرگزاری هرانا – ماموران پلیس امنیت اخلاقی تهران در نحوه پوشش یک شهروند زن به نام مهسا (ژینا) امینی، دخالت کرده و او را به بازداشتگاه این نهاد منتقل کردند. خانم امینی پس از ساعاتی از بازداشتگاه با حال نامساعد جسمی به بخش مراقبت های ویژه بیمارستان کسری منتقل شد. در واکنش به اعتراضات مردم در شبکه های اجتماعی، امروز فرماندهی انتظامی تهران بزرگ با انتشار بیانیه ای مدعی شد که “مهسا امینی برای توجیه و آموزش به یکی از بخش های پلیس تهران بزرگ هدایت شده بود که در جمع سایر افراد به طور ناگهانی دچار عارضه قلبی شد.”


به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پس از دخالت ماموران پلیس امنیت اخلاقی در نحوه پوشش مهسا (ژینا) امینی، یک شهروند زن در تهران و ساعاتی پس از انتقال وی به بازداشتگاه این نهاد، خانم امینی با حال نامساعد جسمی به بخش مراقبت های ویژه بیمارستان کسری منتقل شد.


یک منبع مطلع در این خصوص به هرانا گفت: “مهسا زن جوانی حدودا ۲۲ ساله و اهل سقز است که به قصد بازدید از اقوام خود به همراه خانواده اش به تهران سفر کرده بود. چند روز پیش زمانی که مهسا به همراه برادرش حوالی بزرگراه حقانی تهران در حال تردد بود، با هتاکی و ضرب و شتم نیروهای گشت ارشاد مواجه شد. ماموران سپس مهسا را به بازداشتگاه پلیس امنیت اخلاقی تهران (وزرا) منتقل کردند. آنها به برادرش گفته بودند که پس از برگزاری یک ساعت کلاس توجیهی برای مهسا، وی آزاد خواهد شد. اما او در بازداشتگاه مجددا مورد ضرب و شتم قرار گرفت و پس از چند ساعت، از بازداشتگاه وزرا به بیمارستان کسری تهران منتقل شد.”

این منبع در ادامه افزود: “افرادی که از ساختمان پلیس امنیت اخلاقی بیرون می آمدند، از هیاهوی ایجاد شده در داخل ساختمان به بستگان افراد بازداشتی اطلاع می دادند و به یکباره جو محیط مقابل در ساختمان نیز متشنج شد؛ که با سرکوب خانواده های منتظر توسط ماموران، با توسل به رفتارهای خشونت آمیز و استفاده از اسپری فلفل مواجه شد.”


در همین راستا، پایگاه خبری کردپا گزارش داده است: “خانم امینی بر اثر شدت جراحات وارده دچار ضربه مغزی شده و پزشکان سطح هوشیاری وی را ۳ اعلام کرده‌ اند؛ پزشکان از بهبودی وضعیت این شهروند که هم اکنون در کما بسر میبرد، قطع امید کرده‌ اند.”


در واکنش به این موضوع، مرکز اطلاع‌ رسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ، با انتشار اطلاعیه ای ضمن اظهار این ادعا که “اخبار منتشر شده در این راستا توسط برخی رسانه ها صحت ندارد”، مدعی شد: “مهسا امینی که برای توجیه و آموزش به یکی از بخش های پلیس تهران بزرگ هدایت شده بود در جمع سایر افراد هدایت شده به طور ناگهانی دچارعارضه قلبی شده و بلافاصله با همکاری پلیس و اورژانس به بیمارستان انتقال و تحت درمان و مداوا قرار دارد.”


با این وجود خانواده خانم امینی، کماکان بر ضرب و شتم این زن جوان توسط ماموران پلیس امنیت اخلاقی تاکید دارند و آن را عامل وضع موجود میدانند.


لازم به ذکر است، علی مجتهدزاده، وکیل دادگستری، با انتشار مطلبی در صفحه شخصی توییتر خود، نسبت به بیانیه مرکز اطلاع‌ رسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ واکنش نشان داد و اظهار داشت: “اطلاعیه پلیس تهران در مورد مهسا امینی چندان موجه و قابل قبول نیست. پلیس باید این ادعا که خانم امینی بدون دخالت ماموران و طور ناگهانی دچار عارضه قلبی شده را اثبات کند.”


او همچنین با طرح این سوال از فرماندهی انتظامی تهران بزرگ که “اشاره به آموزش ناظر به کدام مسئولیت قانونی پلیس است؟ ” ادامه داد: “وقتی فردی در اختیار ضابط قرار دارد، در هر شرایطی مسئولیت امنیت جانی وی با ضابط است. گزارش مستقل و شفاف پزشکی قانونی در این مورد ملاک است.”


