ایرانوایر
من، «شایا گلدوست»، زن ترنس و کنشگر جامعه رنگینکمانی هر هفته دوشنبه در اینستاگرام «ایرانوایر» با یکی از اعضای جامعه رنگینکمانی درباره مسایل و مشکلات مربوط به این قشر گفتوگو میکنم. میهمان این برنامه، «آسیه امینی»، شاعر و تحلیلگر مسایل اجتماعی است و به مناسبت «روز جهانی منع خشونت علیه زنان»، درباره خشونتهایی که همه زنان در نظام جمهوری اسلامی تجربه کرده و میکنند، صحبت میکنیم.
«آسیه امینی»، شاعر و نویسنده ساکن نروژ با سابقه روزنامهنگاری در داخل و خارج از ایران است این روزها بیشتر به تحقیق و تحلیل مسایل اجتماعی میپردازد. او در حوزه پژوهش، کارهای مختلفی در رابطه با اعدام، مسایل جنسیت و آزادی بیان انجام داده است.
امینی عضو هیاتمدیره «انجمن قلم نروژ» و «کمیته نویسندگان زندانی» است.
او تحصیل کرده کارشناسی ارتباطات و رسانه، کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی در حوزه برابری و تنوع و همچنین یک دوره آموزش عالی در حوزه حقوق بشر در بیزنس است.
تجربههای امینی در ایران و کارهای پژوهشی او در مقوله زنان، کودکان و اعدام، او را با خشونتهایی که همه زنان در نظام جمهوری اسلامی به شکلی تجربه میکنند، آشنا کرده است. از «آسیه امینی» میپرسم خشونت علیه زنان و تجربیات خشونت علیه زنان در سایه جمهوری را چهگونه تعریف میکند؟
– همانطور که میتوان به این سوال به صورت کلی جواب داد، میتوان بسیار هم وارد جزییات شد. در این ۱۶ روزی که دنیا درباره خشونت علیه زنان صحبت میکند، باید تمایزی جدی قائل شویم با آنچه در دنیا به عنوان خشونت جنسی و جنسیتی نام میبریم که میتواند به سنتها، شرایط طبقاتی، شرایط اجتماعی و خیلی چیزها ربط داشته باشد با آنچه در ایران اتفاق میافتد که شکلی از خشونت قانونی است. این خشونتها علیه زنان به شکل قانونی اتفاق میافتند؛ یعنی برای آن بودجه تعیین میشود، در حوزه سیاست برنامهریزی میشود و در مکانیزمهای اجتماعی نفوذ کرده و به صورت خشونت نهادینه شدهای به هنجار تبدیل میشود. در واقع، وقتی درباره جمهوری اسلامی حرف میزنیم، درباره مکانیزم سیاسی خشونت علیه زنان صحبت میکنیم. ایران نه تنها کنوانسیون منع خشونت علیه زنان را امضا نکرده است و آن را اجرا نمیکند بلکه قوانین بسیاری مانند حق طلاق، حجاب اجباری و غیره علیه زنان است. به همین دلیل، بسیاری از فعالان حقوق زنان از دهه ۸۰ به این نتیجه رسیدهاند که با وجود قوانین اسلامی، تلاش برای رسیدن به برابری و احقاق حقوق زنان در ایران، آب در هاون کوبیدن است.
ایدئولوژی جمهوری اسلامی که بر پایه مذهب است، در تمام چهار دهه اخیر سعی کرده است که زنان را در تمامی عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به حاشیه براند و شهروند درجه دو به حساب بیاورد. این ایدئولوژی چه نفعی برای جمهوری اسلامی داشته و سرکوب زنان در این سالها چه کمکی با بقای نظام کرده است؟
– پاسخ دادن به این پرسش بیش از آن که نیازمند تحلیلهای علمی باشد، به تجربه زیست ما زنان در ایران برمیگردد؛ تجربه زیست زنانی که تاریخ ۵۰ ساله اخیرشان با متحجرترین بخش از جامعه طرف بوده است که تلاش میکنند جامعه پیشرفت نکند و به سمت جلو نرود. یکی از ابتداییترین اختلافاتی که «روحالله خمینی» با «محمدرضا شاه پهلوی» پیدا داشت، اعطای حق رای به زنان بود. اولین اتفاقی که بعد از جمهوری اسلامی رخ داد، حذف زنان و محروم شدن از ابتداییترین حقوق انسانی خود بود که آنها را رسما به شهروند درجه دوم تبدیل کرد. تنها پاسخی که در تمام سالهای فعالیت و کارهای پژوهشی خود یافتهام، این است که نظام همه سعی خود را میکند تا جامعه را در ساختار متحجری که خواستهاش است، نگه دارد. وقتی جامعه پویا است، زنان تحصیل کرده هستند، فعالیت اجتماعی دارند و در صحنه هستند، برای رسیدن به آن جامعه متحجری که آمال و آرزوی خمینی و ادامه دهندگان راه او بوده، حذف و به حاشیه رانده شدهاند.»
