جستجوی این وبلاگ

مرداد ۰۷، ۱۴۰۰

تعیین شعبه دادگاه تجدیدنظر شهرزاد نظیفی، شهروند بهائی و قهرمان موتورکراس زنان

 


پرونده شهرزاد نظیفی، شهروند بهائی و از قهرمانان و مربیان موتورکراس زنان در ایران، به شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع داده شد. خانم نظیفی پیشتر توسط دادگاه انقلاب تهران به ۸ سال حبس تعزیری، ارائه خدمات اجباری به افراد دارای معلولیت ذهنی و ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده بود.


پرونده شهرزاد نظیفی، شهروند بهائی و از قهرمانان و مربیان موتورکراس زنان در ایران، به شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع داده شد.


خانم نظیفی پیشتر به صورت غیابی توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ۸ سال حبس تعزیری و همچنین به عنوان مجازات تکمیلی به ارائه خدمات اجباری به افراد دارای معلولیت ذهنی به مدت ۳ ماه روزی ۴ ساعت و ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم و علیرغم پذیرش درخواست واخواهی و برگزاری جلسه دادگاه، حکم غیابی صادره علیه خانم نظیفی، تائید شد.

پیشتر محمدهادی عرفانیان کاسب، وکیل مدافع شهرزاد نظیفی، شهروند بهائی و قهرمان موتورکراس زنان با اشاره به تائید حکم غیابی ۸ سال حبس تعزیری موکلش پس از واخواهی، در صفحه شخصی خود نوشت: “عجیب تر اینکه، دلیل تائید عینی رای، اطلاع رسانی که صورت گرفته بیان گردید و نه محتویات پرونده و دفاعیات اینجانب و موکل!”


شهرزاد نظیفی پیشتر در تاریخ ۲۷ آبان‌ماه ۹۷، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بازداشتگاه یک نهاد امنیتی در زندان اوین منتقل شد. نیروهای امنیتی پس از بازداشت ایشان به منزل وی رفته و پس از حدود ۵ ساعت تفتیش منزل، تعدادی از وسایل شخصی از جمله کتب، تلفن همراه و لپ‌تاپ شخصی ایشان را نیز با خود برده بودند.


پیشتر یک منبع نزدیک به خانواده خانم نظیفی به گزارشگر هرانا گفته بود: “ظهر روز یکشنبه ۲۷ آبان ۹۷ نیروهای امنیتی خانم نظیفی را که در مسیر پیست موتورسواری بودند بازداشت و ابتدا به همراه ایشان به پیست موتورسواری رفته و نورا نراقی فرزند ایشان را نیز سوار خودرو کرده و به منزل ایشان رفتند. پس از حدود ۵ ساعت تفتیش منزل و ضبط تعدادی از وسایل شخصی از جمله کتاب‌ها، تلفن همراه و لپ‌تاپ با نشان دادن حکم جلب، خانم نظیفی را بازداشت و به همراه خود بردند.”


این منبع همچنین افزوده بود: “نیروهای امنیتی در تاریخ ۱۹ آبان ۹۷ نیز به منزل خانم نظیفی و همسرشان مهرشاد نراقی رفته و محل را طی چند ساعت تفتیش کرده بودند.


این شهروند نهایتا در تاریخ ۱۲ آذرماه ۹۷ با تودیع قرار وثیقه ۷۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.


شهرزاد نظیفی، فرزند علی، متولد ۱۳۵۰ و شهروند بهائی ساکن تهران است. خانواده خانم نظیفی و همسرش مهرشاد نراقی هر دو از قهرمانان موتورکراس ایران بوده و شهرزاد نظیفی و دخترش نورا نراقی از پیشگامان موتورکراس زنان در کشور هستند. هرانا اردیبهشت ماه سال ۹۸ در گزارشی گفته بود که شهرزاد نظیفی، مهرشاد نراقی و فرزندانشان که همگی از پیش گامان و قهرمانان موتورکراس و از شهروندان بهایی ایران هستند بدون دریافت حکم قضایی از ورود و استفاده از پیست های موتورسواری محروم شده‌اند.


شهروندان بهائی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار شهروند بهائی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهائیان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

شیوع کرونا در بند زنان زندان اوین؛ رضوانه احمدخانبیگی به مرخصی درمانی اعزام شد



 رضوانه احمدخانبیگی، فعال مدنی، امروز چهارشنبه ۶ مرداد از زندان اوین به مرخصی استعلاجی اعزام شد. به دنبال بروز شدید علائم کرونا در میان تعدادی از زندانیان بند زنان زندان اوین و انجام تست از برخی زندانیان، تست کرونای خانم احمدخانبیگی ۸ روز قبل مثبت اعلام شد.


اعزام خانم احمدخانبیگی به مرخصی، هشت روز پس مثبت شدن تست کرونا و تشدید علائم این بیماری صورت گرفته است.

شیوع کرونا در بند زنان زندان اوین به حدی رسیده است که علاوه بر زندانیان، تعدادی از مسئولان این بند از جمله شهلا برنجی، افسر جانشین سرشیفت بند زنان اوین، الهام بهارمست و زینب شیردل، دو تن از سرشیفت های بند زنان اوین نیز با تست کرونای مثبت به مرخصی اعزام شده اند.


همچنین در پی شیوع ویروس کرونا در بند زنان زندان اوین، سپیده کاشانی، عالیه مطلب زاده، زهرا جمالی، زینب همرنگ و آرزو قاسمی، مژگان کاوسی، مریم سامقانی و گیتی پورفاضل به دنبال مثبت شدن تست کرونا و وضعیت نامناسب جسمی به مرخصی اعزام شدند.


گفتنی است روز شنبه ۲۶ تیرماه، صدرا عبداللهی همسر عالیه مطلب زاده، عکاس و فعال حقوق زنان محبوس در بند زنان زندان اوین، با انتشار فایل صوتی از همسر خود از شیوع ویروس کرونا در این بند و عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار خبر داده بود. خانم مطلب زاده در این فایل صوتی ضمن اشاره به شرایط نامناسب و غیر بهداشتی بند عنوان کرده بود؛ در پی شیوع ویروس کرونا در بند هرج و مرج ایجاد شده و نظافت انجام نمی شود. نگرانی ها از افزایش آمار ابتلا در این بند در کنار عدم رسیدگی پزشکی موجب بهم ریختن وضعیت روحی و روانی زندانیان شده است.


خانم احمدخانبیگی در تاریخ ۲۷ آبان ماه ۹۸ در جریان اعتراضات سراسری آبان ماه توسط نیروهای امنیتی در منزل خود در تهران بازداشت و به یکی از بازداشتگاه ‌های اطلاعات سپاه در تهران منتقل شد. وی نهایتا روز پنج‌شنبه ۲۱ آذرماه ۹۸ با پایان مراحل بازجویی از بازداشتگاه این نهاد امنیتی به بند زنان زندان اوین منتقل شد. او بهمن‌ماه ۹۸ توسط شعبه ۲۴ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمدرضا عموزاد به تحمل ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد.


این حکم نهایتا توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران عینا تائید شد و با استناد ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد یعنی ۵ سال حبس تعزیری در خصوص او قابل اجرا خواهد بود.


خانم احمدخانبیگی پیش از آن در پرونده‌ای دیگر، در تاریخ ۲۶ دیماه ۹۷، در ارتباط با شعارنویسی در خیابان بازداشت و نهایتا توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ایمان افشاری از بابت اتهام “اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام” به ۴ سال و ۵ ماه حبس تعزیری محکوم شد. وی در تاریخ ۱۱ اسفندماه ۹۷، با تودیع قرار وثیقه ۱۵۰ میلیون تومانی، به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان اوین آزاد شد. این حکم مدتی بعد در شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران عینا تایید شد. پس از تجمیع احکام صادره، از بابت هر دو پرونده ۵ سال زندان در خصوص او قابل اجرا است.


علیرغم سپری شدن ۲۳ ماه از مدت محکومیت ۵ ساله خانم احمدخانبیگی و همچنین ابتلای این زندانی به بیماری صرع و تشنج، تا کنون با آزادی مشروط وی موافقت نشده است.


خانم احمدخانبیگی در تاریخ ۲ تیرماه امسال، از زندان اوین به مرخصی استعلاجی اعزام شد و روز پنجشنبه ۱۷ تیر با پایان ایام مرخصی به زندان اوین بازگشت.


وی پیش از این نیز در تاریخ ۲۹ مرداد ۹۹، از زندان اوین به مرخصی اعزام و مورخ ۳ شهریورماه همان سال به زندان بازگشت.

