جستجوی این وبلاگ

فروردین ۳۱، ۱۴۰۱

زنان قیم نمی‌خواهند؛ واکنش‌ها به پیشنهاد «کمک برای اعتراف» یک سینماگر

IRANWIRE

پس از انتشار بیانیه صدها زن سینماگر در اعتراض به «خشونت، آزار و باج‌گیری جنسی» در سینمای ایران، هانیه توسلی، ترانه علیدوستی، سمیه میرشمسی، غزاله معتمد و مارال جیرانی توسط امضا کنندگان این بیانیه برای پیگیری تشکیل کمیته مستقل بررسی سوء رفتارهای جنسی در سینمای ایران، انتخاب شدند

آخرین روایت‌های آزاری که صفحه جنبش می‌تو فارسی منتشر کرده است، «ابوالفضل کاهانی»، نویسنده، کارگردان و برادر کوچکتر «عبدالرضا کاهانی» را به رفتارهای آزارگرانه جنسی متهم می‌کند. بعد از انتشار این روایت‌ها، عبدالرضا کاهانی متنی در حساب کاربری اینستاگرام خود منتشر کرد و با اشاره به این نکته که «از اولین کسانی بوده که بیانیه ۸۰۰ زن سینماگر را امضا کرده است»، خطاب به آن‌ها نوشت: «من شاهد درد و دل‌ها و اشک‌های برخی از شما بوده‌ام. من بارها و بارها سنگ صبور شما بوده‌ام. اگر امکان اعتراف ندارید، به شما کمک خواهم کرد. در اولین فرصت منتظر شما هستم و چنانچه نشد، اعتراف‌های شما را در راستای خدمت به خود شما در پنج دقیقه بیان می‌کنم و جنبشی که اگر چه دیر اما سرانجام پا گرفته است را جان می‌بخشم.»

برخی از زنان همراه با جنبش می‌تو، ادبیات کاهانی را دور از الگوی همدلی و به نوعی قلدرمآبانه تلقی کرده و به این یادداشت واکنش نشان دادند. صفحه می‌تو در واکنش به این یادداشت نوشت: «تهدید راوی با افشای روایت رنج‌اش بدون رضایت او! چه یادآوری مهمی برای جامعه زنان که چرا باید حواسشان با این اعلام حضورها و اما و اگرهای مردانه باشد!»

پیش از این نیز شماری از فعالان حقوق زنان به ادبیات مردسالارانه برخی از همراهان جنبش می‌تو انتقاد کرده بودند. این گزارش به دنبال پاسخی برای این پرسش است که برای همراهی با صداهای منکوب شده و تحت تبعیض زنان که امروز علیه آزارگری‌ها و سوءاستفاده از قدرت در عرصه‌های مختلف بلند شده چگونه باید بود؟

***

تعیین تکلیف برای زنان به بهانه حمایت

اغلب انتقادها به ادبیات عبدالرضا کاهانی به این مسئله بر می‌گردد که او در یادداشت کوتاهش با گوشزد کردن اینکه چه کاری درست است و چه کاری غلط نه در جایگاه یک همراه، که از موضع قدرت زنان آزاردیده را مخاطب قرار داده و آن‌ها را تهدید کرده است که روایت‌های آن‌ها را با نام قربانی و آزاردیده افشا می‌کند.

مینا خانی، از همراهان جنبش می‌تو، در این‌باره می‌گوید: « چه راحت و چه سریع برای جنبشی که دارد به خاطر حفظ عاملیت جنسی، انتخاب و نقش‌آفرینی سرکوب شدگان جنسی و جنسیتی می‌کوشد، تعیین خط و استراتژی می‌کنید. به جای اینکه نقش خود را در پروار کردن این مناسبات مردسالار بکاویید باز هم به شکل نمادینی «او مرد مثلا حامی» شد قیم زن. شد تعیین تکلیف کننده.»

سمانه سوادی، فعال برابری‌خواه و یکی از همراهان جنبش می‌تو درباره اظهارات عبدالرضا کاهانی به ایران‌وایر می‌گوید:‌« خیلی مشخص نیست آقای کاهانی دارد چه می‌گوید. آیا دارد در واکنش به روایت‌های آزار برادرش به دنبال تطهیر اوست و می‌گوید بروید دنبال دانه‌درشت‌ها در حالیکه یکی از نقدها به جنبش می‌تو همین بوده که روایت افراد عادی و غیرچهره عموما شنیده نمی‌شود؛ درحالیکه رنج آزار برای همه آزاردیدگان رنج است و آزارگران اعم از مشهور و غیرمشهور باید در برابر رفتارشان پاسخگو باشند. ما کسی به نام آزارگر بزرگ و کوچک نداریم.»

این فعال برابری جنسیتی در خصوص بخش دیگری از یادداشت کاهانی می‌گوید: « از بخشی از صحبت‌های کاهانی اینگونه برداشت شده که خطاب به زنان آزاردیده می‌گوید شما از ساختار قدرت برای رسیدن به جایگاهتان سوءاستفاده کرده و در مورد اتفاقاتی که برایتان افتاده مقصر هستید. »

سمانه سوادی با تاکید بر کلمه «اعتراف» در یادداشت کاهانی می‌گوید: «متن به شکلی نوشته شده که انگار به زنان آزار دیده می‌گوید شما قبلا در این‌باره با من درددل کردید و حالا بیایید اعتراف کنید نشان می‌دهد او در پس ذهنش آزاردیده را فرد مقصر و گناهکاری می‌داند که حالا بابت این قصور باید بیاید و اعتراف کند.»

حمایت‌ از زنان با ادبیات مردسالارانه

از دیگر مردان حامی بیانیه زنان سینماگر ایرانی «بابک کریمی» هنرپیشه نام‌آشنای سینمای ایران بود. او با حضور در برنامه صفحه دو شبکه بی‌بی‌سی فارسی گفت: « من از مردان سوالی دارم شما خواهر دارید دختر دارید دلتان می‌خواهد کسی با او چنین کاری بکند و چنین دوراهی پیش پای او بگذارد؟»

اشاره او به درخواست‌های جنسی مردان در برخی موقعیت‌ها بود که زنان را تحت فشار می‌گذارند که یا باید قید پیشرفت را بزنند یا برای کسب آن موقعیت به درخواست‌های جنسی آن‌ها تن بدهند.

پروانه حسینی استاد مطالعات جنسیت و یکی از فعالان حقوق زنان که در همان برنامه شرکت داشت در واکنش به این ادبیات آن را بازتولید همان نگاه مردسالارانه‌ای دانست که بخشی از مشکلات زنان در ایران را منجر می‌شود.

این فعال برابری‌خواه در حساب کاربری خود هم نوشت: «همان‌طور که در برنامه گفتم و پیشتر هم نوشته‌ام کد مشترک بین حکومت و آزارگر جنسی و حتی بعضی مردان «حامی» زنان «محافظت» است که پشتش کنترل‌گری پنهان است. بابک کریمی مشکل ‎آزار جنسی در سینما را فرهنگی می‌داند. می‌گوید اگر مردان همه را خواهر خود بدانند درست می‌شود. من می‌گویم این ادبیات ناموسی خودش مشکل ما است. با درس اخلاق درست نمی‌شود. زنان باید در مقامات بالاتر و همچنین کمیته ویژه ای که خواستار آن هستند حضور داشته باشند .»

تجاوز نشد، خودشان خواستند

اظهارات «پولاد کیمیایی» در واکنش به روایت‌های آزار در سینمای ایران نیز از دیگر واکنش‌هایی بود که بازخوردهای زیادی داشت. او با تاکید بر اینکه «آزار جنسی و تجاوز در همه جا اتفاق می‌افتد» برخی از راویان جنبش می‌تو را در دروغگویی متهم کرد و در یک ویدیو کوتاه گفت: « به بعضی‌ها تجاوز نشده، خودشان خواستند و حالا دارند نقش دختر مظلوم را بازی می‌کنند.»

بنفشه جمالی از فعالان شناخته شده حقوق زنان در واکنش به این اظهارات نوشت: «تربیت مرد سالار یعنی همین،یعنی میشی پولاد کیمیایی و وقتی همکارانت از درد و رنج و آزار جنسی که دیدند می‌نویسند به جای اینکه بگویی در کنارشان هستی و برای رنجی که کشیدند متاسفی انگشت اتهام را به سمت قربانی میگیری و به سبک مجری ۲٠:۳٠ میگویی خودت خواستی که به تو تجاوز شد.»

پیش از پولاد کیمیایی، «رضا کیانیان» بازیگر سینما با اشاره به این نکته که آزار و اذیت زنان فقط محدود به جامعه سینمایی نیست برخی از مصادیق آزار جنسی که زنان در زندگی روزمره با آن مواجه می‌شوند را برشمرد و مدعی شد « این موارد در سینما بزرگتر و خبری‌تر می‌شود چون سینما بزرگ‌ترین و فرا گیرترین رسانه است.»

کیانیان در ادامه مدعی شد در حالیکه « زن مدرن می‌تواند حق وحقوق خود را به دست بیاورد» بیانیه زنان سینماگر معترض به آزارهای جنسی در سینما « زن را بیشتر ضعیف و کمتر قدرتمند نشان داده است و باید تصحیح شود.»

برخی از فعالان برابری‌خواه حقوق زنان اما این شیوه حمایت رضا کیانیان را مورد انتقاد قرار دادند. مینا خانی در واکنش به رضا کیانیان در حساب کاربری اینستاگرامش نوشت: « جناب کیانیان، نویسنده‌ای آمریکایی در سال ۲۰۰۸ مفهومی برای این کار شما خلق کرد به نام «منزپلین» ما آن را در فارسی «مرضیح» ترجمه‌ کرده‌ایم و این مفهوم دارد همین کار شما را توضیح می‌دهد: «وقتی مردان بدیهیات یا اموری که زن در آن تخصص دارد را برایش توضیح می‌دهند، در صورتی که خود از آن موضوع کمتر می‌دانند.»

حمایت نهادهای قدرت و دل پر درد زنان آزار دیده

یکی از بیانیه‌هایی که در ابتدا این تصویر را به خوانندگان می‌داد که در حمایت از آزاردیدگان سینمای ایران منتشر شده بیانیه « انجمن بازیگران سینمای ایران» بود. در بخشی از این بیانیه آمده بود: «از همه بازیگران به ویژه زنان بازیگری که مورد خشونت و تعرض جنسی قرار گرفته‌اند درخواست می‌کند بدون واهمه از نام و عنوان و جایگاه افراد، شکایات خود را طریق شورای صیانت خانه سینما تا صدور و اجرای حکم پیگیری کنند.»

این بیانیه که با «محکوم کردن هرگونه خشونت و آزار جنسی» اعلام کرده بود که «قاطعانه و با تمام توان تا مجازات متخلفین در کنار شاکیان خواهد ایستاد و اجازه هیچ‌گونه مصلحت‌اندیشی و گذشت و سازش بر سر اصول و حرمت انسانی و آبرو و حیثیت سینمای» را نخواهد داد خیلی زود با واکنش زنان دست‌اندرکار سینما و آزاردیدگان مواجه شد. آن‌ها بدون اشاره به نام فرد مشخصی عنوان کردند این بیانیه از طرف هیئت مدیره انجمنی منتشر شده که یک نفر از آن‌ها با «چهار اتهام تعرض و تجاوز» روبروست اما همچنان در «آغوش گرم خواهرانه و برادرانه» دیگر اعضای این انجمن پذیرفته شده است.

جنبش می‌تو ایران پیشتر چند روایت آزار از «حبیب رضایی» یکی از اعضای انجمن بازیگران سینمای ایران را منتشر کرده است.

دومین ادعای حمایت از زنان آزار دیده این‌بار از سوی چهره‌ای در دولت ابراهیم رئیسی منتشر شد که به مجموعه‌ای از رفتارها و اظهارنظرهای زن‌ستیزانه شهره است. «انسیه خزعلی» معاون رییس جمهور ایران ۱۵ فروردین ۱۴۰۱ در صفحه اینستاگرام خود یادداشتی منتشر کرد و ضمن اشاره به «خلا قوانین و دستورالعمل‌های قانونی در حمایت از آزاردیدگان در محیط کار» نوشت: «معاونت زنان و خانواده بر خود لازم می‌داند که گوش شنوای مطالبات زنان هنرمند در عرصه سینمای ایران باشد و با دعوت از این عزیزان و با همکاری نهادهای مسئول و متولی برای طراحی سازوکار لازم صیانت از شان و منزلت زنان در این حوزه یاری می‌رساند. »

در واکنش به این یادداشت، «شقایق نوروزی» که خود یکی از هنرمندان عرصه سینما و تئاتر در ایران بوده و پیشتر درباره آزار جنسی بازیگران زن در عرصه سینما صحبت کرده است از انسیه خزعلی خواست با توجه به نقش خود در دولت و اختیاراتی که دارد افرادی را که در رسانه‌های ایران «تعبیر‌های خشونت آمیز جنسی» در مورد زنان را با روایت خشونت جنسی یکی می‌کنند پاسخگو کند.

انسیه خزعلی از پا ننشست و چند روز بعد نیز در حساب کاربری خود در توییتر خود از برگزاری نشستی با برخی هنرمندان سینماگر و امضاکنندگان بیانیه زنان دست‌اندرکار سینما خبر داد.

در دومین مورد نیز ترانه علیدوستی بازیگر سینما و سمیه میرشمسی هر دو از اعضا هیات پیگیری مطالبات زنان فعال در سینما و تئاتر اعلام کردند «تا جایی که هیات در جریان است، زنان امضاکننده به دیدار کسی نرفته‌اند.»

پس از انتشار بیانیه صدها زن سینماگر در اعتراض به «خشونت، آزار و باج‌گیری جنسی» در سینمای ایران، هانیه توسلی، ترانه علیدوستی، سمیه میرشمسی، غزاله معتمد و مارال جیرانی توسط امضا کنندگان این بیانیه برای پیگیری تشکیل کمیته مستقل بررسی سوء رفتارهای جنسی در سینمای ایران، انتخاب شدند.

بنابر اطلاعیه‌ای که صفحه اینستاگرامی « جنبش می‌تو ایران» در این‌باره منتشر کرده است اعضای این مجمع ۵ نفره قرار است با کمک حقوقدانان و مشاوران راهکار‌های تشکیل یک کمیته مستقل را بررسی کنند و اگر نیاز به حضور رسانه‌ای یا اقدامات حقوقی و اداری بود مقدمات آن را انجام دهند تا مسیر برای مطالبات بیانیه سینماگران زن هموار شود.

کیفرخواست عاملین قتل غزل حیدری صادر شد

خبرگزاری فارس

کیفرخواست عاملین قتل غزل حیدری صادر شد

صادق جعفری چگنی دادستان عمومی و انقلاب شهرستان اهواز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در اهواز اظهار کرد: به دنبال وقوع قتل زن جوان اهوازی و انتشار تصاویری از اقدام قاتل به نمایش عمل فجیع خود در یکی از خیابان‌های شهر، عوامل این قتل دستگیر و موضوع در دادسرای این شهرستان مورد رسیدگی قرار گرفت.

وی افزود: با تکمیل تحقیقات با رسیدگی فوق‌العاده توسط بازپرس ویژه قتل مرکز استان، کیفرخواست و با توجه به شکایت اولیا دم در خصوص متهمان از حیث جنبه خصوصی و مطالبه قصاص و اقداماتی مجرمانه دیگر متهمین در اخلال نظم عمومی و جریحه‌دار کردن احساسات مردم، صادر و تقاضای اشد مجازات گردید و پرونده جهت ادامه رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان ارسال شد.

دادستان عمومی و انقلاب شهرستان اهواز تصریح کرد: تأمین امنیت و آرامش روانی جامعه و برخورد قاطع با مجرمین از اولویت‌های دادسرای عمومی و انقلاب استان خوزستان است.

به گزارش فارس،قتل زن ۱۷ ساله به دست شوهرش در اهواز یکی از تلخ‌ترین پرونده‌های جنایی سال گذشته را تشکیل داد؛ جنایتی که با بازتاب گسترده‌ای همراه شد لبخند نامتعادل مرد جوان که رو به دوربین گوشی‌های موبایل جنایت هولناک خود را نمایش می‌داد.

تصاویر تکان‌دهنده قتل زن نوجوان اهوازی، تمام کشور را در شوک فرو برد مادر متهم‌به‌قتل مدعی شده بود عروسش در فضای مجازی با مردی اهل سوریه آشنا شد و به‌همین‌دلیل به ترکیه رفت و در نهایت بعد از بازگشت به ایران به‌دست همسرش به نام سجاد به قتل رسید.

نامه اعتراضی عالیه مطلب‌زاده زندانی سیاسی به غلامحسین اژه‌ای رئیس قوه‌قضائیه

کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

عالیه مطلب‌زاده، زندانی سیاسی محبوس در زندان قرچک ورامین طی نامه‌ای اعتراضی خطاب به غلامحسین محسنی اژه‌ای رئیس قوه‌قضائیه جمهوری اسلامی، مواردی از نقض حقوق زندانی در جریان بازداشت خود و نرگس محمدی را یادآور شد و تاکید کرد که قوه‌قضاییه جمهوری اسلامی، تحت سلطه نهادهای امنیتی است و مطابق اراده بازجوها بسیاری از مقررات خود این نظام نقض می‌شود.

او در بخشی از نامه خود نوشته است: «جناب اژه‌ای چنانچه پیش‌تر بسیاری متذکر شده‌اند به نظر با این رویه، و با تسلط نهادهای امنیتی، قوه قضائیه استقلال لازم در امر قضاوت، صدور حکم و حتی اجرای حکم در ارتباط با زندانیان سیاسی و عقیدتی را ندارد. چگونه می‌توان باور کرد یک زندانی در حال طی دوران محکومیت، زمان بازگشت به زندان نه توسط دایره اجرای احکام، بلکه توسط یک نهاد امنیتی تعیین تکلیف و بازداشت گردد! این امر نشان می‌دهد زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران از قوانینی که شما خود تدوین نموده و ملزم به تبعیت و اجرا آن هستید، محروم هستند و وضعیت آن‌ها حتی در مراحل اجرای حکم خارج از اختیار قوه قضائیه و در واقع تابع اراده ضابطان اطلاعاتی و امنیتی می‌باشد.»

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، عالیه مطلب‌زاده عکاس، روزنامه‌نگار، فعال حقوق زنان ونائب رئیس انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، در نامه‌ای خطاب به غلامحسین اژه‌ای رئیس قوه‌قضایه جمهوری اسلامی نوشته است: «چگونه می‌توان باور کرد یک زندانی در حال طی دوران محکومیت، زمان بازگشت به زندان نه توسط دایره اجرای احکام، بلکه توسط یک نهاد امنیتی تعیین تکلیف و بازداشت گردد! این امر نشان می‌دهد زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران از قوانینی که شما خود تدوین نموده و ملزم به تبعیت و اجرا آن هستید، محروم هستند و وضعیت آن‌ها حتی در مراحل اجرای حکم خارج از اختیار قوه قضائیه و در واقع تابع اراده ضابطان اطلاعاتی و امنیتی می‌باشد.»

فروردین ۳۰، ۱۴۰۱

زنانی که از خط قرمزها رد شده‌اند

صدای مردم

 

حقایق از آماری می‌گوید که به طور میانگین سن روسپی‌گری در ایران را کاهش داده و از سن ۲۰ تا ۳۰ سالگی به زیر ۱۸سالگی رسیده است. زنانی که جوان شده‌اند و گاه کودک هم شده‌اند. دخترانی که تصویر زندگی‌شان زیر بار آسیب‌ها خط می‌خورد و پایان جنگیدنشان می‌شود سلول محصوری که قرار است، آنها را به زندگی برگرداند. زنانی که گویی در جبر هندسه زندگی ته‌نشین شده‌اند.

شرق-دریا قدرتی‌پور:زندگی در یک سلول، با چندین زن که سنشان از ۱۳ سال، به پنجاه‌وچند سالگی می‌رسد. خانه‌ای که نه نامش را کسی می‌داند و نه شناسنامه دارد. حتی عابرانی که سالیان سال است از این کوچه می‌گذرند هم نمی‌دانند که حدود ۴۰ -۵۰ زن اینجا در پشت درهای قفل اتاق‌های سفید محصور شده‌اند. اینجا برای نادیا، مریم، نرگس، سهیلا و خیلی‌های دیگر مثل زندان است. چشم‌ها از پشت کرکره سبز و قدیمی نگاهت می‌کنند و اتاق انگار دل می‌زند. بعد از ورودت به مرکز، همه درها پشت سرت قفل می‌شود تا وارد سلول بزرگی شوی که زن‌ها را در خود مهار کرده است. تمام اتاق انگار پر می‌شود از سکوت ناگهانی زنانی که خیلی وقت است فراموش شده‌اند. آدم‌هایی که از خط قرمزها عبور کرده‌اند تا پشت پلک زندگی پنهان شوند. خیلی‌هایشان از وقتی از خانه گریخته‌اند، زندگی‌شان تاریک شده. دختران جوانی که حالا بیش از سن سجلی‌شان تجربه دارند. اولین قربانی، با حرکت سریع دست مددکار به داخل هدایت می‌شود، مونا، بچه پایین شهر. سنش را که می‌گوید، تمام تنت خالی می‌شود از هر خیالی در رابطه با سن و سال یک دختر ۱۳ساله که تنها یک دهه از زندگی‌اش را گذرانده، ولی به اندازه یک زن ۳۰ساله تجربه دارد. خیلی بی‌قید از چوب حراجی حرف می‌زند که چند سال زندگی‌اش را به تاراج برده؛ ۱۱ساله بوده که اولین طعم تجاوز را چشیده و بعد از آن در آغوش خیابان جا گرفته است. بدون اینکه سکوت کند، مثل یک رادیو که روشنش کرده باشی شروع می‌کند. نه خلاصه و نه مختصر، بلکه با جزئیات. از سه تجربه سقط جنینش می‌گوید و خاطره نوزادانی که هر کدامشان مثل وصله تلخی به زندگی‌اش چسبیده‌اند.

چرا خیابان را انتخاب کردی؟

کتکم می‌زدند. عموها از کوچیک‌تره تا بزرگه. فقط کافی بود توی کوچه منو ببینن، به باد کتک می‌گرفتنم. خسته شده بودم. دل به دریا زدم، رفتم سی‌وسه پل. اونجا با یه پسر مکانیک آشنا شدم. خوشگل بود. شلوار شیش‌جیب پوشیده بود. عاشقش شدم. می‌گن عشق در یک نگاه (می‌خندد، ولی خنده‌اش را از نگاه مددکار می‌دزدد).

خب بعدش چی شد؟

هیچی. گفت باهات ازدواج می‌کنم. رفتیم تو کارگاهشون. سیاه و کثیف بود. اولین بار بود که مشروب می‌خوردم، بهم گفت بخور، تلخ بود با آب‌میوه مخلوطش کرد و گفت بخور. بعدش انگار بیهوش شده بودم، بیدار که شدم انگار همه جا خون پاشیده باشن، بدبخت شدم، هر روز طعم خون رو تو دهنم حس می‌کردم. آزارم می‌داد، هر بار با مخالفت من دهنمو با مشت و لگد خرد می‌کرد. از همان موقع بوده که زخم آسیب نگذاشته او به خانه برگردد: «شدم بچه خیابون. اگه برمی‌گشتم عموها می‌کشتنم. اونجام می‌موندم پسر مکانیکه اذیتم می‌کرد، ترسیدم. حدود چهار ماهی شد اونجا بودم. فرقی نمی‌کرد هر بار دوستاش مهمونش بودن. خسته شدم، یه بار تونستم فرار کنم، آش و لاش بودم و گرسنه؛ اولین سقط جنینم همون سال بود. دردش هنوز تو جونمه، بعدش دستگیر شدم و منو برگردوندن پیش مامانم. اما عموها این بار زندانیم کردن. صبحونه و ناهار و شامم شده بود کتک. بازم فرار کردم. دومین سقط جنینم شاید دو سال بعدش بود و سومی هم همین چند وقت پیش». همین‌طور که حرف می‌زند، غربت جای خالی چند دندان، توی دهانش، خودش را نشان می‌دهد. حتی تخیلت هم اجازه نمی‌دهد که از او یک دختر ساده در ذهنت بسازی. همخوابگی با آدم‌های پولدار تا بودن در توالت‌های کثیف و بدبو و هم‌آغوشی در خیابان از یک دختر ۱۵ساله، زنی چندین‌ساله ساخته که بدون شرمساری از کاری که کرده دوست دارد باز هم به خیابان پناه ببرد. با هر کلمه‌ای که از دهانش بیرون می‌غلتد، انگار اتاق تنگ‌تر می‌شود، احساس خفگی داری از ترسی که دیگر برای امثال او وجود ندارد. مددکار با حرکت چشم به دختر نشان می‌دهد که کافی است و او را با همان اشاره نامرئی به بیرون هدایت می‌کند، انگار نمی‌خواهد بیشتر از این ابرهای سیاه آسیب‌های اجتماعی کنار بروند. نفر بعدی نرگس است. با قدم‌های سنگین و کشیده وارد می‌شود، توی سفیدی چادر، لرزه‌های محسوسی است از دختر ۱۶ساله‌ای که یک سال پیش از خانه فرار کرده است. یک جفت چشم‌تیله‌ای میشی به تو خیره می‌شود، از وقتی که از ترس دست‌درازی ناپدری در آغوش خیابان پناه گرفته تا حالا که پشت این دیوارهای سفید منزل گرفته، یک بار مجبور به سقط جنین شده. حاصل یک عشق ساده کودکانه، بچه‌ای بوده که هنوز به سلول‌های ذهنش وصله شده و نمی‌گذارد یادش برود که عشق مادری یعنی چه. کم حرف می‌زند و کلمات به سختی از دهانش بیرون می‌پرد: «روی یک تشک کثیف و چرک بچه‌ام سقط شد. سخت بود. داشتم می‌مُردم. اولین باری بود که یک جنین می‌دیدم. قشنگ بود و عین یک گلوله سفید و سرخ به من نگاه می‌کرد، همان‌جا بود که عاشقش شدم». اشک میهمان سکوت سیال اتاق می‌شود. به شکم برآمده دیوار خیره می‌شود؛ بغضش را فرو می‌خورد و ادامه می‌دهد: از همه‌شان بدم می‌آید. از کسانی که بچه‌ام را کشتن. مددکار با اکراه می‌گوید: خب حالا اشک تمساح نریز. شما رو چه به محبت و عشق؛ «تُف»؛ کلمه آخری را غلیظ‌تر ادا می‌کند و دخترک را به سکوتی سنگین وامی‌دارد. پای خاطرات که وسط می‌آید، هق‌هق کوتاهی تمام سکوت اتاق را می‌بلعد. با بُغض ادامه می‌دهد: اینجا هیچ چیز نیست. از صبح تا شب بی‌کاریم. تا یک سال پیش درس می‌خوندم. اینجا هیچ کاری نداریم. حوصله همه سر رفته. مددکار وسط حرفش می‌پرد؛ کی گفته اینجا هیچ کاری نداری؟ ما اینجا قالی‌بافی داریم. دل به کار نمی‌دین. زندگی در آسایشگاه زنان ویژه، کُند می‌گذرد. بین شکاف خانه تا خیابان، تجربه این زنان چند برابر شده است. برای ثریا، اما شیرینی اولین مبلغی که گرفته باعث شده که تن به خیلی چیزها بدهد. با اولین مبلغی که به دستش رسیده، مانتو خریده و بعد تبدیل شده به زنی که یاد گرفته برای کارهایش می‌تواند پول بیشتری بگیرد. بعد از آن با قارچ و شیشه و گُل آشنا شده و زندگی‌اش حل شده در لغزش‌های جورواجور. مینا اما تلخ و گزنده نگاهت می‌کند. طعم خیابان برای او زهری است که هر بار نوشیده. نگاهش را تکیه می‌دهد به نقطه‌ای مبهم. سلام نصفه و نیمه‌ای از زبانش سُر می‌خورد و با کمی شرم صحبت می‌کند و مثل بقیه جزئیات را نمی‌گوید. واضح است که برخلاف بقیه از این کار چندان راضی نیست. تیک تیک ساعت روی دیوار سکوت را می‌شکند. چشم‌های پشت شیشه یک آن رهایت نمی‌کنند؛ وقتی مددکار متوجه می‌شود، فقط کافی است یک تشر بیاید تا چشم‌ها پراکنده شوند. زهرا نفر بعدی است، از زور وَرم تجربه انواع مواد مخدر چشم‌های قهوه‌ای زن ۴۶ساله ریزتر شده و پُف کرده است. خط‌خطی‌های چهره‌اش ردپای سالیان بیشتر از سنش را نشان می‌دهد. سنش به ۶۰ساله‌ها تنه می‌زند. برای او با سه بچه قد و نیم‌قد، تحمل اینجا سخت است. هر کدام از بچه‌ها به خاله و عمه و مادربزرگ سپرده شده‌اند و سرنوشت هیچ‌کدامشان برای زهرا مشخص نیست. وقتی اعتیاد شوهرش، دامن او را گرفته به زندگی بچه‌هایش هم آتش زده و بعد از مرگ شوهرش به جای زن خانه، زن خیابان شده است. با صورت سنگی به تو زل می‌زند و از روزهایی می‌گوید که به خاطر سیرکردن شکم بچه‌هایش تنش را می‌فروخته و خشونت‌های متنوعی را در این مسیر تجربه کرده است. چشم‌های مددکار زن را به سکوت وادار می‌کند. نمی‌خواهد پوست تابوها بیشتر از این کنده شود، تابوهایی که از تعداد این زنان حرف نمی‌زنند و زخم‌های کهنه‌ای هستند که نه رسمی و نه تأیید شده‌اند، اما حقایق از آماری می‌گوید که به طور میانگین سن روسپی‌گری در ایران را کاهش داده و از سن ۲۰ تا ۳۰ سالگی به زیر ۱۸سالگی رسیده است. زنانی که جوان شده‌اند و گاه کودک هم شده‌اند. دخترانی که تصویر زندگی‌شان زیر بار آسیب‌ها خط می‌خورد و پایان جنگیدنشان می‌شود سلول محصوری که قرار است، آنها را به زندگی برگرداند. زنانی که گویی در جبر هندسه زندگی ته‌نشین شده‌اند… .

فروردین ۲۹، ۱۴۰۱

پرونده مریم حاجی‌حسینی؛ سناریونویسی دستگاه اطلاعاتی برای اتهام جاسوسی

اینترنشنال

«حالا با ورود هر مقام مسئولی به بند نسوان زندان اوین تنها درخواستش را برای هزارمین بار به زبان می‌آورد: حتی اگر سندی یک‌ خطی دال بر جاسوسی من وجود دارد، لطفا سریع‌تر اعدامم کنید.»

این بخشی از یادداشت سپیده قلیان درباره یکی از زندانیان سیاسی گمنام محبوس در زندان اوین است: مریم حاجی‌حسینی. یکی از زندانیان سیاسی زن متهم به جاسوسی برای اسرائیل و افساد فی‌الارض و محکوم به ده سال زندان.

با یکی از نزدیکان خانم حاجی‌حسینی درباره او صحبت کردم؛ زندانی‌ای که از او بسیار کم شنیده‌ایم.

مریم حاجی‌حسینی متولد اسفند ۱۳۵۱ است و فارغ‌التحصیل مهندسی پلیمر. سال ۱۳۷۵ از دانشگاه امیرکبیر (پلی‌تکنیک) فارغ‌التحصیل شده و از همان سال در بخش تحقیقات وزارت دفاع مشغول به کار شد: «مریم همزمان با این همکاری، سال ۱۳۸۰ برای ادامه تحصیل به دانشگاه مارتیک در مسکو رفت. در مارتیک هم در رشته مهندسی کامپوزیت فوق‌لیسانس گرفت که دو سال طول کشید اما تمام دو سال را آن‌جا نماند، رفت‌و‌آمد می‌کرد و سر کار هم می‌رفت.»

مریم حاجی‌حسینی سال ۱۳۸۶ برنده‌ رتبه‌ دوم ابتکار در جشنواره بین‌المللی خوارزمی می‌شود. بعدتر هم در دو جشنواره بین‌المللی ابتکارات علمی و اختراعات در کرواسی و استرالیا جایزه می‌گیرد: «سال ۱۳۸۷ و پس از کسب این جوایز، به همراه تعداد دیگری از مخترعین جوان، به دیدار خامنه‌ای، رهبر جمهوری‌اسلامی، برده شدند و از دست او هم تقدیرنامه گرفت.»

خانم حاجی‌جسینی دو اختراع ثبت شده در کشور دارد: «ساخت دستگاه تولید باکالیت‌های الیاف‌دار که از جمله در صنایع نظامی کاربرد دارد و ساخت دستگاه بافت سه بعدی با الیاف کربن. شرکت عصر کربن سازه که او آن را مدیریت می‌کرد و کارگاه‌های آن در شهرک صنعتی جنوب شرق تهران بود هنگام بازداشتش ۳۴ کارمند داشت و از جمله در تولید کامپوزیت بسیار فعال بود.»

شرکتی که مریم حاجی‌حسینی آن را اداره می‌کرد از شرکت‌های دانش‌بنیان بود که برخی از پروژه‌های کامپوزیت را که مشتری آن عمدتا صنایع نظامی بودند در کشور برای نخستین بار اجرا کرده است: «مشکل مریم با سیستم از همین‌جا شروع شد. پروژه‌های نظامی، سفارش‌های محدود با تیراژ پائین به شرکت می‌دادند و همین تامین هزینه‌های جاری و حقوق کارگران و مهندسان شرکت را با دشواری مواجه می‌کرد. پرداخت دولتی‌ها هم که هیچ‌وقت به موقع انجام نمی‌شود. در این شرایط، مریم ناچار بود دنبال مشتری‌های دیگر هم بگردد و مقامات امنیتی می‌گویند او سفارش‌های مشکوک را به آن‌ها اطلاع نداده است.»

این آشنای نزدیک مریم حاجی‌حسینی می‌گوید با توجه به محدودیت بازار داخلی او تلاش کرده مشتری غیرنظامی خارجی برای محصولات خود پیدا کند تا ادامه کار شرکت و سود ثابت آن را تثیبت کند: «مریم در همین چارچوب سال ۱۳۹۲ سفری به سنگاپور داشت و بخاروف، استاد راهنمای پروژه‌اش در دانشگاه مارتیک و سرگئی، یکی از دانشجوهای روسی او را همانجا ملاقات کردند. در دادنامه مریم ادعا شده سرگئی، در اصل اسرائيلی و افسر موساد است.»

تماس و مکاتبه مریم حاجی‌حسینی با سرگئی پس از آن دیدار در سنگاپور هم ادامه می‌یابد. تماس‌هایی که خانم حاجی‌حسینی برای هماهنگی شرکت در نمایشگاه‌های مختلف بین‌المللی مرتبط با صنعت پلیمر انجام داده است: «مریم امیدوار بود از طریق این ارتباطات، در بازار مشتریان غیرنظامی خارج از کشور برای خود جای پایی باز کند و برای همین از سرگئی برای حضور در کنفرانس‌ها و نمایشگاه‌های مختلف مشورت و کمک می‌گرفت. تمام این سفرها و هماهنگی‌ها علنی بود و مریم چیزی برای مخفی کردن نداشت. آخرین سفر مریم برای شرکت در یک نمایشگاه در بوردوی فرانسه بود.»

مبادله پول در همین آخرین سفر خانم حاجی‌حسینی، از جمله مواردی است که دستگاه امنیتی با عنوان دریافت پول بابت جاسوسی تعبیر کرده و از جمله بر اساس آن، این کارآفرین ایرانی را به جاسوسی متهم کرده است: «مریم سال ۹۶ با برادرش برای شرکت در یک نمایشگاه به بوردو در فرانسه رفته بود. هماهنگی‌ها را سرگئی انجام داده بود اما مریم خودش هتل را از طریق وب‌سایت «بوکینگ.کام» گرفته بود. در جریان تعویض اتاق و هتل، ۵ هزار دلار پول (۷۰ درصد رزرو اتاق‌ها) به حساب مریم باز می‌گردد و او آن‌جا دوباره برای خودش و برادرش دو اتاق دیگر می‌گیرد. به مریم گفته‌اند این ۵ هزار دلار پول جاسوسی برای موساد است و باید رد مال کنی.»

مقامات امنیتی و قضایی، خانم حاجی‌حسینی را متهم کرده‌اند که در همان سفر بوردو با سرگئی ارتباطات دیگری هم برقرار کرده است:‌ «سرگئی که به مریم برای حضور در این نمایشگاه‌ها مشورت می‌داد در همان سفر به او پیشنهاد کرد که با توجه به سوابق علمی برادر مریم، او می‌تواند در سوربن موقعیتی پژوهشی بگیرد و خودش هم در بوردو، شرکتی برای فعالیت تجاری و صنعتی تاسیس کند.»

مریم حاجی‌حسینی، پیشنهاد ماندن در فرانسه را نمی‌پذیرد و پس از پایان نمایشگاه همراه برادرش به ایران بازمی‌گردد. مقام‌های امنیتی می‌گویند او به خاطر ارتباط شرکتش با صنایع نظامی ایران، وظیفه داشته این دیدارها وپیشنهادات را به مقامات امنیتی ایران اطلاع دهد: «مریم، قربانی بی‌اطلاعی از این مناسبت‌ها و کار با صنایع نظامی ایران شده است. به او می‌گویند دروغ گفته و درمورد صنایع دفاعی برای اسرائیل جاسوسی کرده است. در حالی که او صرفا یک تولیدکننده است و به اطلاعات خاصی دسترسی ندارد که بخواهد یا بتواند جاسوسی کند. پژوهش‌ها و اختراعات او هم، در دنیا نمونه‌‌های بسیاری دارد و موضوعی نیست که خاص ایران و قابل فروش باشد.»

مریم حاجی‌جسینی در جریان سفرهایش به فرانسه نمایندگی یک شرکت تولیدات تجهیزات پزشکی را هم می‌گیرد و یکی از کیت‌های جراحی آن‌ها را برای تبلیغ محصولات شرکت با خود به ایران آورده بود: «یک کیف لوازم جراحی آورده بود که می‌گفت نزدیک به ۸ هزار یورو قیمت داشت و قرار بود با ارائه آن به شرکت‌های پزشکی و بیمارستان‌ها در ایران، برای این محصول مشتری پیدا کند. ماموران امنیتی می‌گویند این کیف گران قیمت را هم ماموران اسرائیلی به عنوان دستمزد به مریم داده‌اند.»

مریم حاجی‌حسینی ۲۵ شهریور ۱۳۹۸ در تهران بازداشت شد و پس از ۶ ماه نگهداری در انفرادی و بازجویی در یکی از بازداشت‌گاه‌های امنیتی، اوایل فروردین ۱۳۹۹ به بند نسوان زندان اوین منتقل شد؛ «در مدت انفرادی، چند بار به او اجازه دادند تماس کوتاهی با خانواده‌اش داشته باشد و با پسرش علیرضا، که آن زمان ۱۵ ساله بود چند دقیقه صحبت کند و خبر از سلامتی‌اش بدهد.»

جلسه نخست دادگاهی حاجی‌حسینی، یک ماه بعد، ۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی برگزار شد. در کیفرخواست قرائت شده در این دادگاه، او از جمله به افساد فی‌الارض و جاسوسی برای اسرائیل متهم شد.

خانم حاجی‌حسینی، پس از نزدیک به ۵ ماه نگهداری در اوین، اواخر مرداد ۱۳۹۹ دوباره به همان بازداشت‌گاه امنیتی منتقل شد: «این بار هم مریم بیش از ۷ ماه زیر بازجویی بود. بازداشت‌گاهی که خودش می‌گوید بازجویان به او گفته‌اند پای یک کوه واقع شده است، این بار او را برده بودند تا مریم را برای سناریوی امنیتی که طراحی کرده بودند آماده کنند.»

انفرادی مریم حاجی‌حسینی در مجموع ۴۱۲ روز طول کشیده است. در جریان انفرادی دوره دوم به او می گویند ماموران امنیتی موفق شده‌اند کسی را بازداشت کنند که از اسرائیل به ایران آمده تا او را از زندان فراری دهد: «سناریوی کاملی برای نمایش ساخته بودند. خانمی را به جای مریم جا زده بودند و چند مکاتبه هم از طرف مریم با این مامور خیالی انجام داده بودند. ۲۳ آبان ۱۳۹۸، یعنی دو ماه پس از بازداشت مریم و در حالی‌که او در انفرادی بود، زنی را که قرار بوده نقش مریم را بازی کند ساعت چهار عصر با علیرضا، پسر مریم، به خانه‌ او برده بودند و سپس از این‌ها و رفتن این مامور خیالی به آن‌جا فیلم گرفته‌اند و بعد با اسلحه ریخته‌اند مریم قلابی و مامور قلابی و علیرضا را با هم بازداشت کرده‌اند. فیلمی که شاید بعدا نشان دهند تا بگویند مریم و جاسوس اسرائیلی رابط او را با هم گرفته‌اند.»

این سناریو البته جزئیات بیشتری دارد از خاموش و روشن کردن لامپ خانه در روزها و ساعات مشخصی از شب همچون پیام رمز دادن تا استفاده مریم قلابی از روسری و چمدانی که از خانه خودش برداشته بودند: «مامور قلابی هم که {…} جوانی متولد دهه هفتاد است جلوی دوربین اعتراف می‌کند که قرار بوده مریم را ببرد تبریز و بعد ترکیه و از آن‌جا هم به اسرائیل ببرد. مضحک بودن داستان این است که طبق این سناریو، زمانی که مریم در انفرادی بود به اسرائیل ایمیل زده که من گیر افتاده‌ام و در خانه‌ا‌م مخفی شده‌ام و بیاید نجاتم دهید و اسرائیل هم پس از چند ایمیل و راهنمایی، برای نجات او آدم می‌فرستد دم در خانه‌اش.»

در این مدت خانواده و وکلای مریم حاجی‌حسینی کوشیده‌اند راهی برای آزادی او بیابند. اما تلاش‌های آن‌ها ناکام مانده است: «در یک مورد شخصی که ادعا می‌کرد به قاضی ابوالقاسم صلواتی نزدیک است و شواهدی را هم برای اثبات ادعایش به خانواده ارائه داده بود، پس از برگزاری نخستین جلسه دادگاه، از خانواده مریم ۵۰ میلیون تومان رشوه گرفت و قول داد مریم به زودی آزاد شود.»

حکم اعدام مریم حاجی‌حسینی، که مدتی طولانی زیر سایه این حکم زندگی کرد، در دادگاه تجدید‌نظر شکسته شد و به ده سال زندان و رد مال دریافتی از طریق جاسوسی محکوم شد: «مریم همان‌طور که در نامه خانم قُلیان هم آمده بود به شدت از وضعیت خود شاکی است و بارها برای آزادی‌اش به مقامات مختلف نامه نوشته است و همچنان بر بی‌گناهی‌اش اصرار دارد، اما ظاهرا قرار نیست صدایش شنیده شود.»

سکینه بهجتی، نوکیش مسیحی جهت تحمل حبس راهی زندان لاکان رشت شد

خبرگزاری هرانا

سکینه بهجتی، نوکیش مسیحی روز شنبه ۲۷ فروردین ماه جهت تحمل حبس راهی زندان لاکان رشت شد. خانم بهجتی در مردادماه ۹۹ به دو سال حبس تعزیری محکوم شده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز شنبه ۲۷ فروردین‌ماه ۱۴۰۱، سکینه بهجتی، نوکیش مسیحی جهت تحمل حبس راهی زندان لاکان رشت شد.

ایمان سلیمانی، وکیل مدافع این شهروند در این خصوص به هرانا گفت: «موکلم قبل از عید برای تحمل حبس از جانب شعبه یک اجرای احکام دادسرای اوین جهت تحمل حبس احضار شده بود که با تقدیم لایحه دفاعیه مهلت یک ماهه با توجه به سکونت ایشان در رشت و دارا بودن فرزند خردسال از شعبه اجرای احکام درخواست شد و با موافقت اجرای احکام نهایتا در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ مجدداً جهت اجرای مجازات حبس احضار شدند که با پیگیری های اینجانب، درخواست انتقالی ایشان از زندان اوین به زندان رشت تایید شد.»
سکینه بهجتی پیشتر به همراه سه نوکیش مسیحی دیگر در بهمن‌ماه ۹۸ در پی حضور ماموران امنیتی در منزل از بابت اتهامات «تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» مورد بازجویی قرار گرفته و پس از توقیف وسایل و مدارک شخصی به وی گفته شده بود که به زودی به دادگاه احضار خواهد شد.

خانم بهجتی اردیبهشت‌ماه ۹۹ طی یک تماس تلفنی به شعبه ۱۰ دادگاه انقلاب رشت احضار شده و پس از تفهیم اتهام قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی برای او صادر شد. وی در تاریخ ۲۵ اردیبهشت‌ماه، به دلیل عدم توانایی مالی در تودیع قرار وثیقه، به زندان لاکان رشت منتقل شده و در تاریخ ۳۱ اردیبهشت با کاهش قرار وثیقه به ۲۰۰ میلیون تومان به صورت ‌موقت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان آزاد شد.

سکینه بهجتی نهایتا مردادماه ۹۹ از سوی دادگاه به ۲ سال حبس تعزیری به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل کلیسای خانگی و تبلیغ علیه نظام از طریق تبلیغ مسیحیت تبشیری” محکوم شد.

او در تاریخ ۱۰ بهمن ماه ۱۴۰۰ طی ابلاغیه ای جهت اجرای حکم حبس به شعبه ۱ واحد اجرای احکام کیفری دادسرای اوین احضار شده بود.

لازم به اشاره است علیرغم اینکه طبق قانون مسیحیان به عنوان یک اقلیت دینی به رسمیت شناخته می‌شوند، با این حال دستگاه‌های امنیتی مسئله‌ی گرویدن مسلمانان به مسیحیت را با حساسیت خاصی دنبال می‌کنند و برخورد قهرآمیزی با فعالان این عرصه دارند.

برخورد با نوکیشان مسیحی در ایران در حالی صورت می گیرد که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

فریبا دلیر، نوکیش مسیحی جهت تحمل حبس راهی زندان اوین شد

خبرگزاری هرانا

فریبا دلیر، نوکیش مسیحی، روز شنبه ۲۷ فروردین ماه، جهت تحمل حبس راهی زندان اوین شد. خانم دلیر پیشتر توسط دادگاه انقلاب تهران به تحمل ۲ سال حبس محکوم شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از ماده ۱۸، فریبا دلیر جهت تحمل حبس راهی زندان اوین شد.

وی در آبان امسال توسط دادگاه انقلاب تهران به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل و اداره یک کلیسای مسیحی به تحمل ۵ سال حبس محکوم شد. حکم حبس صادره پس از اصلاح، به ۲ سال حبس تعزیری تبدیل شد.

خانم دلیر در تاریخ ۲۸ تیرماه ۱۴۰۰، در یک پرونده مشترک همزمان با ۵ نوکیش مسیحی دیگر بازداشت و مدتی بعد با تودیع قرار آزاد شده بود.

لازم به اشاره است علیرغم اینکه طبق قانون مسیحیان به عنوان یک اقلیت دینی به رسمیت شناخته می‌شوند، با این حال دستگاه‌های امنیتی مسئله‌ی گرویدن مسلمانان به مسیحیت را با حساسیت خاصی دنبال می‌کنند و برخورد قهرآمیزی با فعالان این عرصه دارند.

برخورد با نوکیشان مسیحی در ایران در حالی صورت می گیرد که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

سروناز احمدی از زندان اوین به مرخصی اعزام شد

 دقایقی پیش سروناز احمدی، فعال حقوق کودکان محبوس در زندان اوین به مرخصی درمانی اعزام شد. به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان ح...