جستجوی این وبلاگ

خرداد ۱۸، ۱۴۰۱

بررسی علل اقدام به خودکشی متأهلان و زنان در گفتگو با امیرمحمود حریرچی، جامعه‌شناس/ روشنک مهرآیین

خبرگزاری هرانا

ماهنامه خط صلح – آمار خودکشی و اقدام به خودکشی در ایران تغییر چندانی نکرده؛ هرچند آمار منتشرشده از سوی منابع جمهوری اسلامی قابل‌اعتماد نیست، اما به گفته‌ی عوامل و رسانه‌های حکومت مؤلفه‌های اثرگذار بر خودکشی تغییرات چشم‌گیری داشته؛ مثلاً اقدام به خودکشی در زنان و جوانان افزایش یافته یا بیش از پنجاه‌درصد اقدام به خودکشی‌ها در ارتباط با مشکلات زناشویی و حول محور ازدواج رخ می‌دهد. افزایش این پدیده در میان متأهلان ازدواج را به بحرانی اجتماعی تبدیل و بخش بزرگی از جامعه‌ی کنونی ایران را درگیر کرده. درباره‌ی این موضوع با امیرمحمود حریرچی، جامعه‌شناسِ مددکاری اجتماعی به گفتگو نشستیم.

چندی پیش خبرگزاری ایلنا در نشست «بررسی خودکشی در ایران» آماری منتشر کرد، مبنی بر این‌که حدود شصت تا هفتاد‌ درصد اقدام به خودکشی‌ها در کشور حول محور ازدواج و مشکلات آن رخ می‌دهد. چرا خانواده‌ها و جامعه هم‌چنان در رابطه با مسئله‌ی ازدواج سنتی برخورد می‌کنند و افراد را تا جایی که دست به خودکشی می‌زنند، تحت فشار قرار می‌دهند؟
ما با دو موضوع مواجهیم؛ یکی اقدام به خودکشی است و یکی مرگ‌ومیر ناشی از آن. ایران خیلی از آمار جهانی فاصله ندارد. در ایران در ازای هر صدوبیست‌هزار نفر حدوداً صد و بیست نفر اقدام به خودکشی می‌کنند که شش تا هفت مورد منجر به مرگ می‌شود؛ این داده با آمار جهانی فاصله‌ی چندانی ندارد. بیش از نیمی از اقدام به خودکشی‌ها در ایران توسط افراد متأهل رخ می‌دهد. از طرفی خودکشی در ایران زنانه است و گرایش جوانان هم نسبت به آن بالاست. این مسائل خودکشی را در کشور ما مهم می‌کند. سن خودکشی در ایران پایین آمده، بیش‌تر زن‌ها اقدام به خودکشی می‌کنند و متأهل‌ها بیش‌تر دست به این کار می‌زنند. آمار اقدام به خودکشی زنان چهاربرابر بیش‌تر از مردان است؛ در صورتی که خودکشی منجر به مرگ بیش‌تر توسط مردان رخ می‌دهد. مردان دو برابر بیش‌تر فوت می‌شوند؛ یعنی مردان در خودکشی جدی‌ترند.

رویکرد جامعه‌ی ما نسبت به ازدواج حتی در طبقات و لایه‌های برخوردار، سنتی و مذهبی است. افراد در جامعه‌ی ما فرصت شناخت ندارند؛ یعنی ازدواج فاقد شناخت طرفین از یکدیگر است. هم‌چنین موضوع کودک-‌همسری در لایه‌های فرودست که اغلب حاشیه‌نشینند، اتفاق می‌افتد. این طبقات کودکان و دخترانشان را به علت فشار اقتصادی می‌فروشند. این مسئله با آن ازدواج زودهنگاهی که در گذشته وجود داشت، تفاوت دارد؛ زیرا این طبقات نابرخوردار از سر ناچاری چنین کاری می‌کنند. حدود نیم‌قرن پیش شرایط دیگری بر جامعه حاکم بود و خانواده در ازدواج‌های زودهنگام تا حدود زیادی از دختر و فرزندان خود حمایت می‌کرد. امروز بسیاری از خانواده‌ها تنش دارند و پدر و مادر در خانه دچار مشکلند و نمی‌توانند به شکل قبل از فرزندانشان حمایت کنند. در بهترین شرایط می‌توانند امکانات مادی مهیا کنند، اما چون خودشان از نظر روحی و ذهنی درگیرند، حامی فرزندانشان نیستند. ساختار خانواده‌ی امروز تحت‌ تأثیر شرایط اقتصادی و فرهنگی دچار تنش است و نمی‌خواهد رویکردش را نسبت به ازدواج عوض کند. وقتی آمار طلاق بالاست و هنوز جامعه نمی‌داند باید با این موضوع چه کار کند، آن‌وقت متأهلانی که دچار طلاق عاطفی می‌شوند یا شرایط طلاق حقوقی را ندارند، دست به خودکشی می‌زنند.