منیره عربشاهی در گفتگو با رضا اکوانیان: ذات انسان در مقابل محدودیت واکنش منفی نشان می‌دهد



 منیره عربشاهی، فعال مدنی زندانی و از مخالفان حجاب اجباری در ایران است. خانم عربشاهی پیشتر به مدت دو سال مجری برنامه بهداشت رادیو بوده و همچنین طی آن مدت در زمینه نمایشنامه‌نویسی رادیو نیز فعالیت داشته است. این فعال مدنی همچنین در برنامه‌های اجتماعی حوزه کودکان کار به عنوان گزارشگر مشغول فعالیت بوده است. خانم عربشاهی پیش از این به عنوان دبیر مدارس استثنایی در مقطع دبستان و راهنمایی در استان البرز مشغول فعالیت بوده و مدتی نیز در مجله صنعت روز نویسندگی مطالب مختلف از جمله “اسپیرال گامی به سوی خود کفایی” را در کارنامه خود دارد. او و فرزندش یاسمن آریانی در فروردین ۹۸ به دلیل فعالیت در زمینه حقوق زنان در ایران بازداشت و نهایتا توسط دادگاه انقلاب تهران به حبس محکوم شدند. خانم عربشاهی که همراه با دخترش یاسمن آریانی دوران محکومیت خود را در زندان‌های اوین، قرچک ورامین و کچوئی کرج سپری می‌کرد، چندی پیش به مرخصی درمانی اعزام شد و روز جمعه ۱ مردادماه، با پایان ایام مرخصی به زندان کچویی کرج بازگشت. ماهنامه خط صلح طی گفت‌وگویی با وی به بررسی محدودیت‌هایی که در جامعه ایران برای زنان جوان وجود دارد پرداخته است، متن این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:


خانم عربشاهی، شما و دخترتان، یاسمن آریانی از مخالفان حجاب اجباری در ایران هستید که به همین دلیل بازداشت و زندانی شدید. معصومه ابتکار، معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهوری به تازگی طی نشستی با بیان اینکه مسئولان حجاب را تبدیل به تابو کردند و آن را بدون حق پرسش مطرح کردند، گفته است: “رسانه‌های معاند و ضد دین همین مساله را در دست گرفته و سوار آن شدند و علیه کشور استفاده کردند”. نظر شما درباره صحبت‌های خانم ابتکار چیست؟ شما به عنوان یک کنشگر مدنی چه چیز را اصلی‌ترین عامل حجاب اجباری در جامعه ایران می‌دانید؟ سیاست یا دین‌خویی و فرهنگ مسلط؟ شما حجاب را تابو و یا برگرفته از فرهنگ می‌دانید یا اجباری از سوی حاکمیت؟

از نظر من حجاب حتی از اولویت‌های دین اسلام هم نیست؛ تا جایی که من می‌دانم در قرآن آیه‌ای که زن را وادار به پوشیدن موی سر خود کرده باشد وجود ندارد. البته باید بین حجاب به معنای پوشش موی سر و اندام با حجاب به معنای جدایی و حائل شدن دو مکان یا دو نفر که به‌طور خاص در قرآن به آن اشاره شده، تفکیک قائل شویم. دقیقا به خاطر ندارم! در حدیث یا در سوره و آیه‌ای از قرآن این مطلب را خوانده بودم که پیامبر اسلام به زنان خود امر کرده بود تا خود را در ملاء عام بپوشانند؛ به عبارتی حجاب کنند؛ اما این امر کنیزان و بردگان و حتی زنان عشایر و بیابانگرد را شامل نمی‌شد. احتمالا هدف محمد صرفا تفکیک زنان محرم خود از سایر زنان دیگر بوده است. وگرنه آن را به صورت یک بخشنامه‌ی کلی مطرح می‌کرد. لازم است در اینجا به ادامه‌ی سوال‌تان که پرسیدید آیا حجاب برگرفته از فرهنگ است پاسخ دهم؛ اگر مروری بر تصاویر ترسیم ‌شده توسط هنرمندان قرون گذشته داشته باشیم متوجه می‌شویم که زنان در عصر باستان در یونان، رم یهودیه و ایران و شاید تمدن‌های دیگر آن زمان سرهایشان را با پارچه‌ای مانند شال می‌پوشاندند و از لباس‌هایی بلند برای پوشش اندام خود استفاده می‌کردند. این امر نه به لحاظ تقدس و تدین بلکه یک فرهنگ رایج در آن دوران بوده است. با این مقدمه قصد دارم عرض کنم، حجابی که امروز در ایران به عنوان سمبل و نماد اسلامی مطرح و طبق فرمایشات نظام! خط قرمز جمهوریت‌شان است، فقط و فقط ناشی از حس برتری‌جویی، زن‌ستیزی، فرادستی‌انگاری، یک حکومت دیکتاتور و مردسالار است که تمایل دارد با در اختیار گرفتن کلیت حقوق انسانی زن، عقده‌های فروخورده خود را ارضاء کند. پس اولین قدمی که بعد ار پیروزی انقلاب و در سال ۵۸ برمی‌دارد، اقدام به تحقیر و تخفیف زن با این شعار است “یا روسری یا توسری”! این شعار بیانگر شروع خشونتی گسترده بر علیه زنان است. بالاخره با زور و قلدری زنان را از طبیعی‌ترین حق انسانی خود یعنی انتخاب نوع پوشش محروم کردند و در کمال بهت و تاسف شاهدیم که حتی زنان دیپلمات و خبرنگاران خارجی هم با پا گذاردن در خاک ایران از این مقوله خارج نیستند. حال آنکه در کشوری که مهد ظهور اسلام است چنین قانونی حاکم نیست.


به نظر شما محدودیت‌هایی که در جامعه ایران برای زنان جوان وجود دارد، چقدر از لحاظ روانی زنان جامعه ما را تحت تاثیر قرار داده است. به عنوان مثال مساله انتخاب پوشش و بحث حجاب اجباری، مساله نوع رفتار مثل خندیدن و آرایش کردن و… آیا این‌ها جمعیت زنان جوان جامعه ما را تحت تاثیر قرار داده‌اند؟ آیا افسرده کرده‌اند؟ خشن کرده و یا سرکوب کرده‌اند؟

این موضوع نمی‌دانم چقدر علمی است اما تجربه به ما آموخته ذات انسان به نحوی طراحی شده که همیشه در مقابل محدودیت و ممنوعیت‌ واکنشی منفی از خود بروز می‌دهد. حالا تصورش را بکنید که محدودیت‌ها غیرمنطقی و بیش از آستانه‌ی تحمل، به‌خصوص برای قشر جوان باشد. تمام انسان‌ها از بدو خلقت با روحی آزاد خلق شده‌اند با حق انتخاب و اختیار. پس وقتی روح آزاد انسانی در بکن، نکن‌های افراطی در تعصبات در تحجرات اسیر می‌شود، به یک‌باره لجام گسیخته شده و جوان، فرقی ندارد پسر یا دختر باشد، یا منفعل و ناکارآمد می‌شود (مثل دختران جوان معتادی که نمونه‌هایش را در زندان زنان قرچک ورامین و زندان کجوئی کرج شاهد بودم) می‌دیدم که آنها برای رها کردن خودشان از بی‌هویتی از اینکه باید مثل عروسک کوکی در جامعه‌ای دگم و بسته عمل می‌کردند، بی‌آنکه بستری مناسب برای حمایت و رشد و تقویت، روح مستعد، خلاق و هنرمندشان فراهم باشد و در کمال تاسف نه‌تنها این بستر مهیا نبوده بلکه با ابزارهای بازدارنده و سرکوب‌گر مواجه شده‌اند. دختران جوانی که عاشق رقصیدن، آواز خواندن یا مدل شدن بودند ولی به خاطر همین علایق بازداشت و متحمل حبس شدند. همان‌طور که قبلا گفتم تعداد زیادی از این دختران جوان و به تبع آن پسران جوان و مستعد برای فراموش کردن اصل خود و نیازهای مادی و معنوی‌شان رو به انواع مواد مخدر آورده در گوشه‌ای رها شدند. تعدادی دیگر برای پر کردن این خلاءهای معنوی و محدودیت‌های غیر انسانی عصیانگر، گستاخ و سرکش می‌شوند؛ مانند “هلیا” دختر جوانی که چندی است ویدئوی قمه‌کشی‌اش را در شبکه‌های اجتماعی و فضاهای مجازی می‌بینیم.


یا دختران جوانی که ناامیدانه از ادامه‌ی زندگی دست می‌شویند و مرگ را به زندگی در فضایی تاریک و بسته و استنشاق هوایی مسموم ترجیح می‌دهند؛ مانند دختر آبی که به خاطر منع ورود زنان به ورزشگاه و دیدن و تشویق آزادانه‌ی تیم مورد علاقه‌اش اقدام به خودسوزی کرد و جان عزیزش را از دست داد.


البته درصدی هم هستند که جسارت و شجاعت در وجودشان موج می‌زند و ترجیح می‌دهند به جای آنکه به خود آسیب جسمی یا روحی بزنند علیه سرکوب‌ها و تحقیرها و محدودیت‌هایی که مخالف طبیعت انسانی است، بایستند و مبارزه کنند. با هر هزینه‌ای که در قبالش ناچار به پرداخت باشند.


در اینجا اگر مانعی ندارد اجازه می‌خواهم تا خاطره‌ای از جوانی خودم تعریف کنم. این خاطره مربوط به دهه‌ی ۶۰ است. زمانی که تازه وارد دانشگاه شده بودم. در آن دوران دختری بودم بسیار شاداب و خندان با وجود تمام سختی‌های خاص آن زمان. به قول دوستانم حتی از ترک‌های دیوار هم خنده‌ام می‌گرفت؛ اما همین خنده‌ی ساده که باعث سلامت و بهداشت روان است و جسم را پُرتحرک و شاداب حفظ می‌کند، در من از سمت بزرگسالان به قدری سرکوب می‌شد که به تدریج احساس می‌کردم از نظر اخلاقی مشکل دارم! پس به دنبال راه‌حلی برای تعدیل این صفت خدایی می‌گشتیم تا اینکه تصمیم گرفتم دور از چشم خانواده به روانپزشک مراجعه کنم اما هیچ دکتر روح و روانی را نمی‌شناختم. در نتیجه به بهانه‌ی چکاب دندان از دندانپزشک آدرس روانکاو را جویا شدم. ایشان دلیل را از من جویا شدند و وقتی متوجه شدند علت چیست خندیدند و گفتند “این اقتضای سنت است، اگر امروز نخندی کی باید بخندی و ادامه دادن دلیل برای گریه زیاد است. بیخود دنبال روانکاو و روانپزشک نگرد، آنهایی که می‌گویند دختر زشت است بخندد مشکل دارند نه تو”. با اشاره به این خاطره به این نکته خواستم اشاره کنم که منع من از خندیدن آن هم در اوج جوانی به تدریج داشت اعتماد به نفسم را از بین می‌برد و اگر دنبال راهکار نبودم تبدیل به آدمی دل‌مرده، منزوی، بی‌حس و متنفر از آدم‌های اطرافم می‌شدم.


آیا این سرکوب زنان جوان در جمهوری اسلامی ایران در درازمدت باعث مخالفت با کاور شدن زنان شده است؟

باید خدمت‌تان عرض کنم کاور کردن زنان در جمهوری اسلامی با پوششی به نام حجاب اسلامی در واقع کاور کردن فکر و اندیشه‌ی زنان ایرانی است. زن‌ستیزان حکومت‌ جمهوری اسلامی ایران تلاش دارند تا با این پوشش اجباری زن را به ۱۴۰۰ سال پیش بازگردانند؛ نه ۱۴۰۰ سال پیش ایران، بلکه کشوری که امروزه خودش به این نتیجه رسیده که باید برای ارتقای جامعه و احیای فضایی سالم و اکتیو و پویا و پیش‌رونده لازم است دست از منیت‌های مردانه بشویند و دامنه‌ی محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها را از اطراف زنان کشورش بکاهد.


بله زنان و دختران جوان امروزه بخاطر تمام محدودیت‌های نابجا و خشونت‌های ناروا و قوانین غیرانسانی در مقابل این نماد “حجاب” قد علم کردند؛ زیرا همان‌طور که قبلا عرض کردم این پوشش به واقع کاور کردن تمام حقوق انسانی و طبیعی زنان است.


شما به مخالفت زنان ایرانی با محدودیت‌ها و خشونت‌های برآمده از دل حجاب اجباری اشاره کردید. این مخالفت‌ها توسط زنان در ایران در موارد بسیاری، بازداشت، شکنجه و زندان‌های بلندمدت برای معترضان در سنین مختلف در پی داشته است. آیا جوان بودن معترض به حجاب اجباری در نوع برخورد با او تاثیری دارد؟ تجربه میان برخورد امنیتی با شما و دخترتان یاسمن که از دو نسل با دو سن متفاوت می‌آیید چگونه بوده است؟

نه از باب توهین و تحقیر یا طول مدت حبس. همان‌طور که در جریان هستید برای من و دخترم یاسمن به یک اندازه حبس تعیین شد. به هر دوی ما توهین شد. به من از سوی قاضی مقیسه به‌خاطر آنکه لیاقت مادر بودن را نداشتم و حیف اسم مادر که روی من گذاشته شده! چرا؟ چون نتوانستم دخترم را آن‌طور که مورد پسند ایشان و نظام‌شان است تربیت کنم! اجازه می‌خواهم عین گفته‌ی قاضی مقیسه را نقل کنم. ایشان ضمن ایراد اتهامات من با طرح ۱۶ مصداق نگاهی از روی خشم به من انداختند و گفتند: “خیلی خبیث و کثیف هستی، به تو هم میگن مادر! به جای اینکه مانع دخترت بشی، خودت هم تشویقش می‌کنی و کنارش قرار می‌گیری. یا این توهین که “چی می‌کشی، قیافه‌ش رو ببین”. و یک مشت مزخرفات دیگر. اما در طول بازجویی به دخترم خیلی سخت گرفتند. بعد از کارتکس شدن یاسمن در زندان شهر ری (قرچک ورامین) او را به مدت ۱۰ روز در انفرادی وزرا در مکانی مثل قبر با نوری ضعیف و کم‌سو و سرد با دو پتوی پر شپش یکی برای زیر پا و دیگری رو، حبس کردند و مرا بعد از بردن یاسمن، به قرچک منتقل کردند. در تمام مدت بازجویی من و دخترم نتوانستیم همدیگر را حتی برای لحظه‌ای کوتاه ببینیم. با ورودم به قرنطینه‌ی قرچک پیگیر وضعیت یاسمن شدم ولی پاسخ درستی دریافت نمی‌کردم و از نظر روحی بسیار به هم ریخته بودم؛ چون تقریبا از ۱۰ روز قبل دخترم را ندیده بودم و امیدوار بودم در قرچک همدیگر را خواهیم دید اما نیروهای اطلاعاتی به نحوی برنامه‌ریزی کرده بودند که تا ۱۰ روز پس از آن نیز از دیدن دخترم محروم باشم. یک شکنجه روحی! حتی نمی‌دانستم دخترم کجاست. تا اینکه یک روز قبل از آزاد شدن دخترم از انفرادی مرا هم به وزرا بردند؛ به مسئولین آنجا مشخصات یاسمن را دادم و درخواست کردم اگر آنجاست به من بگویند و اجازه دهند برای یک لحظه ببینمش، اما منکر شدند. مرا به سلولی در نزدیکی در ورودی انداختند. من که حضور دخترم را حس می‌کردم ابتدا با صدایی آرام اسمش را به زبان آوردم در سلول کناری خانمی بود که شروع کرد به صحبت، من مشخصات دخترم را به او دادم و وقتی ایشان تایید کرد که یاسمن در آخرین سلول است. صدایم را بلند و بلندتر کردم تا اینکه یاسمن شنید. او هم با هیجان مرا صدا زد هر دو از پشت پنجره‌ی فلزی و کوچک سلول‌های‌مان گریه می‌کردیم و قربان‌صدقه هم می‌رفتیم؛ مامورین سر رسیدند و ما را با تهدید به اینکه “اگر ادامه بدهید هر کدام‌تان را به جایی دیگر و دور از هم منتقل خواهند کرد” ساکت کردند.


اما کار به همین‌جا ختم نشد. پس از گذشت ۵ ماه که در قرچک به سر بردیم با دستور حیات‌الغیب به زندان اوین منتقل شدیم.


تاریخ دقیق را به خاطر ندارم اما پس از گذشت فکر کنم ۱ یا دو ماه که از حضورمان در اوین می‌گذشت و حکم از سوی قاضی صادر شده بود و دوران محکومیت‌مان را می‌گذراندیم، ناباورانه برای بار دوم از سوی سپاه یاسمن را به مدت ۱ هفته به بند ۲ الف اوین برده و مورد بازجویی مجدد در خصوص همان پرونده قرار دادند! البته کاملا غیرقانونی و بر خلاف آیین‌نامه‌ی زندان‌ها بود. با این توضیحات می‌شود گفت در برخی موارد به‌خصوص بعضی حساسیت‌های افراطی روی یک زندانی خاص برخورد امنیتی متفاوت است که البته ربطی به سن و سال ندارد.


یکی از مسائل مهم زنان جوان در ایران این است که مهم‌ترین مسئله زنان چیست؟ سیاست‌گذاران،‌ برنامه‌ریزان، مدیران اجرائی، پژوهشگران و محققان مسائل زنان چه چیزهایی را باید در راستای بهبود وضعیت زنان، در اولویت و خط اصلی اقدامات خود قرار دهند؟

به عقیده‌ی من تمام مسائل مربوط به زنان مهم و اولویت دارند. بنابراین اهم و مهم برای من به شخصه بی‌مفهوم است. زیرا تمام ما زنان چه جوان و چه میانسال و یا کهنسال که اتفاقا آگاه به حقوق انسانی عرفی و قانونی خود هستیم، دغدغه‌هایی داریم که هر یک در جای خود برایمان حائز اهمیت است. بی‌تردید اولین اصل برای ما زنان حفظ و احترام به کرامت انسانی‌مان است که با احترام گذاردن به این اصل سایر حقوق نیز به صورت اتوماتیک رعایت خواهد شد. چون بحث کرامت به انسان است فارغ از هرگونه نگاه جنسیت‌گرایانه.


با این تفکر زن دیگر جنس نیست؛ بلکه انسانی است دارای تمامی حقوقی که باید شامل‌اش شود. مانند حق حضانت فرزند، حق قیمومیت، حق طلاق، اختیار و انتخاب نوع پوشش، کسب مقامات رده بالای کشوری و حتی لشکری، سهم برابر ارث، شهادت دادن برابر با مردان و موارد این‌چنینی که الان ذهنم یاری نمی‌کند.


نظر شما در خصوص تجربه زنانه از حجاب اجباری در تابستان و تاثیر آن بر سلامتی زنان جوان در جامعه ایران و به طور مشخص در خصوص وضعیت سلامتی و مسائل بهداشتی مرتبط با حوزه جنسی زنان چیست؟ تاثیرات ناشی از محدودیت‌های اعمال شده بر زنان جوان ایرانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

صددرصد نوع پوشش می‌تواند تاثیرات مثبت و یا منفی بر سلامتی جسم و روان تمام افراد جامعه داشته باشد. زن یا مرد و پیر یا جوان هم فرق ندارد. تصور کنید اسکیمویی در قطب پوششی داشته باشد که یک نفر در استوا یا جزایر هاوایی دارد یا بالعکس. بدون شک غیر قابل تحمل، آزاردهنده و مرگ‌آور است. پس نوع پوشش باید با توجه به اقتضای زمان و مکان باشد. در ایران به این امر به هیچ وجه توجه نمی‌شود. از نظر حکومت اسلامی ایران تمامی زنان باید از یک پوشش در تمام فصول سال تبعیت کنند. پوشاندن مو و کل اندام از بالاتنه تا مچ دست و قد مانتو تا دو وجب زیر زانو و شلوار بلند تا مچ پا.


گرچه امروزه از این نوع پوشش دهه‌شصتی تبعیت نمی‌شود و زنان در طی بیش از ۳۰ سال کوشیده‌اند تا تغییراتی در شکل و ظاهر پوشش خود ایجاد کنند؛ اما این تغییر جوابگوی بسیاری از مشکلات و تاثیرات مخربی که حجاب اجباری در رفتار و سبک زندگی به‌خصوص در دختران جوان ایجاد کرده، نبوده است. ما بسیاری از دختران زیبا و جوان را می‌بینیم که بارها و بارها خود را زیر تیغ جراحان زیبایی برده‌اند؛ یا با انواع پرسینگ به گو‌شه‌ی لب، زیر لب، کنار چشم، بالای ابرو، کنار بینی، روی دندان و یا با تتوها و خالکوبی‌های افراطی تلاش کرده‌اند تا حداقل قسمت‌هایی را که حکومت قادر به محدود کردن آن نبوده‌اند، در معرض دید قرار دهند؛ آنها گاها به دست آدم‌های ناشی دچار آسیب‌های فراوان و جبران‌ناپذیری شده‌اند. شاید بگویید استفاده از این نشانه‌های زیبایی در همه جای دنیا که حتی حجاب اجباری نیست توسط جوانان به کار برده می‌شود. من هم با این گفته موافقم. اما می‌خواهم عرض کنم استفاده‌ی بیمارگونه و عمل‌های زیاد زیبایی توسط خانم‌های ایرانی صرفا به خاطر مد و یا یک تب عمومی نیست. این تاثیر محیط محدود کننده‌ای است که نظام سلطه‌جو بر جوانان ما تحمیل کرده است. اجبار سبب می‌شود تا فرد هویتش را در لابه‌لای مجله‌های مد، فیلم‌ها و شخصیت‌های محبوب خود جست‌وجو کند. از این رو می‌کوشد لبانی مانند آنجلینا جولی، لبخندی مانند نیکول کیدمن، گونه‌هایی مانند فلان زن هنرمند و یا خواننده و … داشته باشد. او نه‌تنها دیگر خودش را دوست ندارد، بلکه تلاش می‌کند بیمارگونه از واقعیت‌های اطرافش بگریزد.


اما در حوزه‌ی سلامت جسم می‌بینیم که زنان ایرانی به صورت افراطی برای نشان دادن زیبایی خود از لوازم آرایشی زیادی استفاده می‌کنند که به لحاظ شیمیایی و غیر استاندارد بودن به چشم‌ها و پوست صورتشان آسیب می‌رساند. موها به خاطر نرسیدن هوا و نور خورشید دچار ریزش می‌شود. علاوه بر این استفاده از انواع وسایل برقی و حرارتی برای زیباتر جلوه دادن جلو و یا پشت مو که بیشتر در معرض دید است، غالبا فاقد طراوت و لطافت می‌شود. نکته‌ای که بسیار حائز اهمیت است، کمبود ویتامین دی است؛ با اطمینان می‌گویم اکثر زنان ایرانی به‌خاطر بی‌بهره ماندن از تابش اشعه‌ی آفتاب بر مو و بدنشان از این ویتامین به‌طور طبیعی محروم هستند. با یک جست‌وجو در گوگل می‌توانید به علت بسیاری از بیماری‌هایی که ناشی از کمبود ویتامین دی است و امروزه به‌خصوص در میان زنان شیوع پیدا کرده پی ببریم. بیماری‌هایی مانند سرطان سینه، فشار خون بالا، دیابت، ام اس، بیماری‌های قلبی، استرس‌ها، کم‌خوابی‌ها و همین‌طور چاقی‌های مفرط.


با توجه به فرهنگ سنتی بخش‌های مختلف جامعه ایرانی، مبارزه با حجاب اجباری را باری بر دوش جوان‌ترها می‌دانید یا فکر می‌کنید تمامی شهروندان با بازه‌های سنی را می‌توان در این امر شریک کرد؟ چگونه؟

از نظر من مبارزه با حجاب اجباری تمام رده‌های سنی را در بر می‌گیرد و سنگینی این بار لزوما بر دوش دختران جوان نیست. ما خانواده‌های مذهبی و بسیار سنتی‌ای را دیده‌ایم که مادر کاملا محجبه است اما دختر یا دخترانش ملزم به انتخاب نوع پوشش مادر نیستند. زیرا اعتقاد به آزادی، اختیار و انتخاب دارند. در کلیپ‌های نه به حجاب اجباری زنان بسیار مسنی را دیدیم که به زحمت و با عصا و واکر راه می‌رفتند اما روسری‌شان را به حمایت از دختران و زنان مخالف حجاب برداشته و صدای آنان شدند. زمانی به ما و به کمپین نه به حجاب اجباری از سوی بسیاری از افراد و حتی فعالین مدنی و سیاسی خرده گرفته می‌شد که مگر تو انبوهی از مشکلات موجود را نمی‌بینی و مشکل ما این یک تکه پارچه است؟! و امروز با قطعی‌های مکرر برق، زنی از گرگان با برداشتن روسری و پرت کردن آن بر روی زمین صدای اعتراضش را بلندتر می‌کند و می‌گوید: “فقط این لعنتی را روی سر ما گذاشتید”. یعنی نماد خشونت و عقب‌ماندگی و مانعی برای پیشرفت و گرفتن حق را به زور بر سر ما کردید تا پس زده شویم و صدای‌مان در نطفه خفه شود. اما نخواهید توانست.


از سوی دیگر حالا یا در قالب شوخی و طنز و یا واقعیت، محمد شرقی، جانشین معاون هماهنگ کننده ناجا می‌گوید: دادن گل و هدیه به خانم‌های بی‌حجاب را در دستور کارمان قرار داده‌ایم؟! همین دو مورد نشان می‌دهد که چقدر روی حجاب زنان حساسیت وجود دارد. یکی از دل مردم است و آگاه به این امر که حجاب پوششی است برای اجحاف و زورگوئی و تمامیت‌خواهی و قلدری حکومت و دیگری مزدوری است درمانده از قوه‌ی قهریه؛ می‌کوشد تا برای نیل به مقصود با دادن گل و هدیه به زنان بی‌حجاب موضوع حجاب را به اصطلاح خودشان درون‌سازی کنند.


شما تجربه حبس در زندان قرچک ورامین، بند زنان زندان اوین و بند عمومی زندان کچوئی کرج را داشته‌اید. بر اساس تجربه شخصی‌تان چه تصویری از زیستن در کنار زندانیان زن و به طور مشخص زنان جوان زندانی و مشکلات آنان، چه از باب مسائل بهداشتی و چه از باب برخورد مسئولین زندان به تفکیک زندان و مردان در ذهن دارید؟

وقتی وارد زندان قرچک شدم چهره‌ای دیگر از زنان را دیدم. چهره‌ی‌ای که درصد بالایی از آن نتیجه‌ی ظلم و بی‌عدالتی حاکمیت است. در آنجا دختران جوان و زیبایی را دیدم که برای تامین مایحتاج خود و خانواده مجبور به سرقت، تن‌فروشی و حمل قاچاق شدند. زنانی که ترجیح دادند تا بدبختی‌هایشان را پای پایپ و چراغ پیک‌نیک و زرورق و وافور… دود کنند و به هوا بفرستند. از نظر وضعیت بهداشت و درمان تجربه‌ی من از سه زندان قرچک، اوین و کچوئی مشابه هم است؛ رسیدگی لازم به هیچ وجه صورت نمی‌گیرد، شاید در هر سه بهداری که من تجربه کردم فقط یک نفر از کادر پزشکی از حس انسانیت و دلسوزی برخوردار بوده ولی به لحاظ محدودیت‌های دارویی و امکانات پزشکی عاجز از رسیدگی لازم شده و برای التیام روح زندانی بیمار، محبت و همدردی‌اش را نثارش کرده است.


قبل از کرونا اعزام‌ها به‌ندرت صورت می‌پذیرفت. به خاطر دارم دختر بسیار جوانی که فقط ۱۹ سال داشت، از روی پله‌ی هواخوری افتاد، از ناحیه‌ی مچ دست آسیب جدی دید، به بهداری مراجعه کرد اما تنها خدمت بهداری به او دادن یک قرص مسکن برای تسکین دردش بود! اما لحظه به لحظه درد و ورم پا بیشتر می‌شد و مشخص شد که استخوان دستش شکسته و قرار شد به بیمارستان اعزام شود؛ با این حال و با وجود پیگیری‌های که انجام دادیم اعزام صورت نگرفت و آنقدر زمان برد که مچ دست کج جوش خورد.


بارها شاهد بی‌مبالاتی پرستاران در دادن قرص‌های اشتباه به زندانیان در دو زندان قرچک و کچوئی بودم و این امر گاها با مسمومیت زندانی همراه می‌شد. تغذیه به خصوص در قرچک فاقد ویتامین و پروتئین کافی است و اکثر زنان زندانی از کمبود ویتامین‌هایی مانند ب۱، ۲ و ۳ که در انواع گوشت مرغ و ماهی و سبزیجات است و یا ویتامین ث که در مرکبات یافت می‌شود محروم هستند. خرید محصولات گوشتی و سیفی برای زندانیانی که شرایط مالی خوب یا متوسطی دارند در اوین بیشتر و در کچوئی نسبتا امکان‌پذیر است. اما باید توجه داشته باشیم اکثر زندانیان زن این استطاعت مالی را ندارند و ناچارند غذای کم خاصیت زندان را میل کنند. بیگاری کشیدن از زندانیان یکی از معضلات حاکم بر دو زندان قرچک و کچوئی است.


اکثر زنان و دختران جوان یا میانسالان توانمند ناچارند برای کارفرمایان کارخانجات و شرکت‌های تولیدی در قبال مزدی اندک و ناچیز کار کنند. در زندان کچوئی این موضوع را هنگامی که مدیر کل سازمان زندان‌ها برای بازدید آمدند مطرح کردم و به ایشان فهماندم که در حکم هیچ‌یک از این زنان، کشیدن حبس با اعمال شاقه و بیگاری نیست و این اجحافی است که زندان در حق آنان می‌کند. برخی از این زندانیان واریزی ندارند علاوه بر این ناچارند حاصل دسترنج خود را برای خانواده‌هایشان در بیرون از زندان واریز کنند. حال تصور کنید برای یک ماه کار ۳۰ هزار تومان! آن هم با توجه به تورم دریافت کنند، واقعا شرم آور است؛ یا برای هر ۱۰۰ تا برس که هر کدام باید به تعداد ۱۵۰ سوزن زده شود، فقط مبلغ ۲۵ هزار تومان پرداخت می‌شود؛ حال آنکه یک برس در بازار به مبلغ ۳۰ تا ۵۰ هزار تومان به فروش می‌رسد. سر انگشتان نیروی کار ارزان زندانی به خاطر کارهای ریز و سرانگشتی پینه زده و کمرها و کتف‌ها به خاطر خمیده بودن غالبا آزرده و دردمند است.


با سپاس از وقتی که در اختیار خط صلح قرار دادید.

مرگ زنی دیگر ناشی از حادثه زن کشی سردشت



 سعدا اسپندار، شهروند اهل سردشت و حدوداً ۴۰ ساله در اثر شدت جراحات ناشی از تیراندازی همسر دوستش به سوی آنها، در یکی از مراکز درمانی ارومیه جان باخت.


روز دوشنبه ۴ خرداد (۲۶ جولای)، مرد مسلحی در سردشت با هویت “مجید بیتوشی” با استفاده از اسلحه کلاشینکوف همسرش “هما حاجی‌پور” و “سعدا اسپندار” را به رگبار بست که همسرش به فوریت جان باخت و آن زن دیگر بشدت مجروح شد.


هه‌نگاو پیشتر گزارش داده بود که مجید بیتوشی به دلیل اختلافات خانوادگی مبادرت به قتل همسرش نموده و متعاقب قتل همسر و زخمی کردن سعدا اسپندار خود نیز اقدام به خودکشی کرده بود که هم‌اینک تحت مراقبت‌های پزشکی قرار دارد.


هما حاجی‌پور چندین سال بود که در کشور کشور فنلاند زندگی می‌کرد و برای طلاق از همسرش به سردشت بازگشته بود.


با استناد به آمار به ثبت رسیده در مرکز آمار و اسناد سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، از ابتدای سال ۱۴۰۰ تاکنون (۴ ماه)، دست‌کم ۱۴ زن در شهرهای سردشت، سنندج، کرمانشاه، سقز، صحنه، دره‌شهر، ایلام، پاوه و به قتل رسیده‌اند که دلیل بیشتر این موارد اختلافات خانوادگی بوده است.

عظیمه ناصری فعال زن اهل بوکان بار دیگر بازداشت شد



 نیروهای اطلاعات سپاه، عظیمه ناصری فعال زن اهل بوکان را بازداشت و به یکی از بازداشتگاهی امنیتی در ارومیه منتقل کرده‌اند.


یکی از نزدیکان خانم ناصری در اینباره به خبرنگار هه‌نگاو گفت: “نیروهای اطلاعات سپاه ساعت ۶ بامداد به منزل آنها هجوم و عظیمه ناصری را بدون ارائه هرگونه برگه قضایی بازداشت و با خود برده‌اند”.


به گفته این منبع، نیروهای اطلاعات سپاه پس از بازداشت عظیمه ناصری وی را به یکی از بازداشتگاه‌های امنیتی در ارومیه منتقل کرده‌اند و تاکنون دلیل بازداشت دوباره وی نامعلوم است.


عظیمه ناصری روز شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹ (۹ ژانویه ۲۰۲۱) هم‌زمان با شروع موج جدید بازداشت شهروندان کُرد بازداشت شده بود که پس از دو ماه با وثیقه ۵۰ میلیون تومانی و موقتاً آزاد گردید و هنوز نشست دادگاه وی برگزار نشده است.

آزادی اولدوز قاسمی با تودیع قرار از زندان تبریز



 اولدوز قاسمی، شهروند ساکن تبریز امروز چهارشنبه ۶ مردادماه با تودیع قرار وثیقه به صورت وقت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان تبریز آزاد شد. خانم قاسمی روز شنبه ۲ مرداد توسط نیروهای امنیتی در این شهر بازداشت شده بود.

آزادی خانم قاسمی با تودیع قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی به صورت وقت و تا پایان مراحل دادرسی صورت گرفته است.

روز شنبه ۲ مردادماه، شماری از شهروندان ساکن تبریز در حمایت از اعتراضات خوزستان به بی آبی و سوء مدیریت مسئولان که از شب پنجشنبه ۲۴ تیرماه آغاز شده است، دست به تجمع و راهپیمایی اعتراضی زدند. هرانا پیشتر طی گزارشی، از بازداشت دستکم سه شهروند به نام های محمد محمودی، داود رحیمی و صمد لادوندی‌ توسط نیروهای امنیتی در جریان این اعتراضات خبر داده بود. هرچند منابع محلی تعداد بازداشت شدگان را بیش از این تعداد عنوان کرده اند.


طی روزهای اخیر، قبل و در جریان این اعتراضات، شهروز برزگر، شاهین برزگر، امیر ستاری، وحید ابهری، مجتبی عبدلی‌، محمد مردی، یوسف سلحشور، نادر صادقیان، پرویز سیابی، سیامک کوشی و اولدوز قاسمی نیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. خانم قاسمی مدتی بعد به زندان تبریز منتقل شده و سیامک کوشی، محمد محمودی، داود رحیمی و کریم اسماعیل زاده نیز طی روزهای گذشته با قرار آزاد شدند. از وضعیت شهروندان بازداشت شده دیگر اطلاع دقیقی در دست نیست.


الدوز قاسمی، پیش از این نیز سابقه بازداشت و محکومیت در پرونده خود دارد. وی در تاریخ ۴ خردادماه ۹۷ در مراسم دوازدهمین سالگرد کشته شدگان اعتراضات خونین خرداد ۸۵ در گلزار شهدای شهرستان نقده توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از گذشت چند روز با تودیع قرار وثیقه آزاد شده بود. نهایتا شعبه ۱۰۳ دادگاه کیفری دو نقده به ریاست قاضی کیومرثی رای به برائت وی از اتهامات داده و این حکم در دادگاه تجدیدنظر نیز عینا تایید شد.

ناهید تقوی، شهروند دو تابعیتی ایرانی-آلمانی علیرغم ابتلا به کرونا از رسیدگی پزشکی محروم مانده است. پیشتر خانم تقوی به دنبال انجام تست کرونا به همراه شماری از زندانیان دارای علائم به قرنطینه منتقل شده بود. علیرغم شیوع گسترده کرونا در میان زندانیان بند زنان زندان اوین تاکنون با اعزام خانم تقوی به مرخصی موافقت نشده است. به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ناهید تقوی، شهروند دو تابعیتی ایرانی-آلمانی علیرغم ابتلا به کرونا از رسیدگی پزشکی محروم مانده است. پیشتر خانم تقوی به دنبال انجام تست کرونا به همراه شماری از زندانیان دارای علائم به قرنطینه منتقل شده بود. به گفته مریم کلارن، دختر ناهید تقوی، مادر وی از علائمی همچون تب، بدن درد شدید و حالت تهوع رنج می‌برد. شیوع کرونا در بند زنان زندان اوین به حدی رسیده است که علاوه بر زندانیان، تعدادی از مسئولان این بند از جمله شهلا برنجی، افسر جانشین سرشیفت بند زنان اوین، الهام بهارمست و زینب شیردل، دو تن از سرشیفت های بند زنان اوین نیز با تست کرونای مثبت به مرخصی اعزام شده اند. همچنین در پی شیوع ویروس کرونا در بند زنان زندان اوین، سپیده کاشانی، عالیه مطلب زاده، زهرا جمالی، زینب همرنگ و آرزو قاسمی، مژگان کاوسی و مریم سامقانی به دنبال مثبت شدن تست کرونا و وضعیت نامناسب جسمی به مرخصی اعزام شدند. گفتنی است روز شنبه ۲۶ تیرماه، صدرا عبداللهی همسر عالیه مطلب زاده، عکاس و فعال حقوق زنان محبوس در بند زنان زندان اوین، با انتشار فایل صوتی از همسر خود از شیوع ویروس کرونا در این بند و عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار خبر داده بود. خانم مطلب زاده در این فایل صوتی ضمن اشاره به شرایط نامناسب و غیر بهداشتی بند عنوان کرده بود؛ در پی شیوع ویروس کرونا در بند هرج و مرج ایجاد شده و نظافت انجام نمی شود. نگرانی ها از افزایش آمار ابتلا در این بند در کنار عدم رسیدگی پزشکی موجب بهم ریختن وضعیت روحی و روانی زندانیان شده است. هرانا نخستین‌بار در تاریخ ۲۸ مهرماه ۹۹ طی گزارشی از بازداشت خانم تقوی در منزل خود در تهران توسط نیروهای امنیتی در جمعه شب مورخ ۲۵ مهرماه ۹۹ خبر داد و گفت که ماموران در حین بازداشت اقدام به تفتیش منزل این شهروند کرده و برخی از وسایل شخصی او ازجمله لپ‌تاپ، تلفن همراه، پاسپورت‌ها و کتاب‌های وی را ضبط کرده و با خود بردند. خانم تقوی در تاریخ ۲۶ اسفندماه ۹۹ با پایان مراحل بازجویی از بازداشتگاه اطلاعات سپاه به بند زنان منتقل شده بود. خانم کلارن پیشتر گفته بود که مادرش از زمان بازداشت طی ۸۰ جلسه و معادل ۱۰۰۰ ساعت تحت بازجویی قرار گرفته است. قاضی حاجی مرادی پیشتر در مراجعه خانواده این شهروند به دادسرا به آنها گفته بود که تنها وکلای مورد اعتماد قوه قضاییه اجازه دسترسی به این پرونده را دارند. وی همچنین افزوده بود که پرونده خانم تقوی تا زمانی که «او اتهامات خود را قبول نکند، به دادگاه ارجاع داده نخواهد شد.» جلسه نخست دادگاه رسیدگی به اتهامات ناهید تقوی به همراه پنج متهم سیاسی دیگر روز چهارشنبه ۸ اردیبهشت‌ماه، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران و دومین جلسه دادگاه در تاریخ ۲۳ خردادماه، در این شعبه برگزار شد. ناهید تقوی، شهروند ۶۶ ساله دو تابعیتی ایرانی-آلمانی و مهندس معمار بازنشسته است. خانم تقوی در سال ۱۳۸۲ همراه با خانواده خود از ایران به آلمان مهاجرت کرد و طی ۱۵ سال اخیر بین ایران و آلمان در رفت‌وآمد بوده است.


 ناهید تقوی، شهروند دو تابعیتی ایرانی-آلمانی علیرغم ابتلا به کرونا از رسیدگی پزشکی محروم مانده است. پیشتر خانم تقوی به دنبال انجام تست کرونا به همراه شماری از زندانیان دارای علائم به قرنطینه منتقل شده بود. علیرغم شیوع گسترده کرونا در میان زندانیان بند زنان زندان اوین تاکنون با اعزام خانم تقوی به مرخصی موافقت نشده است.

پیشتر خانم تقوی به دنبال انجام تست کرونا به همراه شماری از زندانیان دارای علائم به قرنطینه منتقل شده بود. به گفته مریم کلارن، دختر ناهید تقوی، مادر وی از علائمی همچون تب، بدن درد شدید و حالت تهوع رنج می‌برد.

شیوع کرونا در بند زنان زندان اوین به حدی رسیده است که علاوه بر زندانیان، تعدادی از مسئولان این بند از جمله شهلا برنجی، افسر جانشین سرشیفت بند زنان اوین، الهام بهارمست و زینب شیردل، دو تن از سرشیفت های بند زنان اوین نیز با تست کرونای مثبت به مرخصی اعزام شده اند.


همچنین در پی شیوع ویروس کرونا در بند زنان زندان اوین، سپیده کاشانی، عالیه مطلب زاده، زهرا جمالی، زینب همرنگ و آرزو قاسمی، مژگان کاوسی و مریم سامقانی به دنبال مثبت شدن تست کرونا و وضعیت نامناسب جسمی به مرخصی اعزام شدند.


گفتنی است روز شنبه ۲۶ تیرماه، صدرا عبداللهی همسر عالیه مطلب زاده، عکاس و فعال حقوق زنان محبوس در بند زنان زندان اوین، با انتشار فایل صوتی از همسر خود از شیوع ویروس کرونا در این بند و عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار خبر داده بود. خانم مطلب زاده در این فایل صوتی ضمن اشاره به شرایط نامناسب و غیر بهداشتی بند عنوان کرده بود؛ در پی شیوع ویروس کرونا در بند هرج و مرج ایجاد شده و نظافت انجام نمی شود. نگرانی ها از افزایش آمار ابتلا در این بند در کنار عدم رسیدگی پزشکی موجب بهم ریختن وضعیت روحی و روانی زندانیان شده است.


هرانا نخستین‌بار در تاریخ ۲۸ مهرماه ۹۹ طی گزارشی از بازداشت خانم تقوی در منزل خود در تهران توسط نیروهای امنیتی در جمعه شب مورخ ۲۵ مهرماه ۹۹ خبر داد و گفت که ماموران در حین بازداشت اقدام به تفتیش منزل این شهروند کرده و برخی از وسایل شخصی او ازجمله لپ‌تاپ، تلفن همراه، پاسپورت‌ها و کتاب‌های وی را ضبط کرده و با خود بردند.


خانم تقوی در تاریخ ۲۶ اسفندماه ۹۹ با پایان مراحل بازجویی از بازداشتگاه اطلاعات سپاه به بند زنان منتقل شده بود. خانم کلارن پیشتر گفته بود که مادرش از زمان بازداشت طی ۸۰ جلسه و معادل ۱۰۰۰ ساعت تحت بازجویی قرار گرفته است.


قاضی حاجی مرادی پیشتر در مراجعه خانواده این شهروند به دادسرا به آنها گفته بود که تنها وکلای مورد اعتماد قوه قضاییه اجازه دسترسی به این پرونده را دارند. وی همچنین افزوده بود که پرونده خانم تقوی تا زمانی که «او اتهامات خود را قبول نکند، به دادگاه ارجاع داده نخواهد شد.»


جلسه نخست دادگاه رسیدگی به اتهامات ناهید تقوی به همراه پنج متهم سیاسی دیگر روز چهارشنبه ۸ اردیبهشت‌ماه، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران و دومین جلسه دادگاه در تاریخ ۲۳ خردادماه، در این شعبه برگزار شد.


ناهید تقوی، شهروند ۶۶ ساله دو تابعیتی ایرانی-آلمانی و مهندس معمار بازنشسته است. خانم تقوی در سال ۱۳۸۲ همراه با خانواده خود از ایران به آلمان مهاجرت کرد و طی ۱۵ سال اخیر بین ایران و آلمان در رفت‌وآمد بوده است.

مرداد ۰۵، ۱۴۰۰

احضار و شکنجه دو خواهر یک روزنامه‌نگار ساکن نروژ توسط اطلاعات اشنویه


 طی روزهای اخیر، اداره اطلاعات اشنویه دو خواهر را به نام‌های “هاجر ارسزاده” ۴۱ ساله و کلثوم ارسزاده ۳۸ ساله را احضار و به مدت ۸ ساعت آنها را بازجویی و مورد آزار و شکنجه قرار داده‌اند.


به گفته یک منبع نزدیک به خانواده ارسزاده، نیروهای اداره اطلاعات اشنویه طی سال‌های اخیر مدادم این دو خواهر را احضار و از آنها خواسته‌اند تا از برادر خود که روزنامه‌نگار و ساکن نروژ می‌باشد بخواهند که از فعالیت‌های خود دست بکشد.


این منبع که به دلایل امنیتی نخواست نامش فاش شود در ادامه گفت: آخرین باری که این دو خواهر احضار شده‌اند از آنها خواسته‌اند تا نوشته‌ای را امضاء کنند و پس از آنکه از این کار سر باز زده‌اند اقدام به آزار و شکنجه آنها کرده‌اند به نحوی که بازو و دست هاجر آسیب جدی دیده و با توجه به عکس‌هایی که به هه‌نگاو رسیده است آثار کبودی بر دست ایشان مشهود می‌باشد”.


سنار ارسزاده ۳۹ ساله و اهل اشنویه، از سال ۲۰۱۱ به عنوان پناهجو به کشور نروژ رفته و در روزنامه‌های Radikal portal, Friheten و Utrop فعالیت دارد و رویدادهای کُردستان را به زبان نروژی در این روزنامه‌ها پوشش می‌دهد.


وی همچنین سال ۲۰۱۵ اولین کتاب خود را تحت عنوان ‘ خورشید تاریک بر آسمان کوچه‌های باریک” را چاپ و منتشر نموده و کتاب دوم وی نیز آماده چاپ و انتشار می‌باشد.



یک زن اهل سردشت به دست همسرش به قتل رسید


دوشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۰ (۲۶ جولای ۲۰۲۱)، در شهر سردشت یک مرد با هویت مجید بیتوشی با اسلحه کلاشینکف همسر خود را به نام “هما حاجی‌پور” به قتل رساند.


 مجید بیتوشی به دلیل اختلافات خانوادگی اقدام به قتل همسرش نموده است. وی بیش از ۲۰ گلوله شلیک کرده است.


به گفته منابع هه‌نگاو، زن دیگری نیز که به همراه هما بوده در نتیجه این تیراندازی زخمی شده و خود مجید نیز اقدام به خودکشی نموده است که هم‌اکنون دوست هما و همسرش در بیمارستان خمینی سردشت تحت مراقبت‌های پزشكی قرار دارند.


به گفته یک منبع مطلع، هما حاجی‌پور چندین سال است که به همراه دو فرزندش در کشور فنلاند زندگی می‌کند و طی روزهای گذشته برای طلاق از همسرش به سردشت بازگشته بود.


گفتنیست که هما حاجی‌پور پیشتر عضو شورای روستای بیتوش و همچنین مسئول اداره بهداشت این روستا بوده است. 

قتل دو خواهر در سنندج توسط همسر یکی از آنها


۳ مرداد ۱۴۰۰ (۲۵ جولای ۲۰۲۱)، در یکی از پارک‌های محله حاجی‌آباد شهر سنندج دو خواهر به نام‌های “بیان مرادی” و “سحر مرادی” توسط همسر بیان با هویت “اسماعیل” با اسلحه به قتل رسیدند.


به گفته یک منبع مطلع، بیان مرادی مدت چند ماه بود که با همسرش اختلاف پیدا کرده و به منزل پدریش بازگشته بود و روز حادثه اسماعیل پس از درگیری لفظی با بیان با اسلحه کلاشینکف ابتدا سحر و سپس بیان را به قتل رسانده و متواری شده است.


به گفته منابع هەنگاو، پس از درگیری لفظی میان اسماعیل و بیان سحر میان آنها میانجیگری کرده و اسماعیل پس از آنکه داخل اتومبیلش اسلحه را برداشته ابتدا سحر را به قتل رسانده است.


بیان مرادی مادر دو فرزند و سحر مرادی نیز مادر یک فرزند می‌باشد.


تا زمان انتشار این خبر قاتل توسط نیروهای انتظامی بازداشت نشده است. 

تعیین زمان و شعبه دادگاه های رسیدگی به اتهامات فرزانه زیلابی


 دادگاه رسیدگی به بخشی از اتهامات مطروحه علیه فرزانه زیلابی، وکیل کارگران شرکت نیشکر هفت تپه، روز سه شنبه ۵ مرداد در شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری اهواز برگزار خواهد شد. همچنین در تاریخ ۳۱ مردادماه نیز جلسه رسیدگی به دیگر اتهامات مطروحه علیه وی، در دادگاه انقلاب اهواز برگزار خواهد شد.


به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات فرزانه زیلابی، وکیل مدافع کارگران هفت تپه روز سه شنبه ۵ مردادماه برگزار خواهد شد.


براساس این گزارش، خانم زیلابی، برای رسیدگی به اتهام نشر اکاذیب درباره اظهارات وی در مورد شکنجه اسماعیل بخشی و شاپور رشنو در بازداشتگاه وزارت اطلاعات و مصاحبه در خصوص پرونده های کارگران هفت تپه، در شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری اهواز حاضر خواهد شد.


همچنین در تاریخ ۳۱ مردادماه نیز جلسه رسیدگی به اتهامات او در خصوص بخش دیگری از اتهامات مطروحه در کیفرخواست صادره در دادگاه انقلاب برگزار خواهد شد.


روز شنبه ۲۵ اردیبهشت‌ماه، جلسه بازپرسی فرزانه زیلابی، در دادسرای اهواز برگزار شد. ناصر زرافشان، وکیل خانم زیلابی ضمن بیان اینکه موکلم، تاوان دفاع از کارگران هفت‌تپه را می‌پردازد گفته بود که “بازپرس پرونده علاوه بر صدور قرار کفالت، برای موکلش ۶ ماه منع اشتغال به حرفه وکالت صادر کرده است”.


اوایل تیرماه سال جاری، ناصر زرافشان، وکیل فرزانه زیلابی از صدور قرار جلب به دادرسی در مورد ۵ عنوان اتهامی برای موکلش خبر داد و گفت “به دلیل اینکه روی پرونده، تیک محرمانه بوده، من و موکلم دسترسی به پرونده نداشته و اطلاعی از کم و کیف آن نداریم. کل گردش کار پرونده موکلم با مقررات قانون آئین دادرسی کیفری و مقررات قانونی همخوانی ندارد”. زرافشان در ادامه با افزود: “قرار پیشین ناظر بر ممنوعیت شش ماهه زیلابی از اشتغال به حرفه وکالت نیز ظاهرا نقض شده است”.


گفتنی است، روز پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت‌ ماه، سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه با اعلام تشکیل پرونده قضایی علیه فرزانه زیلابی نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و با «دور جدید فشار» خواندن این اقدام، آن را محکوم و تاکید کردند که «سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه هرگونه پرونده‌سازی برای خانم فرزانه زیلابی وکیل پایه یک دادگستری، وکیل کارگران هفت‌تپه را محکوم کرده و خواهان پایان دادن به این روند نخ‌نما شده است.»

نامه آتنا دائمی از زندان لاکان رشت؛ خوزستان جان مى‌دهد تا آب بگیرد، حکومت جان می‌گیرد تا آب دهد

 


آتنا دائمی، کنشگر مدنی محبوس در زندان لاکان رشت، در نامه ای از اعتراضات اخیر مردم در نقاط مختلف کشور حمایت کرد. خانم دائمی در بخشی از این یادداشت می گوید “اتحاد باشکوه اقوام ستمدیده جهت مقابله با ظلم و تبعیض خبرى مسرت بخش بوده و هست آن هم براى ما زندانیانى که با انواع برچسب ها محکومیم به اینکه کنار مردم نباشیم و حسرت همراهى با معترضان را به دل داریم، باشد که با اتحاد بیشتر و فراگیرتر براى احقاق حقوق به حقمان تلاش و هرگونه استبداد و خفقان را خنثى کنیم، با وجود زندانى و در تبعید بودنم در کنارتان هستم”.

در بخشی از این نامه آمده است: “خوزستان جان مى دهد تا آب بگیرد، حکومت جان میگیرد تا آب دهد، ستم بر اقوام و تبعیض و سرکوب از مشخصه هاى بارز این حکومت میباشد که هرگونه اعتراض به آن نیز همانطور که طى ۴٢ سال شاهدیم با خشونتى کم نظیر پاسخ داده مى شود، در کنار تمام اخبار تلخ و نگران کننده اى که این روزها باز هم از سرکوب قیامهاى مردم در نقاط مختلف ایران به گوش مى رسد و سراسر وجودم را مملو از درد میکند

متن کامل این نامه که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته در ادامه می آید:

«خوزستان آب ندارد، خوزستان گرد و غبار دارد، نیزار پر از شهید و کشته دارد، خوزستان مین دارد، آوار جنگ دارد، خوزستان تبعیض دارد، تن زخمى دارد، خوزستان فاصله تا آبادانى زیاد دارد، مرز دارد، لوله هاى پر آب تا آن طرف هم زیاد دارد، خوزستان جان دارد اما آب ندارد نه راستى خوزستان آب دارد اما به قیمت جان دارد، حکومت هم آب دارد آن هم به قیمت جان دارد، خوزستان جان مى دهد تا آب بگیرد، حکومت جان میگیرد تا آب دهد، ستم بر اقوام و تبعیض و سرکوب از مشخصه هاى بارز این حکومت میباشد که هرگونه اعتراض به آن نیز همانطور که طى ۴٢ سال شاهدیم با خشونتى کم نظیر پاسخ داده مى شود، در کنار تمام اخبار تلخ و نگران کننده اى که این روزها باز هم از سرکوب قیامهاى مردم در نقاط مختلف ایران به گوش مى رسد و سراسر وجودم را مملو از درد میکند اما اتحاد باشکوه اقوام ستمدیده جهت مقابله با ظلم و تبعیض خبرى مسرت بخش بوده و هست آن هم براى ما زندانیانى که با انواع برچسب ها محکومیم به اینکه کنار مردم نباشیم و حسرت همراهى با معترضان را به دل داریم، باشد که با اتحاد بیشتر و فراگیرتر براى احقاق حقوق به حقمان تلاش و هرگونه استبداد و خفقان را خنثى کنیم، با وجود زندانى و در تبعید بودنم در کنارتان هستم.


آتنا دائمی / مردادماه ۱۴۰۰/ زندان لاکان رشت.»


در ارتباط با نویسنده نامه گفتنی است؛ آتنا (فاطمه) دائمی در تاریخ ۲۹ مهر ۹۳ بازداشت در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۹۴ توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه از بابت اتهامات “اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری” به ۱۴ سال حبس محکوم شد. حکم وی توسط دادگاه تجدیدنظر به ۷ سال تقلیل یافت و نهایتا با اعمال ماده ۱۳۴، ۵ سال آن قابل اجرا بود. خانم دائمی نهایتا در بهمن‌ماه ۹۴ با تودیع قرار وثیقه تا پایان مراحل دادرسی از زندان آزاد شد. این زندانی سیاسی از آذرماه ۹۵ دوره محکومیت خود را آغاز کرد و سال ۹۷ زمانی که در حال سپری کردن دوران محکومیت خود در بند زنان زندان اوین بود، به همراه گلرخ ابراهیمی ایرایی با گشایش پرونده دیگری مواجه و نهایتا توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ۳ سال و ۷ ماه حبس تعزیری محکوم شد. دادگاه همچنین علاوه بر این هر یک از این دو شهروند را به ۲ سال محرومیت از عضویت در گروه ها و احزاب محکوم کرد. این حکم مدتی بعد در مرحله تجدید نظر بدون تشکیل جلسه دادگاه عینا تائید شد. با اعمال ماده ۱۳۴ مدت ۲ سال و ۱ ماه از این حبس برای هر یک از آنها قابل اجرا است.


خانم دائمی تیرماه ۹۹، از بابت پرونده‌ای که در دوران حبس علیه او گشوده شده توسط شعبه ۲۴ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمدرضا عموزاد به ۲ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. این پرونده با شکایت وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه علیه وی گشوده شده بود. اسفندماه ۹۹ دیوان عالی کشور درخواست اعاده دادرسی وکلای آتنا دائمی را رد کرد. آتنا دائمی و اعضای خانواده او علاوه بر این نیز بارها با پرونده‌ها و فشارهای امنیتی و قضایی دیگر روبرو بوده اند. آتنا دائمی نهایتا ظهر روز سه‌شنبه ۲۶ اسفندماه ۹۹، با پابند و دستبند از زندان اوین خارج و ساعت ۸ شب از زندان اوین به زندان لاکان رشت تبعید شد.

عدم رسیدگی پزشکی نسبت به وضعیت نرگس ادیب در زندان اوین



 نرگس ادیب، زندانی سیاسی بیمار بدون رسیدگی پزشکی دوران محکومیت خود را در بند زنان زندان اوین سپری می‌کند. خانم ادیب که از مشکلات متعدد پزشکی همچون ناراحتی تنفسی، بیماری برونشیت و آسم رنج می‌برد، علیرغم درد مفاصل و اعزام به بیمارستان جهت انجام ام آر آی تاکنون نتایج آزمایش و یا دارویی در این خصوص دریافت نکرده است.

دوشنبه ۴ مردادماه ۱۴۰۰، نرگس ادیب، زندانی سیاسی بدون رسیدگی پزشکی دوران محکومیت خود را در بند زنان زندان اوین سپری می‌کند.


خانم ادیب از مشکلات متعدد پزشکی همچون ناراحتی تنفسی، بیماری برونشیت و آسم و درد مفاصل رنج می‌برد. به گفته یک منبع مطلع، این زندانی سیاسی تیرماه امسال جهت انجام آزمایش ام آر آی کمر به بیمارستان خارج از زندان اعزام شده بود با این وجود تاکنون نتیجه آزمایش به او داده نشده و یا دارویی در این خصوص دریافت نکرده است.

خانم ادیب (ادیبی) پیشتر در تاریخ ۲۰ تیرماه ۹۶ توسط ماموران وزارت اطلاعات در تهران بازداشت و به بازداشتگاه این نهاد موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. وی در تاریخ ۱۰ مردادماه با پایان مراحل بازجویی و تودیع قرار وثیقه به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.


در تاریخ ۸ آبان‎ماه همان سال نرگس ادیب توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ماشاالله احمدزاده از بابت اتهامات اجتماع و تبانی، توهین به رهبری، توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی و تبلیغ علیه نظام، مجموعا به ۸ سال حبس تعزیری محکوم شد.