طی ماه های اخیر، حضور گسترده خودرو‌ها و ماموران گشت ارشاد تحت عنوان «پلیس امنیت اخلاقی» در سطح شهرهای بزرگ بخصوص تهران رشد چشمگیری داشته است. در برخی موارد این افراد به بهانه “امر به معروف و نهی از منکر” با توسل به ضرب و شتم و رفتار های خوشنت آمیز و نقض کرامت انسانی شهروندان، اقدام به دخالت در نحوه پوشش زنان کرده اند. افزون بر نقض حق تعیین پوشش، اشکال خشن تری از سرکوب همچون استفاده از اسپری فلفل، ضرب و شتم زنان و نقص قوانین بکارگیری سلاح توسط نیروهای گشت ارشاد مسبوق به سابقه است.

پرونده سازی جدید برای زندانی سیاسی فریبا اسدی توسط دادستانی



 کانون حقوق بشر ایران، ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، زندانی سیاسی فریبا اسدی، روز یکشنبه ۲۰ شهریور از بابت پرونده جدیدی که برای وی گشوده شده بود به دادسرای شعبه ۳ زندان اوین به ریاست محمدرضا محمدی، فراخوانده شد و بابت اتهامات جدیدی همچون «توهین به خامنه ای و توهین به مقدسات» برای وی قرار بازداشت موقت صادر گردید.


این در حالی است که خانم فریبا اسدی دوران حبس خود را در زندان اوین، بابت پرونده پیشینش سپری می‌کند و این اتهام و پرونده سازی، از اساس باطل است.


به گفته برخی منابع مطلع، مصداق این پرونده سازی اعتراض زندانی سیاسی فریبا اسدی نسبت به زدن دست بند هنگام اعزام به بیمارستان و درگیری با بازپرس همیار در بیمارستان بوده است.


لازم به یادآوری است از آنجا که مدت محکومیت این زندانی سیاسی در آبانماه سال جاری به پایان میرسد این پرونده سازی که هیچ وجاهت قانونی ندارد، برای ممانعت از آزادی وی، توسط دادستانی صورت گرفته است.


فریبا اسدی ۳۱ ساله در تاریخ ۱۳ دی ۱۴۰۰، در منزل شخصی خود واقع در تهران بازداشت و جهت تحمل حبس به زندان قرچک ورامین منتقل شد. وی در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۰ طی ابلاغیه‌ای جهت اجرای حکم حبس به شعبه دوم اجرای احکام کیفری دادسرای عمومی و انقلاب شهر قدس احضار شده بود.


فریبا اسدی مورخ ۱۰ مهرماه ۱۴۰۰ توسط شعبه دوم دادگاه انقلاب شهریار از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.

مرگ مرموز دختر گمشده | آخرین تماس مقتول با خواهرش

 به‌گزارش همشهری‌آنلاین، چند روز قبل خانواده دختری ۲۵ساله به‌نام نسترن که اهل یکی از شهرستان‌های جنوبی کشور بود راهی اداره پلیس شدند و گزارش ناپدید شدن وی را اعلام کردند. آنها می‌گفتند که نسترن آخرین بار برای انجام کاری از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است.




یکی از آنها توضیح داد: وقتی چند ساعت گذشت و از نسترن خبری نشد، با موبایلش تماس گرفتیم اما پاسخی دریافت نکردیم. ما به‌شدت نگران وضعیت او بودیم و به همین دلیل به سراغ دوستان و افرادی که او را می‌شناختند رفتیم اما هر چه گشتیم هیچ ردی از دخترمان پیدا نکردیم. برای همین تصمیم گرفتیم از پلیس برای پیدا کردن او کمک بگیریم.


با اظهارات این خانواده، نام نسترن به‌عنوان فرد گمشده ثبت و تلاش برای پیدا کردن او آغاز شد تا اینکه پس از گذشت چند روز، فردی ناشناس با خانواده وی تماس گرفت و اطلاعات تازه‌ای از وضعیت او داد. فرد ناشناس گفت که نسترن راهی یکی از شهرهای شمالی کشور شده و در آنجا شرایط خوبی ندارد. پس از این تماس بود که عموی نسترن برای پیدا کردن او از جنوب کشور به سمت شمال کشور حرکت کرد اما هنوز ردی از وی به دست نیامده بود که این بار نسترن با خواهرش تماس گرفت و درحالی‌که اصلا حال مساعدی نداشت، گفت که در پانسیونی در یکی از محله‌های تهران است و حال خوبی ندارد. او درحالی‌که پشت تلفن ناله می‌کرد از خواهرش خواست تا هرچه زودتر خودش را به تهران برساند و او را نجات بدهد.


وقتی خواهر نسترن از او خواست تا آدرس پانسیون را در اختیارش قرار دهد ناگهان تماس قطع شد. اما کمی بعد لوکیشنی که محل اقامت دختر گمشده را نشان می‌داد به گوشی خواهر نسترن فرستاده شد. او نیز با عمویش تماس گرفت و با گفتن ماجرایی که اتفاق افتاده بود، محل اقامت خواهرش را به وی اعلام کرد و این مرد برای پیدا کردن دختر گمشده راهی تهران شد. عموی نگران نسترن براساس لوکیشنی که برایش ارسال شده بود، خودش را به محلی که پانسیون در آنجا قرار داشت رساند. اما وقتی وارد آنجا شد برادرزاده‌اش را درحالی‌که آثار ضرب و جرح روی بدنش بود دید.


وی با اورژانس تماس گرفت و نسترن را به بیمارستان رساند، اما او حالش اصلا مساعد نبود تا درباره بلایی که بر سرش آمده بود توضیح بدهد. دختر جوان در بیمارستان بستری شد اما تلاش برای نجات او از مرگ بی‌فایده بود و او پس از ۴۸ساعت جانش را از دست داد. مرگ مشکوک و معمایی وی را مسئولان بیمارستان به پلیس و بازپرس جنایی تهران اعلام کردند که با دستور قاضی، محمدتقی شعبانی تحقیقات برای کشف اسرار مرگ وی آغاز شد.


آن طور که پزشکان می‌گفتند: علت اولیه مرگ خونریزی داخلی بوده و آثار کبودی و ضرب‌وجرح نیز روی بدن دختر جانباخته وجود داشته است. این یعنی احتمال قتل دختر جوان قوت یافت اما این که چطور چنین بلایی برسرش آمده و در این مدت کجا بوده، در هاله‌ای از ابهام قرار داشت. در این شرایط بود که بازپرس جنایی دستور انتقال جسد دختر جوان به پزشکی قانونی را صادر کرد و تیمی از مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران مأمور شدند تا اسرار مرگ وی را رازگشایی کنند.

زندگی ساره، فعال رنگین کمانی زیر حکم اعدام به روایت خودش




طبق اطلاع «ایران‌وایر» ساره پس از اقدام به خودکشی، حال روحی و جسمی مناسبی ندارد. او با خوردن قرص اقدام به خودکشی کرده بود. در بند زنان، هر ۲۰ نفر را در یک اتاق نگه می‌دارند. پس از انتشار خبر اقدام به خودکشی ساره هم، نیروهای زندان تمام بند را تفتیش کرده‌اند و شنود کار گذاشته‌اند.


این وضعیت متهمی است که در زندان مورد آزار قرار دارد. او در این گفت‌وگو، خودش را زنی تصویر می‌کند که در زندگی سخت‌اش مدام بر زمین افتاده و دوباره بلند شده؛ دختری که بزرگ‌ترین آرزویش با تجربه زیسته‌اش، ساختن مدرسه‌ای برای یتیمان است؛ مادری که بزرگ‌ترین ترس‌اش تکرار زندگی سخت خودش برای فرزندان‌اش است؛ زنی که بزرگ‌ترین امیدش روزی است که پرچم رنگین‌کمانی در ایران برافراشته شود، حالا روزگار سختی را در بند زنان زندان ارومیه پشت سر می‌گذارد.


هنوز حکم اعدام ساره و الهام چوبدار که اطلاعات چندانی از او موجود نیست، به تصویب نهایی نرسیده است.


به گفته «موسی برزین‌خلیفه‌لو» حقوق‌دان در گفت‌وگو با «ایران‌وایر» حکم صادر شده برای ساره به هیچ‌وجه وجاهت قانونی ندارد؛ نه برای قاچاق انسان و نه برای ترویج همجنسگرایی، ساره را نمی‌توان متهم شناخت.


از همین روی، سازمان‌های حقوق بشری در تلاش هستند که با انتشار اطلاعیه‌ها و بیانیه‌هایی، توجه جهان را به خطر سلب حق حیات ساره جلب کنند.


در همین راستا، سازمان ملل متحد، سازمان عفو بین‌الملل، وزارت‌خارجه فرانسه، نماینده ویژه هلند در امور حقوق بشری، کمیته بین‌المللی علیه اعدام، «رضا پهلوی» ولیعهد سلسله پادشاهی پهلوی و «سالی آیهان» روزنامه‌نگار و مجری خبر استرالیایی، از جمله سازمان‌ها، دولت‌ها و چهره‌‌هایی هستند که اعدام ساره و الهام چوبدار را محکوم کرده‌ و خواستار آزادی آن‌ها شده‌اند. 

نگهداری نوزاد هفت‌ماهه در اوین؛ بیش از ۴۵۰ روز بلاتکلیفی والدین

 نسیمه اسلام زهی و ارسلان شیخی، متهمان امنیتی سنی‌ مذهب، بیش از ۱۵ ماه است که بازداشت شدند و در بلاتکلیفی بسر میبرند. خانم اسلام زهی به همرا...