جستجوی این وبلاگ

مرداد ۲۶، ۱۴۰۱

عسل محمدی و ثمین احسانی در زندان به کرونا مبتلا شدند

IRANWIRE

عسل محمدی و ثمین احسانی در زندان به کرونا مبتلا شدند

خبرگزاری حقوق بشری هرانا از ابتلای عسل محمدی و ثمین احسانی، دو زندانی سیاسی و عقیدتی محبوس در زندان اوین به ویروس کرونا خبر داده است.

بر اساس گزارش روز سه شنبه ۲۵ مرداد هرانا، این زندانیان سیاسی به بند قرنطینه زندان اوین منتقل شده و از رسیدگی پزشکی محروم مانده‌اند.

هرانا به نقل از یک منبع مطلع گزارش کرده که هنوز دارویی به آنها داده نشده و نسخه‌ها را به خانواده های این زندانیان دادند که داروهای مورد نیاز را تهیه کنند.

ثمین احسانی فعال حقوق کودک و شهروند بهائی است که در خرداد امسال، بازداشت و جهت اجرای حکم حبس به زندان اوین منتقل شد. وی پیش‌تر توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ۵ سال حبس تعزیری محکوم و حکم صادره در دادگاه تجدیدنظر استان تهران عینا تایید شد.

خانم احسانی با برگزاری کلاس‌های آموزشی به کودکان افغانستان که از حق تحصیل در ایران محروم بودند، کمک‌های آموزشی می‌کرد. این اقدام از جمله مصادیق اتهامات مطرح شده علیه او در دادگاه و مبنای صدور حکم قرار گرفته بود.

عسل محمدی نیز دانشجوی داروسازی و فعال کارگری است که روز دوشنبه ۲۰ تیرماه امسال، جهت تحمل دوران محکومیت یک سال حبس خود، راهی زندان اوین شد.

طی روزهای گذشته جعفر پناهی، فیلم‌ساز شناخته‌شده زندانی نیز به کرونا مبتلا و به بیمارستان منتقل شده بود.

همسر آقای پناهی گفته بود که این کارگردان زندانی بدون طی مراحل درمان و در روز ۱۷ مرداد از بیمارستان به زندان بازگردانده شد.

مرداد ۲۵، ۱۴۰۱

قتل آرشیدا با 24 ضربه چاقو در خانه مرد پولدار / خواستگارش روی خودرو او ردیاب نصب کرده بود!

رکنا

قتل آرشیدا با 24 ضربه چاقو در خانه مرد پولدار / خواستگارش روی خودرو او ردیاب نصب کرده بود! + عکس

حوادث رکنا: پسر جوان وقتی فهمید دختر مورد علاقه اش دست به خیانت زده به روی خودرو وی ردیاب وصل کرد و پس از تعقیب دختر جوان وی را در جنایتی هولناک کشت.این متهم در دادگاه مدعی شد بیمار روانی است.

وی که در خانه مرد پولداری در دربند میهمان بود از سوی یک مرد ناشناس کشته شد و خبر جنایت به ماموران پلیس رسید. به این ترتیب ماموران برای ردیابی عامل جنایت به تکاپو افتادند.

صاحبخانه که مرد پولداری به نام فرهاد بود گفت :مدتی قبل با آرشیدا آشنا شدم. من به او علاقه‌مند شده بودم و حتی یک ماشین برایش خرید بودم و میخواستم با او ازدواج کنم. تا اینکه مدتی قبل او به اشتباه به جای اسم من، اسم دیگری را صدا زد. من که به این موضوع مشکوک شده بودم از او در این باره سوال پرسیدم و آرشیدا گفت احسان نام خواستگار سابقش است.

وی ادامه داد: چون گذشته او برای من اهمیتی نداشت پیگیر ماجرا نشدم و دیگر چیزی در این باره از او نپرسیدم. تا اینکه آنروز بار دیگر آرشیدا به خانه ام آمد. ما مشغول صحبت بودیم که یک نفر در خانه ام را زد. وقتی در را باز کردم با مرد جوانی روبرو شدم که احسان نام داشت. آنجا بود که فهمیدم آرشیدا هنوز رابطه اش را با احسان تمام نکرده است. احسان به سمت من حمله ور شد و مرا کتک زد. سپس به سمت آشپزخانه رفت و دو کارد آشپزخانه را برداشت و به جان آرشیدا افتاد و خانه را ترک کرد. و من آرشیدا را به بیمارستان رساندم اما کار از کار گذشته بود .

نصب ردیاب روی ماشین دختر جوان
به دنبال اظهارات این مرد ماموران به ردیابی احسان پرداختند و وی را بازداشت کردند .

وی به قتل دختر جوان اعتراف کرد و گفت: مدتی بود به آرشیدا علاقمند شده و به خواستگاری او رفته بودم. اما مدتی بود به رفتارهای او مشکوک شده بودم.من پس از مدتی فهمیدم او با یک مرد غریبه در ارتباط است .به همین خاطر یک ردیاب ماهواره ای روی ماشینی که به تازگی خریده بود نصب کردم تا متوجه شوم به کجا میرود. آخرین بار فهمیدم او به خانه ای در دربند رفته است. من او را تعقیب کردم و مقابل در خانه رفتم و هر چه با موبایلش تماس گرفتم پاسخ نداد. به همین خاطر در را زدم و وارد شدم.من با چاقوی آشپزخانه ۲۴ ضربه به آرشیدا زدم و فرار کردم.

در دادگاه
وی در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.

در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و برای احسان درخواست اشد مجازات را مطرح کرد. سپس اولیای دم روبه روی قضات ایستادند و برای احسان حکم قصاص خواستند.

وقتی نوبت دفاع به متهم رسید، اتهامش را قبول کرد و گفت: من سالهاست از بیماری اعصاب و روان رنج می برم.آن روز هم حالم خوب نبود و تحت نظر پزشک قرار داشتم. به همین خاطر چیز زیادی از ماجرا به خاطر ندارم.اما قبول دارم آرشیدا را کشته ام.من پرونده ای در بیمارستان روانی دارم که نشان میدهد مدت ها آنجا بستری بوده ام.

سپس وکیل وی به دفاع پرداخت و گفت :موکلم اتهامش را قبول دارد اما او به اختلال شخصیت دوقطبی مبتلا است و در بیمارستان روانی رازی نیز پرونده دارد.از این رو تقاضا دارم تا این موضوع در دادگاه مورد بررسی قرار گیرد .

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

مرداد ۲۴، ۱۴۰۱

ادامه بلاتکلیفی وضعیت روناک رضایی، دانشجوی بازداشت‌شده در اعتراضات به فروریختن متروپل

رادیو فردا

روناک رضایی، دانشجوی بازداشت‌شده در جریان اعتراض‌های آبادان به فروریختن برج متروپل

روناک رضایی، دانشجوی بازداشت‌شده در تجمع‌های اعتراضی در آبادان در پی فروریختن برج متروپل، پس از دو‌ ماه و نیم بازداشت، هم‌چنان در بلاتکلیفی به‌سر می‌برد.

تداوم بازداشت و بلاتکلیفی خانم رضایی در حالی صورت می‌گیرد که سایت‌های حقوق بشری پیشتر به نقل از منابع آگاه اعلام کرده بودند که دادگاه برای آزادی مشروط این دانشجو وثیقه تعیین کرده، اما نهادهای امنیتی و قضایی در این باره کارشکنی کرده و یک بار نیز درباره دلیل ادامه این وضعیت گفته‌اند که «قاضی پرونده به حج رفته است.»

روناک رضایی، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی تهران است. او که برای انجام تحقیقات پایان‌نامه‌اش برای مدتی در آبادان ساکن شده بود، در جریان اعتراض‌ها به فرو ریختن ساختمان متروپل، ششم خرداد با یورش نیروهای امنیتی به خانه‌اش بازداشت شد.

خانم رضایی ابتدا برای حدود یک ماه در بازداشتگاه سپاه پاسداران به‌سر برد و سرانجام ۱۱ تیر به زندان سپیدار اهواز منتقل شد و تاکنون در وضعیت بلاتکلیف به‌سر می‌برد.

فرزانه زیلابی، وکیل خانم رضایی پیشتر در نهم تیر در گفت‌وگو با سایت «امتداد» اتهام مطرح‌شده علیه موکلش را «فعالیت تبلیغی علیه نظام» اعلام کرده و گفته بود که با ورود او به جریان دادرسی مخالفت شده بود.

برج متروپل آبادان با وجود هشدارهای پیاپی درباره عدم استحکام بنا به دلیل تخلفات گسترده در ساخت آن، دوم خرداد به‌ طور ناگهانی فرو ریخت و ۴۳ نفر کشته و ده‌ها مجروح بر جای گذاشت.

این حادثه موج گسترده‌ای از اعتراض‌ها را در آبادان و سایر شهرهای خوزستان در پی داشت.

حجاب‌استایل‌ها علیه پوشش اسلامی – ایرانی

ایسنا

 

به گزارش ایسنا، روزنامه جام جم نوشت: «همه رنگ و روی‌شان رنگارنگ و تجملاتی است؛ هم صورت‌شان پر از رنگ و لعاب است و هم شال و چادرهایی که به‌ سر کرده‌اند پر از تزئینات تجملی است. ویژگی دیگر همه‌شان اما به جز رنگ و تزئینات تجملی «حجاب» است! همه‌شان تبلیغ داشتن حجاب می‌کنند و خود را به اصطلاح «حجاب‌استایل» یا «بلاگر حجاب» معرفی می‌کنند. پشت‌پرده این رنگ جذاب و تبلیغ دینی اما چیز دیگری نهفته است. تبلیغ حجاب و دین پوششی است برای اینکه سبک زندگی دیگری خارج از سبک زندگی ایرانی – اسلامی تبلیغ کنند. از قضا هم مخاطبان آنها دختران محجبه هستند تا شکل نادرستی از حجاب و دین را برای آنها تبلیغ و نهادینه کنند. به همین دلیل است که کارشناسان فضای مجازی معتقدند باید بینش دختران و پسران مسلمان ایرانی در رابطه با مواجهه با این بلاگرها تقویت شود و سواد رسانه‌ای آنها بالاتر برود.

حالا از همه نوع رنگ، اعتقاد، سبک زندگی و کاربر در فضای مجازی پیدا می‌شود. یک نفر در اینستاگرام رستوران‌ها را تبلیغ می‌کند و یک نفر دیگر سبک زندگی خاصی را. در این وسط اما بسیاری از دختران هم به شکل دیگری با ظن خودشان دین اسلام و پوشش حجاب را تبلیغ می‌کنند؛ از بستن زیبای شال و روسری شروع می‌کنند و بعد به شکل‌های دیگری از حجاب و حتی اعتقادات خود درباره مسائل مختلف دینی می‌گویند؛ مسائلی که بسیاری از آنها در دین اسلام به شکلی که آنها روایت می‌کنند، نیست. آنها با ظاهر دینی در واقع در تلاشند تا دین خودشان را ترویج کنند و به دین آسیب بزنند.

بلاگری برنامه‌ریزی شده

علیرضا آل‌داوود، کارشناس فضای مجازی، می‌گوید که بسیاری از فعالیت‌ها در فضای مجازی و مخصوصا پیام‌رسان اینستاگرام برنامه‌ریزی شده است. او به صاحب این پیام‌رسان اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که صاحب آن صهیونیست است و الگوریتم‌هایی که در این پیام‌رسان تعریف می‌شود برنامه‌ریزی شده است. مهم‌ترین هدف بسیاری از فعالیت‌های این پیام‌رسان، تغییر ارزش‌ها به ضدارزش‌های دینی – اسلامی است. به‌ عنوان مثال تلاش برای زیر سؤال بردن بحث زن و حجاب و ایجاد کمپین‌های حجاب اجباری، حجاب بی‌حجاب و مواردی از این دست نمونه‌هایی برای تغییر ارزش‌ها و ترویج ضدارزش‌ها در حوزه حجاب است. از نظر این کارشناس حوزه فضای مجازی، اغلب این فعالیت‌های حساب شده برای منحرف کردن اذهان عمومی و تغییر ذائقه دختران امروز که مادران فردا هستند به‌ وجود آمده است. از یک طرف سلبریتی‌ها و شبکه‌های قمار و شرط‌بندی در این پیام‌رسان فعالند و از طرف دیگر دست‌گذاشتن روی ارزش‌های جامعه ایرانی – اسلامی مانند حجاب اتفاق می‌افتد و بلاگرهایی با ظاهری باحجاب اما در باطنی دشمن حجاب اصیل ایرانی – اسلامی فعالیت می‌کنند. این افراد تکنیک‌های خاصی را به کار می‌برند تا ارزشی مانند حجاب را از دختران و زنان ایرانی بگیرند و نگاه مردان ایرانی را تغییر دهند. سپس اسلام و حجاب خود را به باور دختران و پسران برسانند.