در تمام این سالها جامعه ایران به سمتی پیش رفت که تنوع و گوناگونی را از دست داد. تنوعهای سیاسی، مذهبی، جنسی و جنسیتی و… بخشی از این تنوع جامعه رنگینکمانی هستند که بیشترین سرکوب را تجربه کردهاند و از یک دهه گذشته این سرکوب و خشونت به صورت آشکارا انجام میشود. نظام حاکم از مرحله انکار وجود این جامعه به سرکوب آشکار، نفرتپراکنی، بیمارپنداری و انگانگاری اعضای جامعه رنگینکمانی رسیده است. وقتی درباره خشونت علیه زنان صحبت میکنیم، منظور همه زنان است، هر کسی که خود را به عنوان زن هویتیابی میکند، جدا از جسم و ظاهر اندام جنسی که با آن زاده شده است و جنسیتی که بر اساس آن به او نسبت داده شده است. زنان جامعه رنگینکمانی در تجربه این خشونتهای سیستماتیک با همه زنان در جامعه شریک هستند و چه بسا در مواردی این خشونتها را به شکل مضاعف تجربه کردهاند. از «آسیه امینی» پرسیدم که تجربه شما به عنوان تحلیلگر اجتماعی و فعال در زمینه حقوق زنان، در مواجهه با زنان که هویتهای چند لایهای یا متقاطع دارند، چه بوده است؟
«وقتی که راجع به گوناگونی و هویت جنسی و جنسیتی صحبت میکنیم در کل دنیا از نظر پرداخته شدن به عنوان یک پدیده اجتماعی و از منظر قانونی و قانونگذاری بسیار جدید است. مسئلهای که نیاز به بازپروری فکرها در حوزه آموزش و تربیت شدن دوباره جوامع دارد. اما در جامعه سیاسی امروز ایران را متفاوت میکند با جوامع در حال تغییر و پیشرفته دنیا، این است که تنوعها و گوناگونی جنسی و جنسیتی، جدا از مشکلات اجتماعی و فرهنگی، جرمانگاری شده است. اینکه از افراد این جامعه دیگریسازی میکند و بعد مجازات میکند. جامعه ما میبایست خود را برای فردای بعد از جمهوری اسلامی آماده بکند، آماده برای پذیرش گوناگونی به صورت فرهنگی و قانونی. که البته این امر نیاز به آموزش در همه زمینهها و استفاده از همه ابزارهای آموزشی دارد.
در آینده ایران آزاد، راه سختی در پیش خواهیم داشت، البته که تغییر برای هیچ جامعهای کار آسانی نیست، سختی بیشتر ما از این جهت است که چهل و چهار سال حکومتی داشتیم که تلاش کرده است با سانسور، حذف، جرمانگاری، هنجارسازی، واقعیت موجود پذیرفته شده در دنیا را انکار کند. میبایست از علم، فرهنگ و روشهای گفتگو برای آمادهسازی جامعه استفاده کنیم. تلاش برای پذیرش این موضوع که قبل از اینکه با چه اندام جنسی به دنیا میآییم یا خود را در چه گروه جنسی و جنسیتی تعریف میکنیم، یک انسان هستیم و این انسان بودن باید ما را به یکدیگر پیوند بدهد. تاکید بر این موضوع که دوگانگی جنسی و جنسیتی محصول اجتماعی شدن انسانهاست نه طبیعت آنها. با وجود راه سختی که در پیش داریم اما من امیدوارم، امید به فردایی بهتر و رو به جلو در ایران آزاد.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر