جستجوی این وبلاگ

فروردین ۰۹، ۱۴۰۱

ضرب و شتم و اعتصاب غذای سهیلا حجاب در بند زنان کرمانشاه

خبرگزاری هرانا

سهیلا حجاب، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه، طی نامه ای از اعتصاب غذای خود خبر داد. این زندانی سیاسی همچنین روز دوشنبه ۸ فروردین‌ماه، توسط زندانبانان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و از ملاقات او با خانواده‌اش جلوگیری شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سهیلا حجاب زندانی سیاسی بند زنان کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه طی نامه ای از اعتصاب غذای خود خبر داد.

او در بخشی از نامه خود دلایل اعتصاب غذای خود را اعمال نفوذ نهادهای امنیتی، جلوگیری از اعزام وی به مرخصی و عدم رسیدگی پزشکی عنوان کرده و گفته است “راهی جز اعتصاب غذای مجدد سراغ ندارم”.
همچنین به گفته یک منبع نزدیک به خانواده خانم حجاب، روز دوشنبه ۸ فروردین ماه، وی توسط زندانبانان مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته و علیرغم حضور خانواده، از ملاقات با آنان محروم مانده است.

متن کامل نامه سهیلا حجاب که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته در ادامه می آید:
“همه ما به عدالت محتاج هستیم، در هر سن، دوره و در هر مقامی، آیا تابحال شنیده اید که بگویند یک کشور به عدالت نیاز ندارد! عدالت مفهومی است که بشر از آغاز تمدن برای استقلال آن کوشیده و یکی از موضوعات برای وضع قوانین در روابط اجتماعی انسانها، نهاد دادگستری است که به عنوان بخش اساسی میراث اساسی کشور، ارتباط مستقیمی با حقوق اجتماعی و شهروندی مردم دارد.

آرامش و امنیت روانی یک جامعه را با سنجش عدالت در سیستم قضایی کشور میتوان سنجید. هیچ انسانی را نمیتوان پیش از محاکمه عادلانه مجرم شناخت و سیستم قضایی هیچ کشوری نمیتواند متهم به نقض پیمان اجتماعی را از حمایت همگانی محروم کند. ما که نا عادلانه محاکمه شدیم.

مطابق با اصل ۳۸ و ۳۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر دو محور تاکید دارد. منع آزار و شکنجه در کسب اقرار یا شهادت یا سوگند محور دوم منع هتک حرمت نسبت به محکومان و متهمان، آنچه ضرورت دارد رعایت آزادی افراد در بیان مطالب است و توکل به اجبار از هر طریق ممکن نادرست و سلامت روحی و جسمی افراد را لطمات و صدمات جبران ناپذیری را وارد خواهد ساخت.

ماده ۱۷ میثاق بین الملل حقوق مدنی و سیاسی نیز اشاره به حفظ حرمت زندگی خصوصی و خانوادگی افراد دارد. ماده ۱۸ اعلامیه اسلامی حقوق بشر در بیانیه ای که حکومت اسلامی خود را ملزم به آن میداند، بر این موضوع تاکید دارد. اما همه این مواردی که به آن پرداخته شد، همه نوشتاری بر روی کاغذ است. چراکه سیستم قضایی کشور از استقلال برخوردار نیست و بازجویان نهادهای اطلاعاتی و امنیتی سپاه که به آنها اصطلاح ضابط قضایی اطلاق میشود، هم در سرکوب مردم و هم در صدور احکام ظالمانه و تحمل حرفهای غیر منطقی و آسیب پذیر، نقش قابل توجهی دارند.

در سیستم قضایی ایران ضابطین دادگستری دارای اختیارات مطلق هستند که منجر به سلب آزادی شهروندان و نقض فاحش حقوق بشر گردیده و هیچ استاندارد سازی در راستای رفتار ضابطان دادگستری شکل نگرفته است. که مانع از دخالتهای خودسرانه و تقصیر پیچیده و تاریک شخص بازجو نباشد. تا به امروز با ۱۷ مقام بلند پایه قضایی در زندان دیدار داشتم. با انسیه خزعلی مشاور ابراهیم رئیسی در امور بانوان و آقای مقدسی فر مشاور اژه ای رئیس قوه قضاییه در امور زندانیان سیاسی امنیتی و با دادستان و رئیس دادگستری تهران و دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه گفتگوهای بسیاری داشتم. در این راستا بارها و بارها برای کاهش فشارهای نهادهای اطلاعاتی و امنیتی صحبت کرده و وجه مشترک تمام شخصیت های فوق این بوده است که من فردی صلح طلب هستم. اما فشارهای امنیتی کماکان ادامه داشته، بارها دست به اعتصاب غذا زدم که در نتیجه همین اعتصاب غذا ها آسیبهای جدی به سلامتی اندامهای داخلی بدنم وارد گشته و هر بار که اعتصاب غذا نموده ام با وعده های بسیاری از جمع کثیری از مسئولان به اعتصاب غذای خود پایان دادم.

مجدد درخواست دارم، نظریه قضایی رئیس قوه قضاییه که در شهریور ماه ۱۴۰۰ در رسانه ها مبنی بر کاهش دخالت و اعمال نفوذ ضابطان دادگستری منتشر کردید، پیگیری شود. اعمال نفوذ و دخالت بازجویان نهادهای اطلاعاتی و امنیتی، فشارها، تهدیدها، پرونده سازی برای اعضای خانواده اینجانب منجربه فروپاشی نهاد خانواده و زندگی خصوصی اشخاص و افراد خانواده گردیده و صدمات جبران ناپذیری بر پیکره خانواده اینجانب وارد آورده است. خاطرنشان میکنم که سلامتی جسمی و روحی مادرم، به خصوص چشم او در خطر کامل نابینایی قرار دارد. تمام موارد فوق مطابق نظر پزشکی قانونی و پزشکان متخصص مغز و اعصاب قلب و چشم اینجانب نیاز به درمان خارج از زندان دارد که با اعمال نفوذ نهادهای اطلاعاتی مانع از اعطای مرخصی درمانی درخصوص اینجانب گردیده، لزا راهی جز اعتصاب غذای مجدد سراغ ندارم.”

سهیلا حجاب خردادماه ۹۸ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و در تاریخ ۲۴ اسفندماه ۹۸ با تودیع قرار وثیقه ۳ میلیارد تومانی تا پایان مراحل دادرسی از زندان اوین آزاد شد.

شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه او را از بابت اتهاماتی ازجمله “تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی، تشویش اذعان عمومی به قصد آشوب و تشکیل گروه غیرقانونی” محکوم کرد که با اعمال ماده ۱۳۴، مجازات اشد یعنی ۵ سال حبس تعزیری برای وی قابل اجرا است. خانم حجاب، روز شنبه ۳ خردادماه ۱۳۹۹، پس از تائید حکم توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، بازداشت و جهت تحمل حبس به زندان قرچک ورامین منتقل شد. وی مدتی قبل از زندان قرچک ورامین به زندان سنندج تبعید و در تاریخ ۱۷ دیماه ۱۴۰۰ به کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه منتقل شد.

هرانا پیشتر در گزارشی از ضرب و شتم سهیلا حجاب توسط رئیس حفاظت زندان و تهدید به پرونده سازی و تبعید مجدد وی خبر داده بود. سهیلا حجاب، روز شنبه ۱۶ بهمن‌ماه ۱۴۰۰ از بابت پرونده‌ای که اخیرا در دوران حبس علیه وی گشوده شده به شعبه ۲ بازپرسی دادسرای کرمانشاه احضار شد. خانم حجاب به دلیل عدم رعایت فاصله زمانی قانونی بین تاریخ ابلاغ و تاریخ احضار و همچنین عدم دسترسی به وکیل از حضور در جلسه بازپرسی خودداری کرد.

گزارشی از آخرین وضعیت زندانی سیاسی فاطمه مثنی احضار به زندان علیرغم بیماری و شرایط وخیم جسمی

کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

زندانی سیاسی فاطمه مثنی به موجب احضاریه و دستور امین وزیری،(دادیار ناظر بر زندان) می‌بایست در روز ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ خود را به زندان اوین معرفی کند وی برغم شرایط وخیم جسمی، صدور حکم مصادره و تخلیه منزل و آواره شدن فرزندانش، به زندان اوین احضار شده است.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، زندانی سیاسی فاطمه مثنی برغم شرایط وخیم جسمی به موجب دستور امین وزیری، به زندان اوین احضار شد. احضار وی به زندان با وجود بیماری، حکم مصادره و تخلیه منزل و آواره کردن فرزندانش صورت گرفته است.

بر اساس این گزارش، به موجب احضاریه صادر شده، وی باید روز ۱۴ فروردین ماه ۱۴۰۱ خود را به زندان اوین معرفی کند.

این زندانی سیاسی توان تحمل زندان را نداشته و پرونده پزشکی دارد. اما به دستور امین وزیری باید خود را به زندان معرفی کند.

زندانی سیاسی فاطمه مثنی به دلیل سالهای زیاد تحمل زندان و شرایط بد غذایی و تنشهای زندان، به بیماری کولیت اولسروز (تب روده) مبتلا شده و از مشکلات کبدی و کولیت روده رنج می برد. وی بارها با تب و دردهای شدید به بیمارستان منتقل شده است.

به گفته پزشکان معالج، این زندانی سیاسی ۵۳ ساله نباید در شرایط استرس و فشار عصبی قرار بگیرد. فاطمه مثنی بارها به دلیل درد شدید در زندان به حالت بیهوشی افتاد. پزشکان بارها دوز داروهای او را بالا برده و اعلام کردند که درمان او در شرایط زندان فایده ای ندارد چرا که او نباید استرس داشته باشد.

این در شرایطی است که از یکسو همسر خانم مثنی، زندانی سیاسی حسن صادقی در زندان گوهردشت محبوس است، و از سوی دیگر ستاد اجرای فرمان خمینی دستور مصادره منزل مسکونی فرزندان این زوج زندانی را داده و قرار است خانه آنان را مصادره کرده و وسایل آن را به بیرون از خانه بیندازند.

در دی ماه سال ۱۴۰۰، توسط ستاد اجرایی فرمان خمینی به فرزندان زندانیان سیاسی حسن صادقی و فاطمه مثنی اعلام شد که حکم تخلیه منزل آنان توسط دادگاه تجدید نظر تایید شده و باید خانه‌ای را که در آن ساکن هستند، تخلیه کنند.

خانواده صادقی به تایید حکم مصادره منزل اعتراض کرده و گفتند دادگاه حکم داده که این منزل متعلق به ما است. اما از طرف ستاد اجرایی خمینی به این خانواده اعلام شد که دادگاه تجدیدنظر تشکیل شده و حکم به تخلیه خانه داده است.

فاطمه مثنی در سال ۶۰ هنگامی که ۱۳ سال بیشتر نداشت، بازداشت و در زندان با اعدام و قتل برادرانش به دست مأموران و عوامل وابسته به نظام ولایت فقیه روبرو شد.

وی پس از چند سال تحمل زندان آزاد شد و مجددا در سال ۹۴ با همسرش دستگیر و هر دو به ۱۵ سال زندان محکوم شدند.

فروردین ۰۸، ۱۴۰۱

به مناسبت سالگرد تیرباران شیر زن توده ای، رفیق فاطمه مدرسی

 صدای مردم

رفیق فاطمه مدرسی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ از کادرهای برجسته سازمان مخفی نوید بود و پس از انقلاب ۱۳۵۷ در تشکیلات غیرعلنی حزب یکی از اعضا رهبری کمیته تهران و عضو مشاور کمیتهٴ مرکزی حزب تودهٴ ایران، بود.
او در ششم فروردین سال ۱۳۶۸ اعدام شد. فاطمه مدرسی تهرانی، تنها زن چپی بود که در سال ۱۳۶۸ گفته می شود با “حکم ویژه” در زندان اوین تیرباران و اعدام شد…

«گیرم هزار همچو تو را ناپدید کرد
دستان خونفشان پلیدان نابکار
گیرم هزارها چو تو بر دار برکشید
اندیشه تو نیز تواند کشد به دار؟
زمستان سپری می‌شود، و درخت‌های حیاط زندان جوانه می‌زنند. شکنجه گر و دستیارش در اتاق شکنجه بیهوده درتلاش پایان دادن به داستان زن‌اند. زن قهرمانی نیست که نویسنده اش به دلخواه سرنوشت او را رقم زند. زن خود داستان خود را رقم میزند. او را به شکنجه‌گاه میبرند، و این بار از او می خوهند… چیزی بنویسد… پیشنهادشان ظاهرا رنگی خیرخواهانه دارد، اما زن از آن بوی شگردی زیرکانه می شنود که به قصد تهی کردن زن از معنای خودش پیش کشیده است…. از برون ساکت، اما از درون پرخروش… چند روز پس از سال نو، زن، فاطمه، سیمین، فردین، به جرم پافشاری بر باورهایش و اندیشه هایش به چوخه اعدام سپرده میشود.»
زن، براستی زن بود، دلیر بود

برگرفته از دنیا، دوره هفتم، سال دوم، شماره ۲ ، آبان ۱۳۷۹

****
باید چکامه یی بسراییم از سنگ، از زمردهای سبز، چکامه یی از نیروی جادویی خورشید و سلاح بامداد که بر کرانه های تاریکی و تلخی می درخشد. اینجا آوردگاه مهیبی است. در یک سو شکنجه گران جان و روان آدمیزاد، و در سوی دیگر، انسانی با جسمی نحیف، خصالی والا و سراسر شور و عشق. انسانی، به بلندای تاریخ پر شکوه نبرد بشریت بر ضد ظلم و جور. انسانی در شمایل پرومته و به سوزانی آتش مقدسی که بشریت را از جهل و تاریکی نجات داد، «جوردانو بُرونو» یی که برای فرو افکنده شدن به آتش ظلم، تاریک اندیشی و تقدس کور آماده است. و او خود خوب می دانست که، سرگذشت گذشتگان و پیشینیان ، سرگذشت پر رنج انسان، اگرچه سرگذشت زیستن در ظلمات یأس انگیز، سنت های عتیق و حاکمیت ضحاکان مار دوش و «پاپ» ها و «آیت الله» های دروغین انسان سوز بوده است ولی آینده انسان در گرو همین نبرد اسطوره ای و چشم به راه طلوع فجر صادق است. و خود، در اسارت، و در تشبیه وضع خود با «ُبرونو» ها و «گالیله» ها بدرستی گفته بود: «… گالیله گفت، خب آقایان! هرچه شما می گویید. زمین ثابت است. و آنها هم دست از سر او برداشتند و او باز برای شاگردانش اثبات می کرد که زمین ثابت نیست و دور خورشید می چرخد. پدیده یی که در حال حاضر از بدیهی ترین چیزهاست. اما این آقایان از دادگاه های انکیزاسیون هم بدترند. اول می خواهند بگویی: آقایان! واقعیت دیگر این واقعیت نیست. بعد این می شود علامت ضعف و ترس برای آنها. یک قدم می آیند جلو و می گویند: حالا خودت را نفی کن. اندیشه ات را، هستی ات را … همین طور باید قدم به قدم بروی عقب و آنها بیایند جلو. تا آنجا که دیگر چیزی به عنوان یک انسان از ما باقی نماند. آنها خواهان حذف کامل تک تک ما هستند. تا پایان مرز حذف انسانیت و شرف خودمان. پس باید در همان قدم اول محکم ایستاد…»…
و چقدر با شکوه و دیدنی بود این ایستادگی و در مقابل زبونی جانواران انسان نمایی که خسته و عرق ریزان از فرود آوردن تازیانه بر پیکری پر درد و خون آلود، از حقارت خود به خشم می آمدند. و اگرچه جسم او را همچون گلبرگ های گلی ارغوانی پرپر کردند، ولی روان و اندیشه سترگش پیروز و سربلند بر فراز شکنجه گاه در پرواز است، و نوید آینده یی روشن و رها از تاریک اندیشی، جهل و جنایت را به نسل های جوان از راه رسیده بشارت می دهد. درود بر این پرواز گستاخ که به سوی پهنۀ زمردین آسمان، تا بلندای رویای جاودانگی پرواز کرد و امید و آرمان هایش بر پرچم گلگون سپاه میلیونی توده های رنج و زحمت حک شد.
مزدوران پلید ارتجاع، سربازان «گمنامی» که به فرمان نمایندگان «خدا بر روی زمین»، چنین مرزهای شرارت، رذالت و جنایت را درهم نوردیده بودند، برای درهم شکستن «سیمین» ماه ها او را مدام شکنجه کردند. بدنش آن چنان شکسته و تکه تکه بود، که رویش پتو می انداختند و آنگاه برای آزار روانش او را به سلولش می بردند که در آن دخترک کوچک چند ماهه اش «نازلی» چشم انتظار مادر بود. جلادان در آرزوی آهی و ناله یی کشیک می کشیدند ولی «سیمین» با چهره یی خندان به نازلی اش می رسید و عشق سوزانش مرهم دردهای بی شمار جسمش بود. مقاومت اسطوره ایش زبانزد همه زندانیان سیاسی بود. در اثر دفعات بسیار «تعزیر»، در مدت کوتاهی کاهش وزن شدیدی پیدا کرده بود. از بیماری های کلیوی و ریوی رنج می برد. شکنجه گران مجال بهبود و ترمیم پاهای او را به وی نمی دادند و هر بار روی زخم های باند پیچی شده اش، او را شلاق می زدند. مقاومت اعجاب انگیز او حتی شکنجه گران را به تحسین او واداشته بود. روزی در پشت در اطاق بازجویی صدای یکی از بازجو ها شنیده می شد که به دیگری می گفت: «این سیمین هم عجب موجود عجیبی است ! حیف که توده ای است …»
شکنجه گران از انواع حیله ها و ابزارها برای درهم شکستن روحیه مقاومت «سیمین» بهره جستند. یکی از نمونه های این ترفندها، استفاده از برخی از افراد مسئول بود که زیر شکنجه در هم شکسته شده بودند. در اواخر خرداد ماه سال ۱۳۶۲، وقتی بازجو ها، و از آنجمله مأموران آموزش دیده ساواک شاه، در بند مشترک، برای درهم شکستن روحیه او، یکی از این افراد درهم شکسته و بریده حزب را، در شکنجه گاه، به بالای سرش بردند، تا «سیمین» را نصحیت کند که: «مقاومت نکن، بی فایده است. همه ما خیانت کار هستیم. من وظیفه خود می دانم به تو بگویم که ما راه اشتباه رفته ایم.» رفیق «سیمین» با تنی رنجور و زخمی از درد تازیانه، ولی با اراده یی پولادین، پاسخ داد: «هر دوی ما به وظیفه خودمان عمل می کنیم. من به وظیفه خودم که راز داری و وفاداری است و تو به وظیفه خودت که خیانتکاری است. من بهتر از هرکس دیگری به وظایف خودم آشنا هستم.»
خانواده رفیق فاطمه مدرسی با کمک پاره ای محافل روحانی موفق شد بین او و پدرش که در بستر مرگ بود، یک ملاقات ترتیب بدهد. رژیم که تصور می کرد، شاید آخرین کلمات پدر “سیمین” در بستر مرگ بتواند خللی در روحیه مقاوم او به وجود آورد، با این ملاقات موافقت کرد و رفیق شهید سیمین را با پوشش دلخواه رژیم، همراه تعداد زیادی پاسدار از زندان اوین به خانه آوردند . این ملاقات چند دقیقه بیشتر طول نکشید، اما همین چند دقیقه کافی بود تا او از جنایتی هول انگیز خبر بدهد. هنگامی که در محاصره پاسداران خانه راترک می کرد، ناگهان فریاد کشید: این جنایتکاران “رحمان” را کشتند! قهرمان ما را تکه تکه کردند! اما او دهان باز نکرد… “پاسداران امانش ندادند و کیسه ای را که همراه داشتند، روی سرش کشیدند و با مشت ولگد سوار اتومبیلی کردند که با آن از اوین آمده بودند. “سیمین” پس از این ملاقات مستقیما به سلول انفرادی منتقل شد.
بخش هایی از بیوگرافی رفیق فاطمه مدرسی که در فروردین ۱۳۶۸تیرباران شد.
برگرفته از کتاب شهیدان توده ای ( از صحفه ۴۳۷ تا ۴۴۰)

واکنش انجمن دستیاران کارگردان به افشاگری یکی از اعضایش درباره آزار جنسی

اینترنشنال

در واکنش به افشاگری‌ سمیه میرشمسی، دستیار کارگردان درباره آزار جنسی علیه او از سوی یک بازیگر، هیات مدیره انجمن صنفی برنامه‌ریزان و دستیاران کارگردان سینما از اعضایش خواست در مقابل هرگونه «هتک حرمت» سکوت نکنند.

این انجمن صنفی روز یکشنبه هفتم فروردین بدون اشاره مستقیم به این آزار با انتشار بیانیه‌ای خطاب به اعضایش نوشت: «در صورت مشاهده‌ کوچکترین هتک حرمت نسبت به خود و دیگر اعضای گروه، … مراتب را دقیق و بدون ممیزی گزارش کنید.»

انجمن صنفی برنامه‌ریزان و دستیاران کارگردان همچنین اطمینان داد که «برای ایجاد امنیت روانی، اقتصادی، جانی، شخصیتی و حفظ موجودیت نیروی کار سینمای ایران، اراده کافی و قدرت عمل اجرایی» دارد.

پیشتر سمیه میرشمسی در یک رشته توییت از آزار جنسی و توهین و تحقیرش از سوی فرهاد اصلانی، بازیگر مشهور، هنگام فیلمبرداری یکی از فیلم‌های هاتف علیمردانی خبر داده بود.

میرشمسی که در این فیلم با سمت دستیار دوم کارگردان فعالیت می‌کرد، نوشت اصلانی «من را کشید سمت خودش و از من خواست صورتش را ببوسم. دستم را فشار می‌داد. مجبور شدم روی زمین بنشینم که همین باعث شد همکارم که در حال رفتن به صحنه بود متوجه شود و برگشت. اصلانی ناگهان زد زیر گریه “از من نترس، من بد نیستم، من خیلی چاقم، من بیچاره‌ام و…”»

او با اشاره به بی‌توجهی کارگردان به این موضوع اضافه کرد: «در بسیاری از پروژه‌ها بازیگران پادشاهی می‌کنند و ما بچه‌های پشت صحنه به راحتی آزار می‌بینیم و حذف می‌شویم چون بازیگر «راکورد» دارد.»

هیات مدیره انجمن صنفی برنامه‌ریزان و دستیاران کارگردان سینما بدون به کارگیری عبارت «آزار جنسی» نوشت: «اینگونه برخوردهای تحقیرآمیز، فقط نسبت به همکاران خانم، صورت نگرفته و بارها گزارش‌هایی مبنی بر توهین، تهدید، تحقیر و حتی درگیری فیزیکی نسبت به آقایان همکار نیز دیده شده است.»

پیشتر و به دنبال موج افشاگری‌ در رسانه‌های اجتماعی درباره تجاوز‌ جنسی کیوان امام‌وردی به چندین زن جوان، یک روزنامه‌نگار نیز آیدین آغداشلو، نقاش سرشناس ایرانی را به آزار جنسی علیه خود متهم کرد. اتهاماتی هم درباره آزار جنسی از سوی محسن نامجو، خواننده و موسیقیدان، علیه یک زن در آمریکا منتشر شد.

گزارش‌ها از قتل زنی جوان به دست پدرش با انگیزه «ناموسی» در فارس خبر می‌دهند

اینترنشنال

گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌های اجتماعی از وقوع یک قتل دیگر با انگیزه «ناموسی» در ایران خبر می‌دهد. طبق این گزارش‌ها، زنی جوان به نام زینت مزیدی از اهالی روستای دهنو در استان فارس به علت تصمیم برای طلاق، به دست پدر خود و با ضربات میله‌ آهنی به قتل رسید‌.

مدال‌آوری تیم‌‌ملی دوچرخه‌سواری زنان ایران با لباس‌های قرضی از تیم مردان

اینترنشنال

تیم‌ملی دوچرخه‌سواری زنان ایران در ماده تایم تریل تیمی قهرمانی جاده آسیا در حالی روز جمعه پنجم فروردین ماه مدال برنز گرفت که زنان دوچرخه سوار به خاطر نرسیدن چمدان‌هایشان مجبور شدند با لباس‌های قرضی از ملی پوشان مرد در این رقابت ها رکاب بزنند.

یک منبع آگاه به ایران اینترنشنال گفت که تیم‌ملی زنان دوچرخه سواری ایران با پرواز فلای دبی به تاجیکستان اعزام شده و چمدان های ملی پوشان با تاخیر سه روزه به دستشان رسیده است. این منبع مطلع گفت که دلیل این تاخیر، کوچک بودن هواپیما اعلام شده است.

دوچرخه سواران زن ایران به دلیل نداشتن چمدان و لباس مسابقه مجبور شدند از ملی پوشان مرد لباس قرض بگیرند چون تیم دوچرخه سواری مردان ایران که برای مسابقات در ترکیه حضور داشته، از این کشور به تاجیکستان اعزام شده بود.

البته تنها یکی از ملی پوشان که به جای چمدان کوله پشتی به همراه داشت، توانست با لباس های خود در این مسابقه رکاب بزند. اما سایر ملی پوشان نه تنها لباس هایی با سایزهای بزرگتر را به تن داشتند بلکه این لباس ها پیشتر استفاده شده و از نظر روانی روی این ورزشکاران تاثیر گذاشته است.

با این حال تیم زنان دوچرخه سواری ایران در ماده تایم تریل تیمی قهرمانی جاده آسیا مدال برنز گرفت.

بیانیه کانون صنفی معلمان ایران( تهران ) در اعتراض به افزایش فشارهای امنیتی و قضایی بر ژاله روحزاد، رسول بداقی و حمید قندی

کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

بیانیه کانون صنفی معلمان ایران( تهران ) در اعتراض به فشارهای امنیتی و قضائی بر ژاله روحزاد، رسول بداقی و حمید قندی با انتشار بیانیه‌ای در بخشی از آن نوشته‌اند: تاکید بر بی‌گناهی همکارانمان تا بدانجا است که مسئولان قوه قضاییه را به یک هم آوردی مدنی دعوت می کنیم.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، کانون صنفی معلمان تهران در بیانیه‌ای در اعتراض به فشارهای قضائی و امنیتی و اینکه: خانم ژاله روحزاد معلم بازنشسته و فعال صنفی و آقایان رسول بداقی و حمید قندی از اعضای کانون صنفی معلمان اسلامشهر در روز های پانزدهم و شانزدهم فرودین در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران بخاطر فعالیت های صنفی شان؛ با اتهامات واهی محاکمه خواهند شد‌.

متن کامل این بیانیه که نسخه‌ای از آن در اختیار کمپین قرار گرفته است در ادامه می‌آید:

به نام خداوند جان و خرد

سال ۱۴۰۰ بی شک سال درخشش جنبش های مطالبه گری در ایران و بویژه جنبش معلمان بود.

در طول یک سال گذشته جنبش معلمان با هدایت شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران، خیابان را به عرصه مطالبه گری مسالمت آمیز در کشور تبدیل کرده و از این رهگذر به الگوی مطالبه گری جنبش های اجتماعی در ایران تبدیل شده اند.

بر مبنای چنین اثر گذاری، در طول یک سال گذشته فشار های امنیتی بر جنبش معلمان و فعالان صنفی افزایش یافته و در طول سال گذشته شاهد احضار و پرونده سازی برای دهها فعال صنفی در سراسر کشور بوده ایم.

در همین راستا و در فروردین ماه سال جدید و در پایان تعطیلات باید شاهد برگزاری دادگاه سه نفر دیگر از فعالین صنفی در دادگاه انقلاب تهران باشیم.

خانم ژاله روحزاد معلم بازنشسته و فعال صنفی و آقایان رسول بداقی و حمید قندی از اعضای کانون صنفی معلمان اسلامشهر در روز های پانزدهم و شانزدهم فرودین در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران بخاطر فعالیت های صنفی شان؛ با اتهامات واهی محاکمه خواهند شد‌.

اگر چه در طول یکسال گذشته با وجود فشارهای امنیتی و احکام قضایی، جریان مطالبه گری جنبش معلمان متوقف نشد، با این حال به نظر می آید؛ فرادستان حکومتی همچنان به جای پاسخگویی، تلاش در جهت کنترل و سرکوب جنبش را در دستور کار قرار داده اند.

ما به عنوان کانون صنفی معلمان ایران ( تهران ) ضمن محکومیت افزایش فشار های امنیتی بر فعالین صنفی، مجددا به همه نهادهای امنیتی و قضایی و فرادستان حاکمیتی اعلام می کنیم که چنین روندهایی تاثیری بر مطالبه گری معلمان نخواهد داشت، همانطور که در گذشته نیز نداشته است.

تاکید ما بر بی‌گناهی همکارانمان تا بدانجا است که مسئولان قوه قضاییه را به یک هم آوردی مدنی دعوت می کنیم.

شما مطابق قانون اساسی، دادگاه های فعالان صنفی ژاله روحزاد، رسول بداقی و حمید قندی را به صورت علنی برگزار کنید و اجازه دهید همکارانمان از سراسر کشور امکان حضور داشته باشند، تا حقانیت هر کدام از طرفین ثابت شود!

مگر نه اینکه شما همواره فعالین صنفی را به فعالیت های امنیتی متهم می کنید، اجازه دهید دادگاه به صورت علنی برگزار شود.

ما با اطمینان همکارانمان را بیگناه می دانیم‌، شما اگر بر ادعای خود اطمینان دارید، اجازه برگزاری دادگاه های علنی فعالان صنفی را صادر کنید.

نگهداری نوزاد هفت‌ماهه در اوین؛ بیش از ۴۵۰ روز بلاتکلیفی والدین

 نسیمه اسلام زهی و ارسلان شیخی، متهمان امنیتی سنی‌ مذهب، بیش از ۱۵ ماه است که بازداشت شدند و در بلاتکلیفی بسر میبرند. خانم اسلام زهی به همرا...