زرق و برق علیه حجاب

تبلیغات یکی از راه‌های برنامه‌ریزی شده است. کارکردن بلاگرهای حجاب با مزون‌های خاص، پوشیدن چادرهای رنگی و استفاده از زرق و برق‌هایی که در روسری‌ها،‌ شال و چادرها دیده می‌شود، زرق و برق‌هایی که عموما جلب توجه بیشتری ایجاد می‌کند، همه برای تحت تاثیر قرار دادن دختران و پسران ایرانی است. از نظر آل‌داوود، تبلیغ حجاب باب میل بلاگرها، شبهات مختلفی را ایجاد می‌کند، مخاطبان را تحت‌ تاثیر قرار می‌دهد و ادراک شناختی خلاف دین را به مخاطبان القا می‌کنند. داشتن آرایش غلیظ بلاگرهای حجاب و انجام حرکات خاص در فضای مجازی و ترویج تغییر رفتار فرد محجبه، سبک زندگی جدیدی را ایجاد می‌کند.

کارشناس فضای مجازی توضیح می‌دهد که بدترین اتفاق اما این است که بسیاری از این رفتارها لایک می‌خورد و با وجود سندرم لایک که مسأله جهانی است، تاییدگرفتن، خودنمایی، خودشیفتگی و نمایش را ترویج می‌دهد و با روش کلیشه‌سازی به مخاطب محجبه خود این را القا می‌کند که دختر محجبه‌ای که دیده نمی‌شود، لایک نمی‌خورد یا از خودنمایی بی‌بهره است، در جامعه هم دیده نمی‌شود. در واقع بلاگرهای حجاب، فرار از قانون، شرع و عرف، افراط و تفریط را که خلاف مباحث اسلامی است رواج می‌دهند تا نظام خانوادگی ایران تضعیف شود و سبک زندگی خلاف آنچه که مورد تایید کشور ایرانی _ اسلامی ماست، تبلیغ شود.

آموزش، آموزش و آموزش

دیگر باید قبول کرد که تربیت نسل امروز تنها متاثر از خانواده نیست. حالا موارد بسیار دیگری مانند فضای مجازی هم روی تربیت نسل امروز تاثیرگذار است؛ فضای مجازی که البته برای نسل امروز برنامه‌ریزی خاص خودش را دارد. به همین دلیل است که آل‌داوود معتقد است باید به نسل امروز آموزش داد و باید بینش نسل امروز را درباره مسائل مختلف مربوط به فضای مجازی ارتقا داد و به او یاد داد که در مسائل مختلفی که در فضای مجازی وجود دارد چطور رفتار کند و چه خوراک رسانه‌ای را برای ارتزاق انتخاب کند. بالا بردن سواد رسانه‌ای در نوجوانان و جوانان در این مرحله مهم جلوه می‌کند. به جز این اما نگاه حاکمیتی هم باید مدیریتی باشد. برای نسل نوجوان و جوان مسلمان، تولید محتوای مناسب کند و برای محدود کردن بخشی از فضای مجازی برنامه‌ریزی شده اقدام کند.»

کنایه ماجدی به مهدی تاج بابت لغو مسابقات فوتسال زنان آسیا!

خبرنگار مهر

کنایه ماجدی به مهدی تاج بابت لغو مسابقات فوتسال زنان آسیا!

سرپرست فدراسیون فوتبال در تازه‌ترین اظهاراتش از عدم برگزاری مسابقات فوتسال زنان قهرمانی آسیا اظهار تاسف کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، میرشاد ماجدی سرپرست فدراسیون فوتبال امروز یکشنبه در دوره دانش افزایی و هم اندیشی استعدادیاب های فوتسال به منظور توسعه فوتسال پایه حضور یافت و برای حاضران صحبت‌هایی را مطرح کرد.

ماجدی در بخشی از صحبت‌هایش گفت: متاسفانه امسال در تقویم کنفدراسیون فوتبال آسیا مسابقات فوتسال بانوان دیده نمی‌شود و نمی دانم که چرا این رقابت‌ها لغو شده است که جای تاسف دارد. نامه نگاری لازم در این زمینه صورت گرفته اما به سرانجامی نرسیده است.

این اظهارات در حالی مطرح شده است که مهدی تاج رئیس سابق فدراسیون فوتبال در حال حاضر ریاست کمیته فوتسال کنفدراسیون آسیا را بر عهده دارد. تاج که برای انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال هم ثبت نام کرده است، رقیب اصلی میرشاد ماجدی در این انتخابات می‌باشد.

به نظر می‌رسد انتقاد و نارضایتی ماجدی از نادیده گرفتن رقابت‌های فوتسال قهرمانی زنان آسیا در واقع انتقاد و کنایه‌ای بر عملکرد مهدی تاج در AFC باشد.

ماجدی در ادامه صحبت‌هایش تاکید کرد که به دنبال برگزاری مسابقات فوتسال جام باشگاه‌های زنان آسیا در ایران است. وی گفت: قصد داریم به کنفدراسیون فوتبال آسیا پیشنهاد میزبانی ایران در مسابقات جام باشگاه‌های فوتسال بانوان آسیا را بدهیم و بدون شک تمام تلاش خود را در این زمینه خواهیم کرد، هرچند می‌دانیم به دلیل تحریم‌ها هزینه برگزاری را پرداخت نمی‌کنند اما این رویداد برای ما اهمیت دارد و از برگزاری آن حمایت می‌کنیم.

ستاد امر به معروف خراسان رضوی: می‌توان کارمندان را به خاطر عکس بی‌حجاب پروفایل اخراج کرد

اینترنشنال

مهدی رضایی، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر خراسان رضوی گفت: «کارمندان دولت باید در فضای مجازی عکس‌های پروفایل با پوشش اسلامی داشته باشند»

او افزود: اگر کارمند موارد مربوط به عکس پروفایل را رعایت نکند، به کمیته انضباط کاری معرفی شده و در آن کمیته حتی اخراج هم اجرایی می‌شود

داستان آمنه؛ کودک نخبه‌ محروم از تحصیل، او بی‌شناسنامه است

IRANWIRE

طبق عرف و سنت محل سکونت آمنه، زنان و دختران معمولا از انتشار عکس چهره‌شان پرهیز می‌کنند

«تمام نمره‌هایم ۲۰ است. وقتی به من گفتند دیگر نمی‌توانم به مدرسه بروم، راه گلویم بسته شد. احساس کردم نمی‌توانم نفس بکشم. معلمان و کادر مدرسه خیلی تلاش کردند که در مدرسه بمانم؛ همه گریه می‌کردند وقتی دیدند مجبورم مدرسه را ترک کنم. بعد از تعطیلات نوروز ۱۴۰۱ به من خبر دادند دیگر اجازه ندارم به مدرسه بروم. بین ۸ خواهر و برادرم فقط من با تلاش خیلی زیاد و اصرار و التماس توانستم درس بخوانم.» این‌ها خلاصه صحبت های «آمنه یارمحمد زهی» دختر ۱۷ ساله اهل نقطه صفر مرزی از پدری پاکستانی و مادر ایرانی است که به خاطر نداشتن شناسنامه کلاس دهم را نیمه به اتمام رسانده است. در طول مصاحبه اشک می‌ریزد،‌ صدایش می‌لرزد و مدام عذرخواهی و خواهش می‌کند کمک‌اش کنند تا بتواند در امتحانات شهریور ماه شرکت کرده و کلاس دهم را تمام کند.

طبق گزارش‌‌های رسانه‌های داخل ایران، ۱ میلیون نفر بی شناسنامه در ایران زندگی می کنند؛ بیش از ۴۰۰ هزار نفر از این تعداد، کودک هستند و ۴۵۰۰ نفر نیز در استان سیستان و بلوچستان زندگی می‌کنند.

با «آمنه یارمحمدزهی» دختر ۱۷ ساله‌ بدون شناسنامه ایرانی ساکن شهرستان «گلشن»،‌ شهر «جالق» در نقطه صفر مرزی گفت و گو کرده‌ایم.

داستان آمنه از کجا آغاز شد؟
آمنه می‌گوید: «از زمانی که ۷ ساله شده بودم خیلی دلم می‌خواست مدرسه بروم چون دخترخاله‌هایم را می‌دیدم که مدرسه می‌رفتند، کتاب داشتند درس می‌خواندند، من هم خیلی دلم می‌خواست مثل آن‌ها چیزی بخوانم و یاد بگیرم و کتاب داشته باشم. از همان‌جا ذوق و شوق مدرسه در درونم ایجاد شد. یک روز به خانواده‌ام گفتم می‌خواهم مدرسه بروم و چون می‌دانستند شناسنامه ندارم می‌گفتند نمی‌توانی. مادرم می‌گفت مدرسه دینی برو که شناسنامه لازم ندارد. گفتم فقط یک روز بگذارید با دختر خاله‌ام بروم ببینم مدرسه چه‌جوری است و حتی اگر ثبت نام هم نکردند فقط یک روز بروم. بالاخره یک روز با دخترخاله‌ام رفتم مدرسه و خیلی بهم خوش گذشت و آن روز از ذهنم بیرون نمی‌رود. نه مادرم برای ثبت نام آمد نه شخص دیگری. رفتم دفتر مدرسه و با مدیر و معلم‌ها و همه صحبت کردم. ۹ سالم بود. از من در مورد وضعیتم سوال کردند چون پدرو مادرم برای ثبت نام نبودند. گفتم شناسنامه ندارم ولی خیلی دوست دارم مدرسه بیایم. آن‌ها هم یک استعدادی در من حس می‌کردند و خیلی دوست داشتند که من در مدرسه باشم، به من امید می‌دادند که همینطوری بیا مدرسه. منم یک هفته با دخترخاله‌ام می‌رفتم می‌آمدم و طی همان یک هفته معلم کلاس اول و مدیر فهمیدند بااستعدادم و هرچند که شناسنامه ندارم اجازه دادند در مدرسه بمانم. مدیر پیگیر شد و می‌دانست که فقط مادرم شناسنامه دارد و پدرم هم ندارد.»

۸ کودک بی شناسنامه فقط در یک خانواده
آمنه یک خواهر و ۶ برادر دارد که هیچ کدام دارای شناسنامه نیستند. پدرشان پاکستانی است اما متولد ایران هستند. کارت ولادت آن‌ها هم کمکی برای دریافت شناسنامه نبوده است. او می‌گوید:‌ «مدیر مدرسه می‌دانست آموزش و پرورش اطلاعیه ای دارد که طبق آن بچه‌های بدون شناسنامه با کارت ولادت اجازه دارند تا سال نهم درس بخوانند و برای همین تشویقم کردند. مدیر مدرسه گفت شما دعا کن شاید بتوانی بیای مدرسه، حتی روز اول که رفتم گفت نیا تا خبرت کنیم. کاملا افسردگی گرفتم و نمی‌دانستم در خانه چه کار کنم، فقط گریه می‌کردم.»

کتاب زندگی آدم‌های بی شناسنامه
قانون اعطای تابعیت به فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان غیرایرانی در اوایل مهر ۱۳۹۸ از سوی شورای نگهبان تأیید شد و ۱۵ مهرهمان سال، رئیس جمهور وقت آن را به دستگاه‌های اجرایی ابلاغ کرد.

اداره اتباع خارجی نمی‌تواند به‌طور مستقیم شناسنامه‌ افراد را تأیید کند، این اتفاق نیازمند حکم دادگاه‌ است. آمنه از فروردین ۱۴۰۱ که به او گفته‌اند دیگر حق ادامه تحصیل ندارد به هر دری زده بلکه صاحب شناسنامه شود.

بی‌شناسنامه بودن بیشتر گریبان مردم در استان‌های مرزی ایران را چسبیده است.

برخلاف سایر کودکان، آمنه از ۹ سالگی کلاس اول را آغاز کرده است. مدیر مدرسه تمام مراحل ثبت نام او را انجام داده است تا او فرصت تحصیل داشته باشد.

آمنه می‌گوید:‌« وقتی دختر خاله‌ام آمد خانه و گفت مدیر گفته ثبت نام‌ات انجام شد و از فردا می‌تونی بیایی مدرسه، انگار دنیا را به من دادند. همه با دیدن من خیلی خوشحال شدند.»

با گریه ادامه می‌دهد:‌ «از کلاس اول مدیر و معاونان فهمیده بودند که من می‌توانم یک دانش آموزمفید باشم؛ از همان کلاس اول انتخابات شورا شرکت می‌کردم و رئیس شورا بودم. درتمام مراحل معلم‌ها بودند که کمکم کردند. تمام هزینه تحصیلم با معاونین مدرسه و معلم‌هایم بود چون خانواده‌ام امکان فراهم کردن چیزی برایم نداشتند. در ۶ سال اول دبستان تمام نمره‌هایم ۲۰ بود. تا پنجم دبستان که درس خواندم مدام خانواده‌ام می‌گفتند درس خواندن تو به چه دردی می‌خورد، هیچ کاره‌ای نمی‌شی چون شناسنامه نداری و قبولت نمی‌کنند.»

آیا فقط در درس موفق بودی یا فعالیت‌های دیگری هم می‌کنی؟
آمنه دختر با استعدادی است که در مسابقات فرهنگی و هر مناسبت دیگری که به گفته خودش شرکت کرده بهترین رتبه را کسب کرده است. او می‌گوید تا کلاس هفتم هرسال با مشکلات بسیار ثبت نام کرده است؛ بدون همراهی یکی از والدین خود. سال هفتم با دختر دایی خود برای ثبت نام می‌رود،‌ شناسنامه مادرش همراه چندعکس را نزد فرماندار و بخشدار و پزشک او ارسال می‌کنند تا مدارک او از مدرسه مقطع ابتدایی، تحویل مدیر مدرسه راهنمایی بدهد. اینطور توضیح می دهد که: «فکر می‌کردم مدرسه راهم ندهند ولی من را ثبت نام‌ کردند. مدیر مدرسه شنیده بود دانش آموز با استعدادی هستم و خیلی برای آنها مهم بود درس بخوانم. مدیر مدرسه راهنمایی هم حمایتم کرد و معلمان و معاونان مدرسه همچون مدرسه سابق چون تعریف مرا شنیده بودند و مرا می‌شناختند همه هزینه‌های تحصیل مرا تقبل کردند. این ۳ سال هم عالی درس خواندم.»

او کلاس هفتم را هم با نمرات عالی می‌گذراند اواسط کلاس هشتم بوده که شیوع ویروس کرونا منجر به تعطیلی کلاس‌های حضوری می‌شود: «اواسط کلاس هشتم کرونا آمد و نتوانستیم مدرسه برویم من هم گوشی نداشتم و خانواده‌ام نتونستند برایم تهیه کنند. فکر کردم همه چیز تمام شد و دیگر نمی‌توانم درس بخوانم ولی بعد از یکی دو هفته که گوشی نداشتم مدیر مدرسه همراه با معلمین و معاونین مدرسه با هم برای من گوشی تهیه کردند. همین تلفنی که الان دارم باهاش صحبت می‌کنم و چقدر در اینستاگرام فعالیت کردم.»

با هیجان غیرقابل وصفی از شرکت در مسابقاتی می‌گوید که به واسطه در اختیار داشتن گوشی تلفن، امکان آن برایش فراهم شده است. در مسابقات نقاشی استان فارس مقام آورده است،‌ در دوره‌های از راه دور مجری‌گری و خبرنگاری شرکت کرده است. از طریق همین آموزش‌ها در مراسم مختلف در مدرسه مجری بوده است. به سایر کودکان سواد رسانه‌ای آموزش داده و برای آن‌ها نحوه فعالیت‌های فرهنگی را تشریح کرده است.

از همین طریق در مسابقات خوشنویسی استان تهران شرکت کرده و موفق به کسب جایزه شده است.

دختر ۱۷ ساله کارآفرین بدون شناسنامه
در کنار تمام فعالیت‌هایی که داشته است مربی مهد قرآن و مهد کودک نیز هست. با گذراندن یک دوره یک هفته‌ای مربیگری در استان خراسان موفق به کسب رتبه ۱۰۰ مربی‌گی شده است و در حال حاضر مهدکودک خود را در شهرشان دایر کرده است. می‌گوید «به جایی رسیدم که خودم مربی تربیت می‌کنم.» با شکل دهی گروه‌های مربیگری در استان، تاکنون بین ۱۸۰دتا ۲۰۰ مربی مهدکودک تربیت کرده است.

با شرکت در در یکی از دوره‌های عکاسی نیز رتبه اول را نصیب خود کرده است.از لوح‌های افتخار و تقدیر که دریافت کرده است می‌گوید.

چه آرزویی داری؟
آمنه می‌گوید کلاس نهم که درسم با نمرات ۲۰ به پایان رسید معلمان مدرسه می‌گفتند رشته تجربی را انتخاب کنم. ولی چون عاشق شغل معلمی بودم، می‌خواستم مربی عربی باشم، رفتم رشته ادبیات، علوم انسانی تا راحت تر امکان معلم شدن را داشته باشم. اضافه می‌کند:‌ «با اینکه می‌دانستم شناسنامه ندارم ولی از سال ۱۳۹۰ پیگیر کارهای اداری دریافت شناسنامه بودیم. میخواهم معلم عربی شوم برای همین سخت تلاش می‌کنم. از کلاس دهم می‌خواستم ثبت نام کنم، رفتم فرمانداری و فرم پر کردم. عکس‌های من و مامانم را خواسته بودند به علاوه اثر هر ۱۰ انگشت من و مادرم را. مدیر مدرسه چون تعریف من را شنیده بود، نمی‌توانستند بگویند نمی‌توانی درس بخوانی. بنابراین مدام می‌گفتند یک کاری برایت می‌کنیم. وقتی برای ثبت نام به دبیرستان مراجعه کردم مدیر دبیرستان گفت چون کد ملی نداری ثبت نام نمی شوی.»

آمنه از کلاس اول تا نهم را با کد دانش آموزی و اتباع درس خوانده است و توضیح می دهد که بیشتر از این مرحله را نمی تواند جلو برود. از امیدواری معلمان و مدیر مدرسه‌اش میگوید و تلاش برای اینکه بتوانند برای آمنه هرچه سریعتر شناسنامه بگیرند.

نوروز غم انگیز ۱۴۰۱
یک هفته پیش از نوروز ۱۴۰۱ به آمنه خبردادند از اداره آموزش و پرورش اطلاعیه رسیده است که دانش آموزان بی شناسنامه نمی‌توانند درس بخوانند وتاکنون این کودکان غیرقانونی تحصیل کرده‌اند.

آمنه می‌گوید روزی که این خبر را شنیدم نزدیک بود سکته کنم. حتی الان هم برام سخت است که بگویم آن روز چه حالی داشتم.» گریه مجال‌اش نمی‌دهد.

دوست دیگر آمنه هم که شاگرد درس خوان و زرنگی بوده است به همین منوال از مدرسه اخراج و از تحصیل محروم می‌شود و به گفته آمنه خانواده او را مجبور به ازدواج می‌کند.

آمنه سال دهم مدرسه را به اتمام نرساند و تنها امیدش به شرکت در امتحانات شهریور ۱۴۰۱ است که بتواند در صورت شرکت در آن‌ها از سال دهم فارغ التحصیل شود و چند قدم دیگر به آروزی خود که معلمی است برسد.

نه فقط او که همه ۸ خواهر و برادر آمنه به خاطر نداشتن شناسنامه از تحصیل محروم شده اند و چاره ای جز انتخاب مدارس دینی و حافظ قرآن شدن را نداشته‌اند.

آمنه دانش‌آموز نخبه که از پدری پاکستانی متولد شده و به دلیل نداشتن شناسنامه از ادامه تحصیل در دبیرستان منع شده است. در کلاس‌های آنلاین زیادی شرکت کرده است. یکی از این دوره‌ها، دوره مجری گری است. او این ویدئو را از یکی از اجراهای خود در مدرسه درست کرده است.

زینب زمان تفهیم اتهام شد

 زینب زمان، شهروند ساکن تهران در دادسرای اوین مورد تفهیم اتهام قرار گرفت. به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایرا...