جستجوی این وبلاگ

فروردین ۲۳، ۱۴۰۱

زنان ایران زیر فشار نظام پدرسالار؛ اما مصمم و با صدایی بلند و رسا

کیهان

تلاش زنان ایران در نبود تشکل‌های صنفی و گروه‌های مدافع حقوق زنان در حالی با سد بزرگ قوانین ضدزن، تبعیض‌آمیز و خشونت‌ قانونی روبروست که در یک دایره شیطانی گرفتار است: چگونه می‌توان برای به دست آوردن حقوق خود در چارچوب قوانین ضدزن موجود تلاش کرد؟!
– در اولین ماه سال ۱۴۰۱ صدور بیانیه‌ای متشکل از ۳۰۰ سینماگر زن با حضور چهره‌های سرشناس در کنار یکدیگر، یک اتفاق نوظهور در طول ۴ دهه حیات سینمای ایران پس از انقلاب اسلامی است. به ویژه اینکه همواره تلاش بر این بوده تا زنان به عنوان اعضای ضعیف، کم‌اثر و صندلی پُرکن و همچنین فاقد اثرگذاری در سینما و به راستی فقط برای «فیلم» و «نمایش» بر پرده یا صحنه حضور داشته باشند.
– آنچه مسلم است، بیانیه و عملکرد ۳۰۰ زن سینماگر ایران نشان می‌دهد، آنها به دنبال حقوق و حرمت خود نه از مجاری مردانه و پدرسالار، بلکه با ساز و کاری زنانه و برابرحقوق هستند. در همین اقدام نیز، دریغ از یک بیانیه و مصاحبه از سوی هم‌صنفی‌ها و همکاران مردشان که در حمایت صادر کنند!
– چه بسا این یک نقطه‌ی آغاز باشد هم برای بازپروری مردان آزارگر در سینمای ایران و هم برای بازیابی شخصیت و حقوق آن گروه از زنانی که باید بدانند می‌بایست نه با تمکین به آزار و خواست‌های مردان و رانت‌ از طریق جاذبه جنسی، بلکه با اتکاء به توانایی و هنر خود پیشرفت کنند. این نکته‌ای است که در همه صنوف و مشاغل مصداق دارد.

تلاش برای تفرقه‌افکنی، نفاق و ترجیح نفع شخصی بر جمعی، در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی در ایران، ایجاد تشکل‌های صنفی را نیز بسیار دشوار و تا حدی محال کرده است. گروه‌های همفکر و با اهداف مشترک نیز مانند آنچه در پرونده فعالان محیط ‌زیست رخ داد، به اتهام‌زنی و پرونده‌سازی ختم می‌شود. اساسا تشکیل گروه‌های صنفی و انجمن‌های مردم‌نهاد یک موضوع امنیتی و خط قرمز نظام به شمار می‌رود و از همین رو می‌بایست بر همه آنها نظارت و نفوذ داشته باشد.

اتفاق نظر در ایجاد تشکل‌های صنفی نیز یک قضیه‌ی خطرناک و مه‌آلود است و هدف این تشکل‌ها نیز اگر برای نظام حساس نباشد، به خودی خود به دلیل شرایط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی موجود، به بستر بحران تبدیل می‌شود.

بستر ضدحقوقی قوانین حاکم

‌در این میان، تشکیل انجمن‌ها و گروه‌های صنفی تنها با مجوز نهادهای قدرت میسر است. طبق ماده یک قانون تشکیل تشکل‌های صنفی، افراد باید به اصل نظام جمهوری اسلامی پایبند باشند و گروه خود را بر مبنای اصول و قوانین نظام تعیین و تعریف کنند. در نتیجه، تلاش برای اصلاح یا تغییر قوانین در ارتباط با حقوق یک صنف، چنانکه در اعتراضات معلمان، کامیونداران، پرستاران، کشاورزان و دیگر صنوف دیده می‌شود، از همان آغاز امری خلاف قانون به شمار می‌رود، چرا که تشکل آنان بر اساس همین قوانینی که آنها خواستار اصلاح و یا تغییرشان هستند شکل گرفته و ابراز نارضایتی و اعتراض نسبت به شرایط حقوقی موجود، «پایبندی» آنها را به نظام جمهوری اسلامی مورد سؤال قرار می‌دهد! بر اساس همین تناقض است که قوه قضائیه و دستگاه‌های امنیتی با تشکل‌های صنفی و معترضان صنوف مختلف برخورد حقوقی کرده و آنها را یا اخراج نموده و یا به زندان می‌اندازند.

در چنین شرایطی، داشتن یک نهاد صنفی که زنان در آنها نقش و جایگاه تصمیم‌گیرنده داشته باشند، بر مجرم بودن آن می‌افزاید مگر اینکه نقش این زنان در چنین نهاد صنفی چیزی جز تسهیل اجرای سیاست‌های حاکم نباشد. قابل توجه اینکه حتا تشکل‌‌ها و انجمن‌هایی از همین نوع وابسته که عمدتا سیاسی- تبلیغاتی هستند نیز انگشت‌شمارند! گروه‌هایی مانند «جامعه زینب»، «جمعیت زنان جمهوری اسلامی» و «جامعه زنان انقلاب اسلامی» که نام آنها به خودی خود گویای نقش و وظایف آنهاست!

گذشته از اشتغال زنان در صنف‌های مختلف، جامعه زنان ایران در حالی فاقد تشکل و گروه مستقل در دفاع از حقوق خود به عنوان نیمی از جمعیت کشور هستند که در عمل یکی از عوامل مهم پیشبرنده‌ در اقتصاد، فرهنگ و بطور کلی اجتماع به شمار می‌روند. پس از انقلاب اسلامی اما زنان صدرنشین بیشترین آسیب‌ها، تبعیض‌ها، خشونت‌ها و سرکوب‌ها بوده‌اند.
تلاش حکومت نیز بر این است تا تکه‌های مهم این پازل از جامعه را در میان صندلی‌های تشکل‌های صنفی لنگ و ناکارآمدی جاسازی کند که مجوز تصمیمات آنها را به مردان داده است.

زنانی که در تصویر و تصمیم، تحریف و حذف می‌شوند
اکنون در اولین ماه سال ۱۴۰۱ صدور بیانیه‌ای متشکل از ۳۰۰ سینماگر زن با حضور چهره‌های سرشناس در کنار یکدیگر، یک اتفاق نوظهور در طول ۴ دهه حیات سینمای ایران پس از انقلاب اسلامی است. به ویژه اینکه همواره تلاش بر این بوده تا زنان به عنوان اعضای ضعیف، کم‌اثر و صندلی پُرکن و همچنین فاقد اثرگذاری در سینما و به راستی فقط برای «فیلم» و «نمایش» بر پرده یا صحنه حضور داشته باشند.
بیانیه‌ی فروردین ۱۴۰۱ و کارزار اعتراض به خشونت و آزارجنسی در سینمای ایران محتوای صریح، بدون تعارف و روشنی را مخابره می‌کرد. این بیانیه‌ که حامیانش اکنون به بیش از ۲۶ هزار نفر رسیده‌ است، از سوء استفاده مردان سینما لم داده در ناز و نعمت قدرت و شهرت، علیه زنان حکایت دارد. موضوع و حتا واژگان این بیانیه به هیچ ‌وجه پدیده جدیدی در جامعه کنونی ایران نبوده و نیست. جامعه‌ای که با سیاست‌ها و نظام حقوقی حاکم به قهقرا رانده شده تا قتل دخترکان و زنان توسط پدران و برادران و شوهران و دیگر مردان خانواده با توجیه «آبروداری» و «ناموس» به امری روزانه تبدیل شود و زنان برای ابتدایی‌ترین حقوق خود از جمله پوشش، دوچرخه‌سواری، تحصیل و اشتغال در رشته و شغل مورد علاقه و حتا تماشای مسابقات در ورزشگاه‌ها، سرکوب شوند و کتک بخورند و با گاز اشک‌آور و اسپری فلفل به جان آنها بیفتند و یا چون دختر آبی اقدام به خودسوزی ‌کنند.

اما یکی از نکات مهمی که بیانیه‌ی زنان سینماگر دارد، کنار هم قرار گرفتن دست‌کم ۳۰۰ زن فعال در عرصه تولید فیلم و سینمای ایران است که هرگز تا کنون به این شکل با هم و برای یک هدف مشترک در کنار یکدیگر قرار نگرفته بودند و همواره در زیرمجموعه‌ای از مردان سینماگر اقدام به کنش اجتماعی و مدنی می‌کرده‌اند.

جدا از اینکه سرانجام این همبستگی چه خواهد بود و اینکه آیا این همگرایی بر سر حقی مشترک، نتایج مثبتی در جمهوری اسلامی برای زنان خواهد داشت یا نه، در هر حال پس از افشاگری سمیه میرشمسی برنامه‌ریز و دستیار کارگردان در مورد تعرض و آزار جنسی، نویسندگان و امضاکنندگان بیانیه همبسته شده‌اند تا به آزارگری و تعرض علیه زنان سینما اعتراض کرده و ساز و کاری فراهم آورند که به خشونت «سیستماتیک» جنسی و جنسیتی در سینما پایان دهد. چه بسا این یک نقطه‌ی آغاز باشد هم برای بازپروری مردان آزارگر در سینمای ایران و هم برای بازیابی شخصیت و حقوق آن گروه از زنانی که باید بدانند می‌بایست نه با تمکین به آزار و خواست‌های مردان و رانت‌ از طریق جاذبه جنسی، بلکه با اتکاء به توانایی و هنر خود پیشرفت کنند. این نکته‌ای است که در همه صنوف و مشاغل مصداق دارد.

تقویت نقش زنان، یک گام مهم برای همه تشکل‌های صنفی

اعتراض زنان سینماگر با مشاغل گوناگون در این عرصه و آنچه به ویژه در بیانیه‌ی انتقاد به پیشنهاد میانجیگری نهاد صنفی سینماگران یا همان «خانه سینما» نوشته‌اند، نشانگر ناکافی بودن عملکرد و بسترهای به ویژه ذهنی این نهاد برای تحقق خواسته‌های زنان سینماگر است. خواسته‌‌هایی که نیازمند رسیدگی «مستقل از قدرت» است.

در میانه این راه نیز سینماگران زن پیشنهاد «خانه سینما» را برای برسی موضوع در شورای صیانت متشکل از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و قوه قضاییه را رد کردند و در قدم بعدی، با معرفی چند سینماگر زن، از امضاکنندگان بیانیه خواسته‌اند که پنج زن سینماگر را از بین آنها انتخاب کنند تا آنها مشکل آزار و تعرض جنسی در سینمای ایران را پیگیری کنند.

این هیئت پنج‌نفره از سینماگران زن و رأی‌گیری دموکراتیک نیز تجربه تازه‌ایست که معترضان جدا از ساختار پدرسالار سینما و جامعه در نظر گرفته‌اند. اما پرسش اینجاست که چرا اکنون سینماگران زن که عمدتا از طبقه متوسط و مرفه جامعه هستند، خود اقدام به تشکیل یک هیئت برای بررسی این معضل مهم زنان صنف خود کرده‌اند؟ آیا این زنان تا کنون نتوانسته بودند در شکایت‌های صنفی خود به «خانه سینما» اعتماد لازم را کسب کنند؟

یک قدم عقب‌تر برویم. آیا این زنان در طول این سال‌ها با رجوع به «خانه سینما» به عنوان یک نهاد صنفی نتوانسته بودند با حفظ «حرمت سینما»، آنطور که در بیانیه‌ی این نهاد آمده، برای اجرای عدالت تلاش کنند؟ آیا فضایی که در آن، هربار که زنان سینماگر لب به اعتراض گشوده‌اند، افرادی از قماش فرج‌الله سلحشور فیلمساز «ارزشی»، انگشت اتهام را به سوی خود آنان دراز کرده و گفته‌اند «سینمای ایران فاحشه خانه است!»، اساسا به آنها اجازه می‌داده تا این نهاد را واقعا «خانه»ی خود بدانند؟

آنچه مسلم است، بیانیه و عملکرد ۳۰۰ زن سینماگر ایران نشان می‌دهد، آنها به دنبال حقوق و حرمت خود نه از مجاری مردانه و پدرسالار، بلکه با ساز و کاری زنانه و برابرحقوق هستند. در همین اقدام نیز، دریغ از یک بیانیه و مصاحبه از سوی هم‌صنفی‌ها و همکاران مردشان که در حمایت صادر کنند!

از اظهارنظرها نیز اینگونه برمی‌آید که بیشتر در پی رفع اتهام از خود هستند تا فهمیدن و درک ابعاد اعتراض زنان در تعرض به جسم و جان آنها! در این میان، برخی از قماش طرفدار نظام معتقدند، واکنش سینماگران زن، احساسی، تُند و خشن بوده و تنه به جنبش‌های «فمینیستی لیبرال» می‌زند که نشانه‌ای از «حقوق بشر اسلامی» در آن پیدا نمی‌شود! شماری نیز هشدار می‌دهند، اعتراض جمعی زنان عاقبت‌اش به استخدام گماشته برای پروژه‌های سینمایی منتهی می‌شود تا با معیارها و اصول حاکمیت، گشت ارشاد اسلامی در پشت‌ صحنه‌ها راه بیندازند.
فارغ از تمام اما و اگرهای مرسوم بر سر راه حرکت جمعی زنان، مبارزات آنها برای حقوق‌ برابر و ایجاد تغییر در روند موجود، در مشاغل و صنوف گاه کاملا مردانه و همچنین جنبش‌های اجتماعی نیز دیده می‌شود.

این مادران دادخواه بوده‌اند که توانسته‌اند از خاوران تا آبان‌ ۹۸ و هم‌اکنون، به دنبال عدالت و مجازات آمران و عاملان کشتارها در ایران باشند. نقش زنان در کنش‌های اجتماعی و صنفی معلمان و فرهنگیان، پرستاران، کارگران و همچنین در اعتراض به انواع تخریب‌های‌ محیط ‌زیست و اقلیمی همواره چشمگیر بوده است. در مشاغلی که عمدتا مردان در آنها اشتغال دارند، مانند اعتراضات کارگران هفت‌تپه، مادران و همسران و دختران و کودکان آنها در تجمعات و اعتراضات با آنان همکاری می‌کنند.
تلاش زنان ایران در نبود تشکل‌های صنفی و گروه‌های مدافع حقوق زنان در حالی با سد بزرگ قوانین ضدزن، تبعیض‌آمیز و خشونت‌ قانونی روبروست که در یک دایره شیطانی گرفتار است: چگونه می‌توان برای به دست آوردن حقوق خود در چارچوب قوانین ضدزن موجود تلاش کرد؟!
با اینهمه با وجود تمام فشارها و بی‌عدالتی‌ها، این صدای اعتراض زنان ایران است که همواره در بزنگاه‌های اعتراض به گوش می‌رسد، حتی اگر مردان جامعه فقط گاهی با آنها همصدا شوند و حکومت تمام تلاش خود را برای تداوم جداسازی و آپارتاید جنسی به کار بگیرد.

اینکه تلاش زنان سینماگر برای دستیابی به ساز وکاری حقوقی جهت مقابله با آزارجنسی در سینما به کجا خواهد رسید، روشن نیست ولی تلاش حکومت برای اینکه اعتراض آنان را به کانال وزارت ارشاد اسلامی و قوه ‌قضاییه هدایت کند، نشان می‌دهد که همبستگی زنان برای دفاع از حقوق و حرمت خود، جمهوری اسلامی را به وحشت می‌اندازد.

اشتغال، حلقه مفقود مانده اشتراکات اجتماعی زنان

صدای مردم

 

یکی از مهم‌ترین ابعاد مغفول‌مانده در حوزه زندگی اجتماعی زنان موضوع اشتغال و نقشی است که در چرخه اقتصادی کشور دارند؛ اما آمار در ایران چندان تعریف خوبی از وضعیت اشتغال زنان به‌دست نمی‌دهد.‌ از هر سه شاغلی که در سال ۹۹ شغل خود را ازدست داده‌، دو نفر زن بوده‌اند. بیش‌ترین شغل‌هایی که زنان نقش پررنگ‌تری در آنها بازی کرده‌اند: «آموزش»، «فعالیت‌های مربوط بـه سلامت انسان و مددکاری اجتماعی» و «هنر، سرگرمی و تفریح» بوده است….

در کتاب «زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنها» می‌گوید: «ضمن کارهای مربوط به داخل خانه، بافتن و پشم‌ریسی، پختن نان، تهیه لبنیات و… به عهده آنان بود. زنان وابسته به طبقات پایین بنا به نوع تولیدات منطقه زیستی خویش در کارگاه‌های خانوادگی مشغول کار بودند و از این طریق به اقتصاد بی‌جان خانواده کمک می‌کردند». همچنین اضافه می‌کند: «هیچ‌گونه قانونی برای کار وجود ندارد. کارگران مزد بسیار ناچیزی می‌گیرند لذا زنان بسیاری باید به کسب معاش خود بپردازند و آنچه را به اجبار به آنها می‌دهند، دریافت و تحمل کنند».‌

ورود زنان به بازار کار و صنعت و اشتغال در ایران یک قرن بعد از حضور گسترده زنان غربی بود، زیرا ورود فناوری به ایران با این فاصله صورت گرفت. البته سیر صعودی اشتغال زنان در ایران به‌کُندی و آهسته پیش می‌رفت زیرا شرایط برای تولید انبوه که با ساخت یا ورود فناوری ارتباط مستقیم دارد، تا مدت‌ها مهیا نبوده و بازار کار ظرفیت جذب نیروی کار زنان بیشتری را نداشت. تحولات کُند و آهسته اقتصادی، توأم با ریشه‌های تناور سنتی که همواره در ایران روند ضد اشتغال زنان را طی کرده است، زن را از بازار کار دور نگه داشته‌اند و در مراحلی که زن به‌طور‌جدی در بازار کار جلوه‌گر شده و جمعی از مدیران به افزایش حضور او تأکید ورزیده‌اند، ناگهان سدها و موانع سنتی و حقوقی به شکل‌ها و صورت‌های خاص بر سر راهش قرار گرفته و گاهی او را تا قهقرا پس رانده‌اند. در ایران، گرایش زنان به اشتغال همگام با دسترسی بیشتر آنان به سازمان‌های آموزشی (مدارس و دانشگاه‌ها) در طی مدت به نسبت کوتاه در اغلب شهرهای بزرگ شدت یافت؛ اما ازآنجاکه این امر با شتاب‌زدگی در میان برخی از گروه‌ها مطرح شد، درعین‌حال شرایط اجتماعی ـ فرهنگی جامعه در خیلی از موارد پویایی متناسب با آن را نداشت.‌

بنابراین وقتی از زنان صحبت می‌کنیم، یکی از مهم‌ترین ابعاد مغفول‌مانده در ساحت زندگی اجتماعی آنها موضوع اشتغال و نقشی است که در چرخه اقتصادی کشور دارند؛ اما آمار در ایران چندان تعریف خوبی از وضعیت اشتغال زنان ندارد.‌ از هر سه شاغلی که در سال ۹۹ شغل خود را ازدست داده‌ است، دو نفر زن بوده‌اند. این گزاره به‌تنهایی نشان‌دهنده وضعیت اشتغال زنان در سال ۹۹ است. بر اساس گزارش‌ها در سال گذشته سهم زنان از جامعه بیکاران کشور افزایش یافت.

وضعیت اشتغال زنان در جهان در مقایسه با مردان همیشه نامتقارن بوده و مردان فرصت‌های شغلی بیشتری را تصاحب کرده‌اند. با شیوع کرونا در دو سال گذشته و رکود اقتصادی در ایران این عدم تقارن بیشتر هم شده است. بر اساس «داده‌های خام سالانه طرح نیروی کار مرکز آمار ایران»، در سال ۱۳۹۹ از کل جمعیت ۸۲.۹ میلیون نفری، ۶۲.۴ میلیون نفر در سن کار قرار داشته‌اند. به‌طور خالص ۱.۴ میلیون نفر از بازار کار خارج شده‌اند که ۶۳ درصد از آنها را زنان تشکیل داده‌اند. در میان کل افراد در سن کار، ۶۳ درصد از مردان و فقط ۱۲ درصد از زنان شغل داشته‌اند. تجمع زنان بی‌کار در سنین جوانی در مقایسه با مردان بی‌کار بیشتر بوده است. نرخ مشارکت اقتصادی زنان طی سال ۹۹ نسبت به سال قبل کاهش داشته و از ۱۷ درصد به ۱۴ درصد رسیده است.

در تمام استان‌ها، نرخ مشارکت مردان در سطح بسیار بالاتری از زنان قرار داشته است. بیشترین شکاف جنسیتی در نرخ مشارکت بـه استان‌های مرکزی، بوشهر و فارس اختصاص داشته است. درحالی‌که نـرخ بیکاری کل زنـان، حـدود ۱۵.۶ درصد بوده، این نرخ برای زنان بـا تحصیلات دانشگاهی بالای ۲۰ درصد بوده است.‌ از هر سه زن تحصیل‌کرده در رشته کشاورزی، جنگلداری، ماهیگیری و دامپزشکی و همچنین رشته مهندسی، ساخت و تولید، یک نفر بی‌کار بوده است. بیش از نیمی از زنان بیکار تحصیلات کارشناسی داشته‌اند. این در حالی است کــه بیشترین مردان بی‌کار در سطوح تحصیلی دیپلم یا پیش‌دانشگاهی و راهنمایی یا متوسطه قرار داشته‌اند. بـا اینکه زنان در بیشتر گروه‌های فعالیت سهم بسیار پایین‌تری نسبت بـه مردان داشته‌اند، برخی گروه‌ها بوده‌اند که زنان به نسبت نقش پررنگ‌تری در آنها بازی کرده‌اند، مانند «آموزش»، «فعالیت‌های مربوط بـه سلامت انسان و مددکاری اجتماعی» و «هنر، سرگرمی و تفریح». در سال ۱۳۹۹ نسبت بـه ۱۳۹۸، بیشترین رشد تعداد زنان شاغل مربوط به فعالیت‌های مرتبط با «سلامت انسان و مددکاری اجتماعی» بوده است.

با پایان بازجویی‌ها؛ شلیر احمدی به بند زنان زندان ارومیه منتقل شد

خبرگزاری هرانا

شلیر احمدی شهروند ساکن مهاباد به بند زنان زندان ارومیه منتقل شد. وی مورخ ۲۵ اسفندماه سال گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کردپا، طی روزهای اخیر، شلیر احمدی شهروند بازداشتی ساکن مهاباد به بند زنان زندان ارومیه منتقل شده است.

وی روز چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به یکی از بازداشتگاه‌های امنیتی در ارومیه نمنتقل شده بود.

خانم احمدی طی مدت بازداشت از دسترسی به وکیل و ملاقات با خانواده محروم بوده است.

شلیر احمدی فرزند مصطفی اهل روستای “قزلقوپی” از توابع مهاباد، متأهل و دارای دو فرزند است.

تا لحظه تنظیم این گزارش، از دلایل بازداشت و اتهامات مطروحه علیه وی اطلاعی در دسترس نیست.

روایت‌هایی از آزار جنسی بازیگران تازه کار در سینمای ایران

خبرگزاری هرانا

به تازگی روزنامه فرهیختگان روایت هایی تازه ای از آزار جنسی زنان در سینمای ایران منتشر کرده است. در بخشی از این روایت ها که در ادامه می آید، عنوان شده که عمدتا دستیاران کارگردان ها به بهانه تست بازیگری به زنان جوان دانشجو و یا علاقه مند به بازیگری تعرض کرده و به راوی این واقعه گفته است که “الکی الکی که نمیشه وارد سینما شد.حالا که شانس به‌تو رو آورده، داری خرابش می‌کنی؟”

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از روزنامه فرهیختگان، روایت‌های تکان‌دهنده‌ی تازه‌ی ای از آزار جنسی در سینمای ایران پرده برداشته است.

یکی از بازیگران جوان در این باره گفت: “سال آخر دانشگاه از طریق یکی از دوستانم متوجه شدم که برای فیلمی تست می‌گیرند. خیلی سریع به محل تست مراجعه کردم و دیدم حدود ۵۰ نفر از دختران همسن‌وسال من به اتاقی می‌روند و بعد از چند دقیقه بیرون می‌آیند. وقتی نوبت من شد به داخل اتاق رفتم و سوالات معمول و چند تست ساده از من گرفتند و برخلاف آنچه از دیگران دیده بودم که پس از تست آنجا را ترک می‌کردند، از من خواستند در سالن منتظر بمانم تا نکته مهمی را به من بگویند. حدود یک ساعت منتظر ماندم تا آقایی -که بعدها فهمیدم دست راست آقای کارگردان است- مرا به اتاق دیگری هدایت کرد و بعد از بستن در از من پرسید آیا می‌خواهم راه ۱۰۰ ساله را یک‌شبه طی کنم یا نه؟ با ذوق ناشی از امیدواری گفتم بله، چراکه نه. او روی کاغذ آدرسی نوشت و به من داد و از من خواست تا آن شب به آن آدرس بروم و برای ساعاتی خوش بگذرانم. خیلی تعجب کردم و پرسیدم اینجا لوکیشن فیلمبرداری است؟ او خندید و گفت که نه، خانه آقای کارگردان است. من که تازه متوجه نیت آنها شده بودم، گفتم برای چه باید به خانه آقای کارگردان بروم؟ که آن آقا با ژستی که هیچ‌گاه نمی‌توانم فراموش کنم گفت الکی الکی که نمیشه وارد سینما شد. من چون دیدم هر لحظه احتمال شنیدن الفاظ رکیک وجود دارد از صندلی بلند شدم و به‌سمت در رفتم که او به‌سوی من هجوم آورد، مرا به دیوار چسباند و ضمن اصطکاک با من گفت بدبخت! حالا که شانس به‌تو رو آورده، داری خرابش می‌کنی؟ کلی از این دانشجوها از خدایشان است که این آقای کارگردان، سلام آنها را علیک بگوید.”

وی افزود: “من در آن لحظه به هیچ‌چیز فکر نمی‌کردم. فقط تنها چیزی که یادم است اینکه آن آقا را با قدرت تمام به گوشه‌ای هل دادم و بلافاصله از آن اتاق خارج شدم و تا چند کیلومتر فقط دویدم و گریه کردم. اگرچه آن اتفاق برای من ختم به خیر شد، من نسبت به محیط‌های بسته فوبیا پیدا کردم. این اتفاق باعث شد تا چندسال قید حضور در سینما را بزنم. بعدها هم که متمایل شدم، به‌دلیل تاهل من بود و اینکه حالا دیگر می‌دانستم نمی‌توانند به این راحتی‌ها به‌ من نزدیک شوند و به همین دلیل در هر قرار سینمایی طوری به طرفم می‌فهماندم که متاهل هستم. اما چرا باید من و امثال من متحمل چنین دردهایی شویم؟”

این بازیگر جوان ادامه داد: “بعدها بسیار شنیدم اتفاق‌هایی از این دست برای برخی بازیگران و حتی عوامل زن پشت‌صحنه رخ داده است که متاسفانه از همان سال‌ها و مطمئنا قبل از آن وجود داشته و هنوز هم وجود دارد.»

گرفتن تست؛ راهکار رایج خشونت جنسی
در این گزارش آمده است، در بررسی‌هایی که به‌عمل آوردیم، متوجه شدیم بیماران جنسی حوزه سینما فرآیند تست گرفتن را یکی از بهترین راهکارها برای شکار قربانیان خود می‌دانند. وقتی علت را از یکی از دستیاران کارگردان جویا شدیم، پاسخ داد: «عموما کسانی برای تست دادن می‌آیند که حاضرند تمام سدهای پیش روی خودشان را برای ورود به سینما کنار بزنند. آن کسانی که ساده هستند، می‌آیند و به گمان اینکه انتخاب‌ها، تماما بر مبنای شایسته‌سالاری است، تست را می‌دهند و می‌روند و منتظر نتیجه می‌مانند. آن زیرک‌ترها می‌دانند که در این مسیر باید از پول، اندام و… هزینه کنند تا بتوانند خود را مقابل دوربین برسانند.»

وی ادامه داد: «بنابراین خیلی ساده است که قربانی را از میان صدها نفر که برای تست دادن آمده‌اند، انتخاب کنند. البته من اینطور حدس می‌زنم افرادی که دنبال شکار در میان علاقه‌مندان هستند، به این نکته به‌خوبی آگاهند که تمام آنها گمنام هستند و برفرض دهان باز کردن نمی‌توانند یک جریان را به راه بیندازند، چون جریان عموما از طرف افراد مشهور ایجاد می‌شود.»

این دستیار کارگردان در خاتمه افزود: «من حتی از همکارانم شنیده‌ام که یک کارگردان به قصد استفاده بازیگر در قالب نقش اول به او نزدیک شده و بهره‌برداری‌های خود را از او به‌عمل آورده و وقتی نوبت به فیلم رسیده، یک نقش فرعی به او داده و به همین راحتی زیرقول خودش زده و متاسفانه دست آن بازیگر ناشی هم به جایی بند نبوده است.»

یک کارگردان زن دیگر هم اعلام کرد که یکی از دوستانش، پس از آنکه دانشگاه را تمام می‌کند، برای تست به دفتر یکی از بازیگران مرد مراجعه می‌کند تا تست بدهد. آقای بازیگر که گویا از این خانم خوشش آمده در حضور ده‌ها متقاضی تست دادن، در اتاق را می‌بندد و سعی می‌کند به این دختر نزدیک شود اما با هوشیاری او نقشه‌اش ناکام می‌ماند و دختر می‌تواند از اتاق فرار کند. این کارگردان زن گفت: «خیلی عجیب است که چرا این بازیگر، چنین زمانی را برای این کار انتخاب کرده؛ چراکه ده‌ها نفر شاهد این اتفاق بودند و عموما و طبق آنچه که به گوش او رسیده، آنها زمانی را انتخاب می‌کنند که بعدها سخت می‌توان اثبات کرد اصلا چنین اتفاقی رقم خورده است.»

حربه به‌خطر انداختن موقعیت
یکی از سینماگران زن اعلام کرد که در همین دهه ۹۰ از طریق یکی از دوستانش متوجه شده یک بازیگر آقا در تلاش است ضمن فیلمبرداری به او نزدیک شود و وقتی نتوانسته به‌شکل مسالمت‌آمیز به خواسته‌اش برسد، در جلسات تمرینی که با یکدیگر داشتند با خشونت‌های رفتاری و لجاجت در کار زمینه را به‌سمتی می‌برد که آن بازیگر به اهداف شیطانی او تن دهد.

بر اساس این گزارش، البته طبق گفته این سینماگر این اتفاق درنهایت با آگاهی کارگردان پروژه ختم به خیر شده اما مواردی از این دست که از آنها به قلدری و باج‌خواهی جنسی تعبیر می‌شود، به‌کرات در سینمای ایران اتفاق افتاده و متاسفانه بسیاری از قربانیان به‌دلیل جایگاه خود میل چندانی برای رسانه‌ای کردن آن ندارند. یکی از ابتدایی‌ترین حربه‌هایی که متجاوزان برای قربانیان استفاده و آنان را تهدید می‌کنند، به‌خطر انداختن موقعیت حرفه‌ای بازیگران است. به‌طوری‌که وی را تهدید می‌کنند درصورت اعلام این اتفاق اجازه نمی‌دهند که کارگردانان و تهیه‌کنندگان سرشناس سراغ او بروند و حتی اگر هم بروند، فیلمش را چنان در اکران زمین می‌زنند که دیگر کسی به‌سراغش نیاید. بنابراین این بازیگران مجبور به سکوت می‌شوند و حتی در موقعیت‌هایی از این دست که پای بیانیه وسط می‌آید، از هرگونه اظهارنظر و امضا خودداری می‌کنند. متاسفانه این اتفاق به‌شکل وسیعی در میان متجاوزان وجود دارد و اینکه در متن بیانیه آمده و به‌عنوان «سیستماتیک» اشاره شده، موید همین نکته است که فساد و خشونت جنسی از سوی یک رشته دنبال می‌شود و متاسفانه وقتی هم که این خشونت روا داشته می‌شود، نوچه‌هایی دارند که اقدام به تهدید و قربانی را وادار به سکوت می‌کنند.

سینماگران زنی که علیه زنان فعالیت می‌کنند
یک کارگردان سرشناس زن در این رابطه گفت: «الان که این بیانیه منتشر شده، شاید برخی تصور کنند که سینماگران زن، علیه مردان سینما قیام کرده‌اند حال آنکه ما در همین سینما، خانم‌هایی داریم که در قالب این سیستم فعالیت دارند و برخلاف منافع خانم‌ها عمل می‌کنند.»

این کارگردان افزود: «خوب به یاد داریم که چند سال پیش تجاوزی به یک بازیگر زن صورت گرفت و یکی از همین خانم‌ها آمد و به آن بازیگر گفت که سکوت کن و به نفع سینما نیست که بخواهی دراین‌باره صحبت کنی. موارد از این دست بسیار است. یعنی این خانم‌ها همان‌گونه که در نامه خانم یثربی هم به آن اشاره شد، در نقطه‌ای، قرار می‌گیرند که برای اینکه در سیستم قدرت بمانند، در شکل زن‌ستیز ظاهر می‌شوند و در خدمت مردان بالادست خود، حقوق و نظام‌مندی یک زن را به سخره می‌گیرند و وقتی یک زن قربانی می‌شود، سعی می‌کنند تا روی آن سرپوش گذاشته و کاری کنند که این موضوع، رسانه‌ای نشود.»

این کارگردان با بسط این مفهوم به کلیت جامعه می‌گوید: «فرض کنید که دختر کوچک یک خانواده از سوی یکی از محارم خود مورد خشونت جنسی قرار می‌گیرد وقتی این موضوع را با مادرش درمیان می‌گذارد، مادر این دختر به او می‌گوید که سکوت کن چون اگر پدرت این موضوع را بفهمد، معلوم نیست چه بلایی بر سر تو بیاورد. درواقع این مادر دارد در زمین آدم‌های آن سیستم بازی کرده و بدون اینکه متوجه باشد، به نفع آن مردان فعالیت می‌کند.»

سینماگر زنی که یکی از افرادی بود که در دهه‌های قبل، یکی از قربانیان را دعوت به سکوت کرده بود، گفت: «حدود ۱۵ سال پیش که اعتراف به این شکل خشونت‌ها چندان عرف نبود یکی از نزدیک‌ترین دوستان من توسط یک کارگردان بسیار سرشناس که در مجامع جهانی نیز شناخته شده است، تحت آزار و خشونت جنسی قرار گرفت.»

او ادامه داد: «در همان زمان خیلی‌ها نزد دوست من می‌آمدند و می‌گفتند که مبادا حرفی بزنی چون به صلاح سینما نیست و می‌تواند یک جریان را به خطر بیندازد. من وقتی این حجم اعتراض را دیدم، با خودم گفتم این اتفاق چوب دوسر باخت است و همچنان که با بیان این اتفاق آن آقای کارگردان بدنام می‌شود، اما دوست من هم نابود می‌شود. این جنایت را کارگردان محبوب و معروفی رقم زده بود که حتی این امکان وجود داشت که طرفداران او و شاگردانش، رفیق من را از بین ببرند. ضمن اینکه دوست من برای اثبات ادعای خود، شاهدی نداشت و نمی‌توانست حرف خود را ثابت کند. همچنان که در همان زمان، نوچه‌های آقای کارگردان، مدام پیام می‌فرستادند که اگر این اتفاق را بازگو کنی، ما دیگر به تو اجازه نمی‌دهیم که در این سینما کار کنی.»

این چهره سینمایی ادامه داد: «من وقتی این حرف‌ها را به دوستم منتقل کردم، به او قبولاندم که با طرح این موضوع، یک جور خودت هم می‌بازی و نابود می‌شوی چون در گام اول، همکاران ما این اتفاق را باور نمی‌کنند. آن دوستم، استدلال‌های من را پذیرفت و چیزی نگفت و من هنوز نمی‌دانم که در آن زمان، کار درستی انجام دادم یا نه. اما این را می‌دانم که در زمین هیچ‌کس جز دوستم بازی نکردم و می‌دانم که با این کار ناخواسته به رشد این جریان کثیف کمک کرده‌ام اما می‌خواهم بگویم تمام این دعوت به سکوت کردن‌ها به‌خصوص در دهه‌های گذشته، به دلیل لابی و رانت و ارتباطات نبوده و گاهی فقط و فقط به خاطر سلامت روحی و روانی آن قربانی، این تصمیم گرفته شده است.»

این سینماگر در خاتمه افزود: «من و تمام کسانی که پای این بیانیه را امضا کرده‌ایم، آبرو، حیثیت و تمام کارنامه و موقعیت خودمان را گذاشته‌ایم و به این کار تن داده‌ایم و با امضای آن، پای تمام عواقب هم ایستاده‌ایم تا یک بار برای همیشه این مشکل بزرگ در سینمای ایران حل شود.»

به‌خاطر اتفاق‌هایی که برای دوستانم افتاده امضا کردم
یکی دیگر از چهره‌های سرشناسی که پای این بیانیه را امضا کرده گفت: «من در تمام این سال‌هایی که به شکل حرفه‌ای در سینما فعالیت داشته‌ام، هرگز با چنین مواردی برخورد نکرده‌ام. شاید به این دلیل که بازیگر نبوده‌ام اما وقتی پیشنهاد امضای این بیانیه شد، موارد بسیاری از دوستانم را به یاد آوردم که در موقعیت‌های آسیب‌پذیر قرار داشتند. مخصوصا در دوران دانشجویی که رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی وجود نداشت و مطرح کردن این موارد، کار بسیار طاقت‌فرسا و دشواری بود.»

این چهره سرشناس ادامه می‌دهد: «البته که منظور از خشونت، تنها محدود به تجاوز و تعرض نمی‌شود. هرگونه تحقیر جنسیتی مشمول این تعریف است؛ چیزی که بسیاری از همکاران من بارها و بارها با آن مواجه بوده‌اند. اینکه توسط فرد یا افرادی که در یک دایره بسته قرار دارند، دست‌کم گرفته شوی و تا می‌شود به شکلی غیرمستقیم تحقیرت کنند، این خود بدترین شکل خشونت است.»

تا کجا باید تاب آورد
در این گزارش آمده است، بیانیه اخیر صدها سینماگر زن، در حکم فریادی است از چند دهه خشونت که جان بازیگران بسیاری را به لب‌شان رسانده است. برخی از کسانی که پای این بیانیه را امضا کرده‌اند یا خود از قربانیان انواع مختلف این خشونت بوده‌اند یا بارها از طریق دوستان و همکاران‌شان به انحای مختلف این تجاوز و قلدری را شنیده‌اند. این متجاوزان در دوره‌ای که شبکه‌های مجازی نبودند، با خیال راحت به کار خود ادامه می‌دادند و حالا هم با خیالی آسوده، نسبت به اینکه تا پیش از این اتفاقی برای آنها و همنوعان‌شان نیفتاده و از این به بعد هم نمی‌افتد، با طیب‌خاطر اقدامات غیرانسانی خود را رواج می‌دهند و انگار نه انگار که جنایتی رقم خورده است. در تمام این سال‌ها، بارها اسامی چهره‌هایی در مقام تجاوزگر منتشر شده است اما دریغ از یک خط پاسخ یا موضع‌گیری یا قانونی که این آدم‌ها را به سمت خود بکشاند تا بدانند موضوع از چه قرار است. در چنین فضایی، مشخص است که متجاوز، جری‌تر شده و قربانی به این درک می‌رسد که با بیان و اعتراف، تنها آبروی خودش رفته و هیچ تلافی یا مطالبه‌ای شکل نمی‌گیرد. اما این‌بار بهترین زمان است چون هم جمع بسیاری از سینماگران زن پای کار آمده‌اند که حتی نسبت به موضع‌گیری نهادها اعتماد نداشته و خواستار حرکت واقعی و تاثیرگذاری مطلوب هستند و هم دبیر ستاد حقوق بشر اعلام موضع کرده و از آمادگی کامل قوه قضائیه برای رسیدگی به این شکایات سخن گفته است. حالا که این جریان در سینمای ایران، با ذکر اسامی و مصادیق مطرح شده، این امیدواری به میزان بالایی وجود دارد تا این کوچک‌ترین امید سینماگران زن به اصلاح امور، جدی گرفته شود و زمینه فعالیت درست و مساوی برای زنان و مردان در سینما فراهم شود و در یک گام بلندتر، می‌توان حتی امیدوار بود تا این رسالت هنرمندان، به تصویب هرچه سریع‌تر لایحه صیانت، کرامت و تامین امنیت بانوان ایرانی در برابر خشونت منجر شود تا ذات هنر بار دیگر تاثیر ژرف خود را روی اجتماعش ببیند.

ادامه بازداشت مستوره مصطفی‌مبارک از بازداشت شدگان نوروز سنندج

هه‌نگاو

ادامه بازداشت مستوره مصطفی‌مبارک از بازداشت شدگان نوروز سنندج

با گذشت سه هفته از یک زن ۴۵ ساله که در جریان برگزاری نوروز سنندج بازداشت شده بود، وی کماکان در بازداشت به سر می‌برد.

بر اساس گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، با گذشت سه هفته از بازداشت مستوره مصطفی‌مبارک از بازداشت شدگان نوروز سنندج، وی کماکان در بند عمومی کانون اصلاح و تربیت این شهر نگهداری می‌شود.

هه‌نگاو مطلع شده است که نهادهای امنیتی مستوره مصطفی‌مبارک را به همکاری با یکی از احزاب کُردستانی اپوزسیون حکومت متهم کرده‌اند.

مستوره مصطفی‌مبارک ۴۵ ساله روز دوشنبه ۱ فروردین (۲۱ مارس) و پس از إتمام مراسم نوروز در پارک کودک سنندج بازداشت شده بود.

هه‌نگاو پیشتر گزارش داده بود که پس از اتمام مراسم نوروز در پارک کودک نیروهای امنیتی با پوشش کُردی و با استفاده از اتومبیل‌های شخصی از مردم خواسته‌اند که آنها را به منزل برسانند و پس از سوار شدن مستقیماً آنها را به اداره اطلاعات برده‌اند.

با استناد به آمار به ثبت رسیده در مرکز آمار و اسناد سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، در جریان برگزاری مراسمات ویژه نوروز در شهرهای مختلف کُردستان بیش از ۵۰ نفر توسط نهادهای امنیتی بازداشت شده‌اند که هویت ۳۳ نفر از آنها برای هه‌نگاو احراز شده و ۹ از آنها همچنان در بازداشت به سر می‌برند.

فروردین ۲۰، ۱۴۰۱

زنان علیه نامردان

ایرنا

زنان علیه نامردان

سینمادوستان اخبار هنر هفتم را با جنبش «می تو» سپری کردند. جنبشی که حالا برای سومین‌بار در کشورمان، رسانه‌ای شده و این‌بار برخلاف دو مرتبه قبلی، عده‌ای از زنان سینماگر، پیشقراول شدند و با امضای بیانیه‌ای، تاثیرات مخرب سوءاستفاده‌ جنسی را فراتر از آنچه انتظار می‌رود، عنوان کرده‌اند.

«می تو» نخستین‌بار در سال ۲۰۰۵ متولد شد اما این اصطلاح در آن سال‌ها، بیشتر برای زنان و دختران سرزمین‌های کم‌برخوردار و جنگ‌زده که مورد سطح وسیعی از خشونت جنسی قرار داشتند، به کار برده می‌شد. در سال ۲۰۱۷، پای این جنبش به سینما باز شد و خیلی زود، ۵ زن شاغل در سینمای آمریکا، ادعاهایی را علیه هاروی واینستین؛ سرمایه‌دار معروف هالیوودی و یکی از ارکان میرامکس مطرح کردند.

آنچه اما شکایت این ۵ زن را از دیگر شکایات مشابه تا قبل از آن زمان، ویژه‌تر می‌کرد، آگاهی آنها از روند پرونده‌های این‌چنینی بود. آنها می‌دانستند که شکایات بسیاری در هالیوود علیه خشونت‌های جنسی ثبت می‌شود که عمده این شکایت‌ها به دلیل مرور زمان و نبود شاکی کافی، مختومه اعلام شده و همین جریان سبب می‌شد تا هم، جسارت سوءاستفاده‌کنندگان در نبود یک قانون محکم بیشتر شود و هم قربانیان بیشتری از نبود یک قانون حمایت‌گرانه سرخورده شده و راز خود را بازگو نکنند.

این ۵ زن اما به رسانه‌های پرنفوذی چون نیویورکر و واشنگتن‌پست متوسل شدند و علاوه بر رسانه‌ای کردن شکایت خود، از دیگر قربانیان خواستند تا شکایت خود علیه هاروی واینستین را در دادگاه اقامه کنند. همین درخواست کافی بود تا در کمتر از دوماه، تعداد شکایات از تهیه‌کننده پالپ‌فیکشن، به ۲۳ مورد افزایش پیدا کند. تعداد این شکایات در یک سال به ۴۵، در سه سال به ۸۰ و هم‌اکنون به بیش از ۱۰۰ مورد رسیده است تا برای نخستین‌بار، یک پرونده آزار جنسی، به یک جریان دومینووار تبدیل شده و دادگاه بتواند به استناد تعدد شاکیان و اسناد متقن، واینستین را به زندان بیاندازد.

موفقیت این پرونده سبب شد تا قربانیان دیگر نیز این شهامت را بیابند تا علیه ظلمی که در حق آنها شده، به دادگاه شکایت کنند. به همین دلیل خیلی زود، شکایت‌هایی علیه برخی چهره‌های مطرح هالیوودی که گمان برده می‌شد، قانون با آنهاست و طرح شکایت، هیچ‌گاه به ضرر آنها تمام نمی‌شود، مطرح شد. ازجمله این چهره‌ها می‌توان به بروس ویلیس، کوین اسپیسی، چارلی رز و… اشاره کرد. چهره‌هایی که برخی از آنها همچنان در مسیر دادگاه، در رفت‌وآمد هستند اما آنها حتی اگر هم در دادگاه متهم نشوند، آن‌قدر از چشم کمپانی‌ها افتاده‌اند که در این سال‌ها، در کمتر پروژه‌ای به کار گرفته شدند و عمده آنها طعم انزوا و حتی بازنشستگی اجباری را در اوج شهرت چشیده‌اند.

می‌تو در ایران

این جنبش در ایران، هم‌زمان با شیوع آن در هالیوود، توسط یک روزنامه‌نگار، رسانه‌ای شد. جایی که یک خانم روزنامه‌نگار به ضرورت ترویج این کارزار در ایران اشاره کرد و همان‌جا اعلام کرد که توسط یکی از کارگردانان سرشناس سینمای ایران، مورد خشونت جنسی قرار گرفته است.

این ادعا در آن زمان، چندان جدی گرفته نشد و حتی برخی در شبکه‌های مجازی، این حرکت را منکوب و آن را در جهت شوآف‌های هالیوودی قلمداد کردند.

در تابستان سال گذشته اما شکل وسیع‌تری از این جنبش در ایران به راه افتاد و این‌بار چند بازیگری که در طول این سال‌ها به صورت جسته‌وگریخته از برخی سوءاستفاده‌هایی که علیه آنها شده بود، پرده برداشتند نیز به این جریان پیوستند. در این کارزار که خیلی جدی‌تر از مورد اول بود، حتی نام چند بازیگر و کارگردان نیز برده شد که در کمال تعجب، نه آن خانم‌های سینماگر اقدامی حقوقی را رقم زدند و نه آن چهره‌هایی که علیه آنها ادعا مطرح شده بود، زبان گشودند و یا برای حیثیت خود، در محاکم، طرح دعوی کردند.

با این تفاسیر اما جنبش من هم در ایران، همچنان در پوسته قرار داشت و تنها چیزی که در این بین عایدی دوستداران حقیقت شد، وجود برخی ادعا، علیه چند چهره بود که هیچ‌گاه شکلی رسمی و قانونی به خود نگرفت.

قیام حداکثری علیه خشوت جنسی

موج سوم که تصور می‌شود بسیار پررنگ‌تر از دو موج قبلی است، از روز سوم فروردین امسال آغاز شد. جایی که سمیه میرشمسی به عنوان دستیار کارگردان، ضمن انتقاد از خشونت‌های جنسی علیه زنان سینماگر، ادعا کرد که یک بازیگر سرشناس، در پشت‌صحنه یک فیلم، دست او را گرفته و از وی تقاضا کرده تا صورت او را ببوسد.

این رشته توئیت، با استقبال قابل توجهی از سوی مخاطبان مواجه شد و این‌بار برخلاف دو موج قبلی، دامنه حمایت‌های سینماگران زن، بیشتر هم شد تا جایی که بیش از ۱۰۰ تن از آنها، طی بیانیه‌ای، ضمن تائید خشونت‌ها و سوءاستفاده‌های جنسی علیه آنها در پروژه‌های سینمایی، خواستار برخورد قانونی با این جریان شدند.

آنچه اما این فریاد سینماگران زن را حتی اندوه‌بارتر از اعتراض سینماگران زن هالیوودی کرد، آن جایی بود که آنها به باج‌گیری جنسی اشاره کرده بودند. اگر به متن و اعتراف‌های قربانیان هالیوودی نگاهی بیندازیم، متوجه می‌شویم که در تمام آنها، از مواردی چون خشونت جنسی، سوءاستفاده جنسی و یا فریب جنسی سخن به میان آمده است اما در بیانیه هنرمندان زن ایرانی، علاوه بر تکرار تمامی این موارد، صحبت از باج‌گیری جنسی نیز شده که این گزاره با موضوع قلدری برخی بازیگران و سینماگران مرد، به موازات هم تکرار شده و اشمئاز قضییه را چندبرابر کرده است.

همچنان که در این بیانیه، به سیستماتیک بودن این خشونت‌ها اشاره شده که خود، محل نگرانی عمیق دیگری است که به این سادگی‌ها نمی‌توان با آن به مبارزه برخاست. شاید این جریان است که اکنون سبب شده تا دلایل سکوت برخی نهادهای مرتبط با این بیانیه را متوجه شویم.

نکته مهم دیگر راجع این بیانیه مهم سینماگران زن آن است که برخی بازیگران تصمیم گرفته‌اند احتیاط، مصلحت و ملاحظه را کنار گذاشته و با شهامت، پای این بیانیه را امضا کنند. از جمله این چهره‌ها، نیکی کریمی است که ۱۰ سال پیش در گفت‌وگویی با صراحت اعلام کرده بود که در طول ۲۰ سال فعالیتش در سینما، حتی یک مورد از این اتفاق‌ها را هم ندیده است. او حالا نخستین فردی است که پایان بیانیه را امضا کرده و نام او به عنوان نخستین امضاکننده این بیانیه منتشر شده است.

وقتی تک‌صدایی تبدیل به فریاد می‌شود

این موج درحالی تاکنون با قدرت پیش رفته و تک‌صدایی قربانیان سینمای ایران را به یک فریاد واحد از سوی آنها تبدیل کرده که علاوه بر تعدد بازیگرانی که زیر این بیانیه را امضاء کرده‌اند، برخی دیگر از سینماگران زن، به صورت مستقیم و غیرمستقیم از این جریان حمایت کرده و خواستار آن شده‌اند تا این‌بار برخلاف موارد قبلی، تا پایان راه ادامه داده و از تلاش خود خسته نشوند. از جمله این چهره‌ها می‌توان به چیستا یثربی و ترانه علیدوستی اشاره کرد که هر یک با متن‌هایی متفاوت، ضمن صحه گذاشتن بر روی این سوءاستفاده‌ها، خواستار حمایت همه‌جانبه سینماگران از این جریان شده‌اند.

اهمیت این بیانیه در آن است که این، برای نخستین بار است که علیرغم وجود سوءاستفاده‌های جنسی در تمامی حوزه‌ها، بانوان یک صنف به پا خاسته و این‌چنین باشهامت، خواسته‌های به‌حق و قانونی خود را اعلام کرده و خواستار مجازات و توقف این روند در سینمای ایران شده‌اند.

در جدیدترین واکنش‌ها به این بیانیه، دبیر ستاد حقوق بشر اعلام موضع کرده و از آمادگی کامل قوه قضائیه برای رسیدگی به این شکایات سخن گفته است.

حالا که این جریان در سینمای ایران، با ذکر اسامی و مصادیق مطرح شده، این امیدواری وجود دارد تا این کوچک‌ترین بارقه سینماگران زن به اصلاح امور، جدی گرفته شود و زمینه فعالیت درست و مساوی برای زنان و مردان در سینما فراهم شود و در یک گام بلندتر، می‌توان امیدار بود تا این رسالت هنرمندان، به تصویب هرچه سریع‌تر لایحه صیانت، کرامت و تامین امنیت بانوان ایرانی در برابر خشونت منجر شود تا ذات هنر، بار دیگر، تاثیر ژرف خود را بر روی اجتماعش ببیند.

رقص و پایکوبی ۳ دختر در گلزار شهدای نیشابور/ هنجارشکنان بلافاصله شناسایی و بازداشت شدند

خبرگزاری تسنیم

رقص و پایکوبی 3 دختر در گلزار شهدای نیشابور/ هنجارشکنان بلافاصله شناسایی و بازداشت شدند

گروه استان‌ها ـ پس از انتشار تصاویر و فیلمی در فضای مجازی از رقص و پایکوبی ۳ دختر جوان در گلزار شهدای بهشت فضل شهر نیشابور، دادستان نیشابور ‌دستور شناسایی و دستگیری متهمان را صادر کرد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از نیشابور، پس از انتشار تصاویر و فیلمی در فضای مجازی از رقص و پایکوبی 3 دختر جوان در گلزار شهدای بهشت فضل شهر نیشابور، دادستان نیشابور ‌دستور شناسایی و دستگیری متهمان را صادر کرد.

سید محمد حسینی دادستان دادسرای عمومی و انقلاب نیشابور با ابراز حساسیت موضوع و‌ جریحه‌دار شدن احساسات، افکار عمومی مردم، خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران اظهار داشت: ‌تیمی متشکل از کارشناسان پلیس فتا با هدایت قاضی کشیک تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کرد که در همان ساعات اولیه متهمان شناسایی و دستگیر شدند.

وی با اشاره به عذرخواهی و ندامت متهمان ‌از این اقدام هنجار‌شکنانه افزود: ‌با توجه به اظهار پشیمانی و عذرخواهی آنان، با قرار تأمین کیفری مناسب، پرونده تحت رسیدگی قرار گرفت.

نگهداری نوزاد هفت‌ماهه در اوین؛ بیش از ۴۵۰ روز بلاتکلیفی والدین

 نسیمه اسلام زهی و ارسلان شیخی، متهمان امنیتی سنی‌ مذهب، بیش از ۱۵ ماه است که بازداشت شدند و در بلاتکلیفی بسر میبرند. خانم اسلام زهی به همرا...