ما با یک معضل در ازدواج روبه‌رو نیستیم. وقتی یک زوج فرصت شناخت و زندگی قبل از ازدواج را ندارد و یک زندگی مشترک شروع می‌کند، بعد از مدت کوتاهی دچار تنش می‌شود و دست به تحقیر و توهین می‌زند، از نظر عاطفی به دیگران جلب می‌شوند و چیزی تحت عنوان خیانت پیش می‌آید. گاهی یک فرد نمی‌تواند ریشه‌ی مشکلاتش را پیدا کند و این مسائل باعث فشار روانی‌اش می‌شود و در نهایت دست به خودکشی می‌زند.

در کشورهای توسعه‌یافته، ازدواج یک مسئله‌ی شخصی است. دو طرف می‌توانند خارج از روابط قانونی، عرفی و مذهبی با هم زندگی کنند و یکدیگر را بشناسند و بعد تصمیم به ازدواج بگیرند. اما جامعه‌ی سنتی ما، به ویژه در مورد دختران چنین چیزی را نمی‌پذیرد. خانواده‌ی ایرانی در ظاهر مدرن شده و تمایل دارد مدرن رفتار کند، اما به موضوع ازدواج که می‌رسد، نمی‌تواند از سنت‌های خودش دست بکشد؛ مخصوصاً که این‌جا ازدواج یک معامله است. وقتی معامله باشد، حقوق برابری وجود نخواهد داشت. در کشور ما فقط حاکمیت نیست که حق برابر به زنان نمی‌دهد. این حقوق از طرف مردان هم نادیده گرفته می‌شود. یک مرد ایرانی هرچقدر هم در ظاهر مدرن یا روشن‌فکر به نظر برسد، در خانه یک مرد سنتی است که حقوق برابر با همسر، دختر یا خواهرش را نمی‌پذیرد.

چرا خانواده‌ی ایرانی هم‌چنان بر ازدواج سنتی اصرار دارد و زن را فقط کالایی می‌بیند که مسئول تولیدمثل است؟ پایداری این سنت از کجا می‌آید؟
این سنت پایدار می‌شود چون بنیان جامعه‌ی ما کماکان پدر-مردسالار است. پسرها در خانواده یاد می‌گیرند که مالک و دستوردهنده پدر است و وقتی خودشان در ازدواج نقش می‌گیرند، جای پدر می‌نشینند؛ مثلاً مرد ایرانی اگر با زن باردارش همراهی کند یا به کارهای خانه کمک کند، مورد تمسخر و تخطئه قرار می‌گیرد و اصلاً یاد نمی‌گیرد که زن با او حقوق برابری دارد. با وجود این‌که بسیاری از زنان امروز شاغلند و در خانواده مشارکت اقتصادی دارند، مردسالاری برای مردها منفعت‌هایی دارد که نمی‌خواهند از آن دست بکشند؛ در حالی که پافشاری روی همین مسائل استحکام خانواده را سست می‌کند، چون زنان امروز تا حدود زیادی حقوقشان را شناخته‌اند. هرچقدر هم خانواده آن‌ها را سرکوب کرده و قوانین از آن‌ها حمایت نکرده، اما خودشان به حقشان واقف شده‌اند. متأسفانه ما هنوز با زن‌کشی و دخترکشی مواجهیم و هیچ حمایت قانونی از زنان نمی‌شود که حداقل جانشان حفظ شود. زمانی که قوانین را نقد می‌کنیم، با دیوار شرع روبه‌رو می‌شویم. اگر اصرار داریم این شرع هم‌چنان ادامه داشته باشد، باید به‌روزش کنیم. چرا فتوای جدید نمی‌دهند؟ چرا این شرع را اصلاح نمی‌کنند که با جامعه‌ی امروز هم‌گام باشد؟ چون برایشان منفعت ندارد.

زنان باید به جای خودکشی حق‌خواهی کنند. متأسفانه در حال حاضر فعالان حقوق زن بیش‌تر به مسئله‌ای مانند حجاب می‌پردازند؛ در صورتی که موضوع بسیار پیچیده‌تر و عمیق‌تر است. اگر حقوق اساسی، برابری و آزادی زنان مد نظر قرار بگیرد، موضوعی مانند حجاب هم حل می‌شود.

امروز دادگاه دختر سیزده‌ساله یا کوچک‌تر را با اجازه‌ی پدر بزرگ‌سال اعلام می‌کند و اجازه‌ی ازدواج می‌دهد. این دختر وقتی در آن شرایط غیرانسانی قرار می‌گیرد، دست به خودکشی می‌زند. مسئولان می‌خواهند آخرین مدل ماشین و خانه را داشته باشند، اما در رابطه با قوانین جامعه‌ی سنتی و مذهبی می‌خواهند. آقایان مسئول و مذهبی فرهنگ مدرن را بی‌بندباری می‌دانند؛ در حالی که اتفاقاً ازدواج سنتی عامل بی‌بندوباری و بی‌اخلاقی و خیانت است. ما از نظر فرهنگی مدرن نشده‌ایم، چون مدرن‌شدن با انگ بی‌بندوباری همراه است. مدرن‌شدن یعنی افراد حقوقشان را بشناسند، آن را مطالبه کنند و به آن دسترسی داشته باشند. همه‌ی طرح‌های حکومت درباره‌ی ازدواج و فرزندآوری با شکست مواجه شده. در حال حاضر دو مسئله‌ی گسترش سبک زندگی لاکچری و منفعت اقتصادی باعث شده بحث‌های عاطفی سقوط کند و در روابط اجتماعی انسان‌ها ادای مهربانی و محبت درمی‌آورند.

‌‌اگر خودکشی را خشونت به خود و بازتاب خشونت به جامعه ببینیم‌، چرا خودکشی و اقدام به آن به اهرم فشار تبدیل شده و روز‌به‌روز در حال افزایش است؟
زیرا افراد، مخصوصاً جوانان و زنان نمی‌توانند حقشان را بگیرند. در حال حاضر افراد با دو رویکرد خشونت‌آمیز به دنبال حق‌خواهی‌اند؛ یکی با نزاع و خشونت کلامی و دیگری با اقدام به خودکشی. زنان از طریق اقدام به خودکشی یا خودکشیِ منجر به مرگ طلب حق می‌کنند، چون جامعه، قانون و حاکمیت همه‌ی راه‌های دیگر را مسدود کرده.

هم‌چنان در غرب ایران آمار خودکشی بسیار بالاست. خودسوزی نوعی از خودکشی است که ما به آن فریاد می‌گوییم و می‌بینیم که در مناطق محروم غربی در میان زنان روزبه‌روز در حال افزایش است. من در روستایی در غرب کشور نمونه‌ی موردی داشتم که دقیقاً به علت مسئله‌ی ازدواج و این‌که زن نمی‌تواست طلاق بگیرد و از طرف خانواده‌اش حمایت نداشت، خودش را جلوی منزلش آتش زد و از آن‌جا تکان نخورد. ببینید در چه حد از بحران عصبی بوده که از جایش تکان نخورده. خودسوزی جنبه‌ی اعتراضی دارد. زنان و جوانان می‌خواهند از این طریق حقی را که ضایع شده، فریاد بزنند.

با توجه به گفته‌ی شما درباره‌ی سقوط عاطفی و احساسی جامعه آیا جامعه‌ی ما دچار گسست اخلاقی شده؟
ما تا حدود زیادی دچار گسست اخلاقی شده‌ایم. ما در ایران نوآوری و توسعه نداریم. اگر در یک جامعه توسعه‌ی همه‌جانبه وجود داشته باشد که با توسعه‌ی اقتصادی پایدار آغاز شود و با توسعه‌ی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم‌گام شود، به توسعه‌ی اخلاقی می‌رسیم؛ یعنی انسانی که در این شرایط زندگی می‌کند، مبنای زندگی و ارتباطی‌اش را بر اخلاق می‌گذارد. در چنین جامعه‌ای روابط بر اساس اخلاق شکل می‌گیرد و دیگر اخلاق نمی‌گذارد حق کسی نادیده گرفته شود. در آن جامعه انسان‌ها مسئولیت اجتماعی قبول می‌کنند.

به نظر من فقر و زیاده‌خواهی و ثروت‌اندوزی هر دو مادر فسادند. ما نمی‌توانیم از آدم فقیر در حالی که می‌بیند لایه‌هایی بالایی و مسئولان کشورش چطور فساد می‌کنند و این فساد روز‌به‌روز بیش‌تر می‌شود، توقع رفتار اخلاقی داشته باشیم. زیاده‌خواهی انسان را به فساد می‌کشد. اگر توسعه‌ی همه‌جانبه داشته باشیم، آن وقت طبقه‌ی متوسط رشد می‌کند؛ چون طبقه‌ی متوسط است که در تغییر فرهنگ پیش‌گام است.

چرا طبقه‌ی متوسط ایران در حال حاضر پایگاه فرهنگی ندارد و به قول شما در تغییر فرهنگ پیش‌گام نیست؟
بخش بزرگی از طبقه‌ی متوسط در ایران با توجه به شرایط اقتصادی نمی‌تواند رشد کند و این طبقه در حال ساقط‌شدن است. این لایه همه‌ی تلاشش را می‌کند برای این‌که پایگاه اقتصادی‌اش را حفظ کند. او در چنین شرایطی نمی‌تواند پای‌بند اخلاق باشد. وقتی دولت آمار می‌دهد که می‌خواهد به هشتادمیلیون ایرانی صدقه (یارانه) دهد، پس ما هشتادمیلیون فقیر داریم؛ بنابراین عملاً طبقه‌ی متوسطی باقی نمانده که فرهنگ و اخلاق را جلو ببرد.

شما فکر می‌کنید طبقه‌ی متوسط پایگاه فرهنگی خودش را برای امتیاز اقتصادی فدا می‌کند؟
طبقه‌ی متوسط برای این‌که ساقط نشود، این کار را انجام می‌دهد؛ یعنی دیگر به لحاظ فرهنگی احساس مسئولیت ندارد. یکی از گروه‌های طبقه‌ی متوسط جامعه‌ی دانشگاهی است. امروز می‌بینیم که دانشگاهی‌ها چقدر ساکتند، چون نمی‌خواهند منافع اقتصادی‌شان را به خطر بیندازد.

با این تفاسیر آیا طبقه‌ی متوسط در ایران محافظه‌کار شده؟
بله؛ شدیداً محافظه‌کار شده. اخیراً با هرکسی صحبت کنید، می‌گوید سیاسی نیستم. هر چیزی را مربوط به سیاست می‌بیند، در صورتی که کاملاً در اشتباه است. این لایه با وضعیت منفعلی که برای خودش پیش آورده، در همه‌ی وجوه جامعه تأثیر می‌گذارد. در کشورهای توسعه‌یافته یا در حال توسعه طبقه‌ی متوسط احساس مسئولیت می‌کند، مطالبه می‌کند و در کنار مطالبه‌گران می‌ایستد و رفتاری مطابق جوامع مدرن نشان می‌دهد، رفتارش بر اساس اخلاق است و در مواجه با موضوعی مانند ازدواج عقلانی و به‌روز رفتار می‌کند. طبقه‌ی متوسط در غرب عمدتاً قشر تحصیل‌کرده و به‌روز است، مهارت دارد و بنابراین رفتارش هم مطابق با ارزش‌ها و هنجارهای روز است، اما در جامعه‌ی ما این لایه محافظه‌کار شده و از سقوط‌کردن می‌ترسد. اول برای این‌که شرایط اقتصادی‌اش را حفظ کند، محافظه‌کار می‌شود و بعد سازش‌کار؛ یعنی در برابر فساد و بی‌اخلاقی سکوت می‌کند یا در جایی با حاکمیت هم‌دست می‌شود؛ می‌خواهد سهم خودش را بردارد و آن‌وقت مدام در مواجهه با بی‌اخلاقی خودش را توجیه می‌کند و مسئول را دولت می‌بیند.

وقتی اخلاق از بین می‌رود، فعالیت‌های داوطلبانه و مشارکت اجتماعی هم پایین می‌آید. میانگین کار داوطلبانه در ایران پنج تا شش دقیقه در روز است. این یعنی اصلاً کار داوطلبانه‌ای وجود ندارد؛ در صورتی که این وظیفه‌ی طبقه‌ی متوسط است که برای محرومان وقت بگذارد، به آن‌ها کمک کند و بفهماند که آن‌ها جدامانده نیستند و هنوز برای جامعه اهمیت دارند. این در ایران بسیار کم است یا اصلاً دیده نمی‌شود؛ همان‌طور که سرانه‌ی مطالعه پایین است.

چرا مشارکت اجتماعی در ایران پایین است؟ آیا جامعه به دلیل همان پیوندهای سنتی از مشارکت اجتماعی مدرن سر باز می‌زند؟ چرا جامعه‌ نسبت به اجتماع احساس مسئولیت ندارد؟
کار داوطلبانه و احساس مسئولیت در جامعه‌ای رخ می‌دهد که توسعه‌ی همه‌جانبه داشته و به توسعه‌ی اخلاقی رسیده باشد. دولت و حاکمیت در چنین جامعه‌ای تأمین اجتماعی فراگیر دارد و عواید مختلفی به اقشار جامعه می‌دهد. از طرف دیگر افراد به حقوقشان آگاهند. همین منجر می‌شود جامعه مدام چشمش به دولت نباشد و خودش دست به مشارکت بزند و به افراد سالمند و ناتوان کمک کند؛ بنابراین توسعه‌ی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی افراد را کنار هم قرار می‌دهد، پایگاه اخلاقی جامعه را مستحکم می‌کند و مشارکت را بالا می‌برد؛ هم‌چنین جامعه‌ی توسعه‌یافته مطالبه‌گر است. دانشجو و دانشگاهی در کنار کارگر می‌ایستند و اقشار مختلف با هم‌بستگی حقوقشان را مطالبه می‌کنند؛ در حالی که ما حق و جایگاه خودمان را نمی‌شناسیم. ما توسعه‌ نیافته‌ایم. ما منابع اقتصادی برای پیشرفت داشتیم، اما درست استفاده نکردیم. منابع اقتصادی ما به درآمد تبدیل و بخش کوچکی از آن صرف مردم شده؛ پس نمی‌توانیم در چنین شرایطی از جامعه توقع رفتار عقلانی، مدرن و درست داشته باشیم؛ بنابراین روزبه‌روز شاهد رشد خشونت و نابرابری در اجتماع خواهیم بود.

خرداد ۱۷، ۱۴۰۱

سیما علیپور و داود درخشان با تودیع قرار وثیقه آزاد شدند

خبرگزاری هرانا

سیما علیپور و داود درخشان، زوج فعال ترک (آذربایجانی) ساکن تبریز، امروز دوشنبه ۱۶ خردادماه با تودیع قرار وثیقه از زندان این شهر آزاد شدند. این شهروندان پیشتر در تاریخ ۷ خردادماه توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت شده بودند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۱، سیما علیپور و داود درخشان، زوج فعال ترک (آذربایجانی) ساکن تبریز از زندان این شهر آزاد شدند.

آزادی هریک از این شهروندان با تودیع قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی انجام گرفته است.
تا لحظه تنظیم این گزارش از دلایل بازداشت و اتهامات مطروحه علیه آن ها اطلاعی در دسترس نیست.

سیما علیپور و داود درخشان در تاریخ ۷ خردادماه توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت و به بازداشتگاه این نهاد امنیتی در تبریز منتقل شده بودند.

روناک رضایی بازداشت و به زندان سپیدار اهواز منتقل شد

خبرگزاری هرانا

روناک رضایی، شهروند ساکن آبادان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان سپیدار اهواز منتقل شد. گفته میشود که بازداشت خانم رضایی پس از برگزاری تجمعات اعتراضی در این شهر در پی فروریختن برج متروپل صورت گرفته است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روناک رضایی، شهروند ساکن آبادان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

این شهروند پس از بازداشت به زندان سپیدار اهواز منتقل شده است. گفته میشود که بازداشت خانم رضایی پس از برگزاری تجمعات اعتراضی در آبادان در پی فروریختن برج متروپل صورت گرفته است.
تاکنون از اتهامات مطروحه علیه این شهروند اطلاعی در دسترس نیست.

در پی حادثه فروریختن برج متروپل در آبادان مردم در شماری از شهرها به خیابان‌ها آمدند. “متروپل”، برجی ۱۰ طبقه در آبادان، ظهر روز دوشنبه دوم خرداد ۱۴۰۱ فروریخت. طی این حادثه ده ها تن از شهروندان کشته و زخمی شدند و جمعی دیگر در زیر آوار محبوس ماندند. مهندسان سازمان نظام مهندسی آبادان پیشتر هشدار داده بودند که ساخت این مجتمع بدلیل عدم رعایت نکات لازمه به افتتاح نخواهد رسید؛ با این حال ساخت ناموفق این بنا تا روز فرو ریختن آن و کشته و زخمی شدن شماری از شهروندان، ادامه پیدا کرد.

عدم رسیدگی پزشکی؛ گزارشی از آخرین وضعیت ناهید تقوی در زندان اوین

خبرگزاری هرانا

ناهید تقوی، شهروند دو تابعیتی محبوس در زندان اوین علیرغم دستور پزشک مبنی بر جراحی کمر تاکنون از رسیدگی پزشکی لازم محروم مانده است. همچنین علیرغم تامین وثیقه توسط خانواده تاکنون از اعزام وی به مرخصی درمانی مخالفت شده است. خانم تقوی مردادماه سال گذشته توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ۱۰ سال و ۸ ماه حبس تعزیری محکوم شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز دوشنبه ۱۶ خردادماه ۱۴۰۱، ناهید تقوی، شهروند دو تابعیتی محبوس در زندان اوین علیرغم دستور پزشک مبنی بر جراحی کمر تاکنون از رسیدگی پزشکی لازم محروم مانده است.

شهریورماه سال گذشته پس از اعزام خانم تقوی به بیمارستان خارج از زندان، پزشک متخصص از نیاز فوری این شهروند دو تابعیتی به جراحی در ناحیه کمر خبر داده بود. هم اکنون علیرغم گذشت بیش از ۸ ماه از تامین قرار وثیقه ۲ میلیارد تومانی از سوی خانواده این زندانی و موافقت اولیه با اعزام وی به مرخصی تاکنون از آزادی او نیز ممانعت به عمل آمده است.
سال گذشته مریم کلارن، دختر خانم تقوی نیز طی بیانیه‌ای ضمن ابراز نگرانی از وضعیت سلامتی مادرش از ممانعت از آزادی او خبر داده بود.

هرانا نخستین‌بار در تاریخ ۲۸ مهرماه ۹۹ طی گزارشی از بازداشت خانم تقوی در منزل خود در تهران توسط نیروهای امنیتی در جمعه شب مورخ ۲۵ مهرماه ۹۹ خبر داد و گفت که ماموران در حین بازداشت اقدام به تفتیش منزل این شهروند کرده و برخی از وسایل شخصی او ازجمله لپ‌تاپ، تلفن همراه، پاسپورت‌ها و کتاب‌های وی را ضبط کرده و با خود بردند.

خانم تقوی در تاریخ ۲۶ اسفندماه ۹۹ با پایان مراحل بازجویی از بازداشتگاه اطلاعات سپاه به بند زنان منتقل شده بود. خانم کلارن پیشتر گفته بود که مادرش از زمان بازداشت طی ۸۰ جلسه و معادل ۱۰۰۰ ساعت تحت بازجویی قرار گرفته است.

قاضی حاجی مرادی پیشتر در مراجعه خانواده این شهروند به دادسرا به آنها گفته بود که تنها وکلای مورد اعتماد قوه قضاییه اجازه دسترسی به این پرونده را دارند. وی همچنین افزوده بود که پرونده خانم تقوی تا زمانی که «او اتهامات خود را قبول نکند، به دادگاه ارجاع داده نخواهد شد.»

خانم تقوی مردادماه ۱۴۰۰ توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری از بابت اتهامات “مشارکت در اداره گروه غیرقانونی و فعالیت تبلیغی علیه نظام” به ۱۰ سال و ۸ ماه حبس تعزیری محکوم شد.

ناهید تقوی، شهروند ۶۸ ساله دو تابعیتی ایرانی-آلمانی و مهندس معمار بازنشسته است. خانم تقوی در سال ۱۳۸۲ همراه با خانواده خود از ایران به آلمان مهاجرت کرد و طی ۱۵ سال اخیر بین ایران و آلمان در رفت‌وآمد بوده است.

گزارشی از وضعیت بند زنان زندان کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه

شبکه حقوق بشر کردستان

خانواده تعدادی از زندانیان بند زنان کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه در گفت‌وگو با شبکه حقوق بشر کردستان از وضعیت اسفناک این زندان خبر می‌دهند.

این خانواده‌ها می‌گویند، هم‌اکنون حدود ۷۰ زن و یک کودک در پنج اتاق این بند نگهداری می‌شوند. بیشتر این زندانیان به دلیل نبود تخت مجبور هستند روی زمین بخوابند. همچنین علی‌رغم تراکم بیش از حد جمعیت زندانیان در فضای بسته غیربهداشتی، سرویس‌های بهداشتی و حمام بدون درب و کمبود دستگاه‌های تهویه هوا در بند، زندانیان به دستور ادریس عبدی، رئیس زندان تنها دو ساعت در روز از ساعت ۱۷ تا ۱۹ حق استفاده از فضای هواخوری را دارند.

به گفته خانواده‌ها، کیفیت غذای دولتی زندان نامناسب است و مواد خوراکی موجود در فروشگاه زندان چندین برابر قیمت اصلی خود در خارج از زندان به زندانیان فروخته می‌شود. در برابر هر گونه اعتراضی هم ادریس عبدی،‌ رئیس زندان و هاجر کورانی از کارمندان حفاظتی زندان اقدام به توهین و ضرب و شتم زندانیان و در مواردی انتقال آنها به سلول انفرادی با دست‌بند و پابند می‌کنند.

طبق اطلاعاتی که به شبکه حقوق بشر کردستان رسیده است، اخیرا در راستای فشار بیشتر بر زنان زندانی با دستور رئیس زندان شرکت در کلاس‌های فرهنگی و دینی زندان اجباری شده است و زندانیانی که از حضور در این کلاس‌ها خودداری کنند از حق ملاقات هفتگی حضوری با خانواده محروم می‌شوند. همچنین در بهداری این زندان هیچ پزشک متخصصی وجود ندارد و کارمندان عادی روزانه در بهداری حضور دارند و برای زندانیان بیماری فقط داروی مسکن تجویز می‌کنند. در مواقع اورژانسی نیز انتقال زندانیان بیمار به دلیل نبود آمبولانس با تاخیر چند ساعته و گاها چند روزه صورت می‌گیرد.

کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه در چند کیلومتری شهر کرمانشاه به سمت سنندج قرار دارد. این محل شامل دو بخش زندان کودکان و زنان است.

۹ زندانی سابق سیاسی زن خواستار آزادی فعالان محیط زیست شدند

دویچه وله

Iran inhaftierte Umweltaktivisten

در روز جهانی محیط زیست (۵ ژوئن) ۹ زن زندانی سابق سیاسی طی نامه‌ای خواهان آزادی فعالان محیط زیست شدند. مدیر برنامه محیط زیست سازمان ملل نیز در توییتی همین درخواست را مطرح کرده است.

۹ زندانی سابق سیاسی زن که با دو تن از فعالان محیط زیست همبند بوده‌اند در نامه‌ای به مناسبت روز جهانی محیط زیست (۵ ژوئن) خواهان آزادی هشت فعال محیط زیست شده‌اند.

در این نامه که سایت بی‌بی‌سی فارسی آن را منتشر کرده، آمده است: «داستان زندگی ۱۵۹۱ روز گذشته این هشت دوستدار طبیعت که با زندان، سلول انفرادی، فقدان و درگذشت کاووس سید امامی در نخستین روزهای بازداشت عجین بوده است معنای روشنی دارد.»

نویسندگان این نامه در ادامه نوشته‌اند: «حاکمان که هر پیوند میان آدمیان با یکدیگر و زیست بومشان را در انقیاد و حقیقت را خاموش می‌خواهند، اشخاصی را که با سلاح دانش و آگاهی سعی در نجات طبیعت و حفظ سرزندگی و بقای آن دارند در بند می‌کشند».

این بیانیه را نازنین زاغری رتکلیف، کایلی مور گیلبرت، ارس امیری، آتنا دائمی، پریسا رفیعی، نازی اسکویی، شکوفه یداللهی، نگین قدمیان و سپیده فرهان امضا کرده‌اند.

در واکنش دیگری نسبت به ادامه بازداشت و زندانی کردن فعالان محیط زیست، اینگر اندرسن، مدیر برنامه محیط زیست سازمان ملل در توییتی نوشت: «به مناسبت روز جهانی محیط زیست درخواستم برای آزادی همکار سابق نیلوفر بیانی و دیگر فعالان زندانی در ایران را تکرار می‌کنم. ما فقط یک زمین داریم و کسانی که خواهان حفاظت از این سیاره هستند نباید به این دلیل تحت تعقیب قرار بگیرند.»

مراد طاهباز، نیلوفر بیانی، هومن جوکار، طاهر قدیریان، سپیده کاشانی، امیرحسین خالقی، سام رجبی و عبدالرضا کوهپایه، متهمان پرونده فعالان محیط زیستی هستند که سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، در بهمن ماه ۱۳۹۶ آنها را به اتهام جاسوسی دستگیر کرد.

این افراد از جمله متهم شدند که به بهانه پروژه‌های زیست‌محیطی به جمع‌آوری اطلاعات طبقه‌بندی شده و محرمانه از مناطق استراتژیک پرداخته‌اند.

کاووس سیدامامی نیز با این گروه بازداشت شد، اما کوتاه مدتی بعد در زندان درگذشت. مقامات جمهوری اسلامی ادعا کردند که او خودکشی کرده اما هیچ شاهدی برای این ادعا ارائه نشد و خانواده سیدامامی نیز هرگز آن را نپذیرفتند.

بازداشت سیما علیپور و داود درخشان توسط نیروهای امنیتی در تبریز

خبرگزاری هرانا

سیما علیپور و داود درخشان، زوج فعال ترک (آذربایجانی) توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت و به بازداشتگاه این نهاد امنیتی در تبریز منتقل شدند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، طی روزهای اخیر، سیما علیپور و داود درخشان، زوج فعال ترک (آذربایجانی) توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت شدند.

این شهروندان پس از بازداشت به بازداشتگاه این نهاد امنیتی در تبریز منتقل شدند.
تا لحظه تنظیم این خبر، از دلایل بازداشت، اتهامات مطروحه علیه آنها اطلاعی در دسترس نیست.

نگهداری نوزاد هفت‌ماهه در اوین؛ بیش از ۴۵۰ روز بلاتکلیفی والدین

 نسیمه اسلام زهی و ارسلان شیخی، متهمان امنیتی سنی‌ مذهب، بیش از ۱۵ ماه است که بازداشت شدند و در بلاتکلیفی بسر میبرند. خانم اسلام زهی به همرا...