این حکم در تاریخ ۲ اردیبهشت ۹۹ توسط شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ریاست قاضی بابایی به ۳ سال و ۶ ماه حبس تعزیری تقلیل یافت.


وی نهایتا تیرماه سال گذشته پس از حضور در شعبه ۱ واحد اجرای احکام دادسرای اوین به ریاست قاضی محمدمهدی براعه بازداشت و به بند زنان زندان اوین منتقل شد.


نرگس ادیب، فرزند حسین، ۵۸ ساله، مادر دو فرزند و سرپرست خانواده است.

مرداد ۰۳، ۱۴۰۰

سکوت کیانی و علیزاده در پایان مبارزه پرحرف و حدیث


 در پایان مبارزه ناهید کیانی و کیمیا علیزاده در وزن ۵۷- کیلوگرم مسابقات تکواندوی بانوان المپیک ۲۰۲۰ توکیو هر دو تکواندوکار در سکوت سالن را ترک کردند.


روز دوم رقابت‌های تکواندو المپیک ۲۰۲۰ توکیو از صبح امروز (یکشنبه) با برگزاری رقابت‌های وزن ۵۷- کیلوگرم بانوان و ۶۸- کیلوگرم آقایان آغاز شد.


در نخستین دیدار امروز، ناهید کیانی تنها نماینده تکواندوی بانوان ایران در نخستین دیدار خود به مصاف کیمیا علیزاده ملی‌پوش سابق تکواندوی ایران و حال حاضر تیم پناهجویان به میدان رفت که این دیدار در پایان به برتری ۱۸ بر ۹ کیمیا علیزاده انجامید.


در پایان مسابقه، ناهید کیانی و کیمیا علیزاده حاضر به صحبت نشدند و هر دو در سکوت به سمت سالن وارم آپ رفتند.

دختر پناهجوی اهل کرمانشاه در آبهای یونان غرق شد


 در حادثه غرق شدن یک قایق حامل پناهجویان در نزدیکی جزیره کریت یونان یک دختر جوان اهل کرمانشاه با هویت “منیره حیدری” غرق شده است.


به گفته یک منبع مطلع، منیره حیدری اصالتاً اهل روستای زردوئی از توابع شهرستان پاوه و ساکن کرمانشاه بوده است.


روز پنج‌شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۰ (۲۲ جولای ۲۰۲۱)، قایق حامل پناهجویان با ۴۵ سرنشین که اغلب آنها اهل شهرهای اقلیم کُردستان بودند در آب‌های جزیره کریت یونان غرق شد که نزدیک ۳۷ نفر از آنها نجات پیدا کرده و سرنوشت چند نفر دیگر هم نامعلوم است.

گیتی پورفاضل از زندان اوین به مرخصی اعزام شد


 گیتی پورفاضل، وکیل بازنشسته دادگستری و زندانی سیاسی،۳ مردادماه با تودیع قرار کفالت از زندان اوین به مرخصی اعزام شد. وی پیشتر در پی مثبت اعلام شدن نتیجه تست کرونا به همراه شماری از زندانیان دارای علائم به قرنطینه زندان منتقل شده بود.


 یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰، گیتی پورفاضل، وکیل بازنشسته دادگستری و زندانی سیاسی، از زندان اوین به مرخصی اعزام شد.


اعزام خانم پورفاضل به مرخصی با تودیع قرار کفالت ۲۰۰ میلیون تومانی صورت گرفته است.

وی پیشتر در پی مثبت اعلام شدن نتیجه تست کرونا به همراه شماری از زندانیان دارای علائم به قرنطینه منتقل شده بود.


در پی شیوع ویروس کرونا در بند زنان زندان اوین، سپیده کاشانی، عالیه مطلب زاده، زهرا جمالی، زینب همرنگ، آرزو قاسمی، مژگان کاوسی و مریم سامقانی به دنبال مثبت شدن تست کرونا و وضعیت نامناسب جسمی به مرخصی اعزام شدند.


گفتنی است روز شنبه ۲۶ تیرماه، صدرا عبداللهی همسر عالیه مطلب زاده، عکاس و فعال حقوق زنان محبوس در بند زنان زندان اوین، با انتشار فایل صوتی از همسر خود از شیوع ویروس کرونا در این بند و عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار خبر داده بود.


خانم مطلب زاده در این فایل صوتی ضمن اشاره به شرایط نامناسب و غیر بهداشتی بند عنوان کرده بود؛ در پی شیوع ویروس کرونا در بند هرج و مرج ایجاد شده و نظافت انجام نمی شود. نگرانی ها از افزایش آمار ابتلا در این بند در کنار عدم رسیدگی پزشکی موجب بهم ریختن وضعیت روحی و روانی زندانیان شده است.


اواسط مردادماه ۹۸، نامه‌ای با امضای ۱۴ تن از کنشگران مدنی مبنی بر درخواست استعفای آیت الله خامنه ای منتشر شده بود. با انتشار این نامه شماری از امضاکنندگان بازداشت و برخی نیز تحت فشار قرار گرفتند. در ادامه این نامه، نامه دیگری با محتوای مشابه تحت عنوان ۱۴ فعال مدنی زن منتشر شد. گیتی پورفاضل یکی از امضاکنندگان بیانیه ۱۴ فعال مدنی زن، مبنی بر درخواست استعفای آیت الله خامنه ای است.


گیتی پورفاضل در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۹۸ توسط نیروهای امنیتی در همین رابطه بازداشت و پس از گذشت بیش از یک ماه با پایان مراحل بازجویی به بند زنان زندان اوین منتقل شد. خانم پورفاضل نهایتا در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۹۸ با تودیع قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی، به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان اوین آزاد شد.


این کنشگر مدنی مدتی بعد توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری محاکمه و از بابت اتهامات اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور به ۳ سال و ۶ ماه حبس و از بابت اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به ۸ ماه حبس و مجموعا به ۴ سال و ۲ ماه حبس تعزیری و ‏۲ سال محرومیت از عضویت در گروه‌ها و دستجات سیاسی محکوم شد. از این میزان با استناد به ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد یعنی ۳ سال و ۶ ماه حبس تعزیری قابل اجرا بود. این حکم پس از عدم اعتراض به رای صادره به ۲ سال و ۳ ماه حبس تعزیری تقلیل یافت.

خانم پورفاضل ۱۶ شهریورماه ۹۹ پس از حضور در دادسرای اوین بازداشت و جهت تحمل دوران محکومیت خود به زندان اوین منتقل شده بود.


گیتی پورفاضل، وکیل پایه یک دادگستری و عضو کانون وکلا، در آخرین سال پیش از انقلاب بهمن ۵۷ پروانه‌ی وکالت خود را دریافت کرد. پس از پیروزی انقلاب به دلیل انتقادهای وی از ساختار حقوقی تازه مستقر شده در نظام جدید، در سال ۱۳۶۲ پروانه‌ی وکالتش لغو شد. این لغو پروانه تا سال ۱۳۷۶ ادامه پیدا کرد و در این سال و پس از انتخابات کانون وکلا و رسیدگی به پرونده‌ی وی، پروانه‌ی وکالتش به او مسترد شد.


خانم پورفاضل پیشتر در آبان ماه سال ۹۳ در جریان یک تجمع در اعتراض به اسید پاشی بازداشت و سپس آزاد شده بود.

اقدام به خودکشی یک دختر نوجوان در تهران

 


یک دختر نوجوان در تهران، قصد خودکشی از طریق پریدن از روی پل را داشت که با مداخله نیروی انتظامی از اقدام وی جلوگیری شد. سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی های سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است.


رئیس پلیس پیشگیری تهران از اقدام به خودکشی یک دختر نوجوان حدودا ۱۸ ساله در این شهر خبر داد.


جلیل موقوفه ای در این خصوص گفت: رئیس کلانتری ۱۹۰ مجیدیه خارج از ساعت اداری و خارج از محدوده کلانتری در حال تردد بوده که متوجه رفتار مرموز یک دختر نوجوان بر روی پل تقاطع “امام علی” و بزرگراه “شهید سلیمانی” تهران می‌شود.


موقوفه ای عنوان کرد: وی زمانی که متوجه می‌شود دختر نوجوان تصمیم بر خودکشی و پایین انداختن خود به پایین اتوبان را دارد، طی اقدامی او را گرفته و مانع کار وی شده است.


این مقام انتظامی افزود: این نوجوان حدودا ۱۸ ساله به بخش مشاوره کلانتری منتقل و در بخش مشاوره مشخص شد بخاطر مشکلات خانوادگی قصد خود کشی داشته است که پس از مشاوره، به خانواده اش تحویل داده شد.


سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی های سالانه از سوی سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است.

مرداد ۰۱، ۱۴۰۰

مژگان کاوسی زندانی سیاسی کُرد در زندان اوین به ویروس کرونا مبتلا شد


 مژگان کاوسی، زندانی سیاسی کُرد محبوس در زندان اوین تهران پس از آنکه روز گذشته تست کرونایش مثبت اعلام شده بود، به مرخصی اعزام شد.


مژگان کاوسی، محقق و نویسنده کُرد روز دوشنبە ٢٧ آبان ٩٨ (١٨ نوامبر ٢٠١٩)،از سوی نیروها ادارە اطلاعات شهرستان نوشهر در استان مازندران بازداشت و پس از یک ماه با وثیقە ١٠٠ میلیون تومانی آزاد شدە بود.


اسفند ماه سال ٩٨ دادگاه تجدید نظر مژگان کاوسی،نویسندە و محقق کُرد اهل کلاردشت برگزار و حکم وی بە ٧٦ ماه و ١٥ روز حبس افزایش یافتە است. وی آذر ماه بە ٦٩ ماه حبس محکوم شدە بود.


بر طبق حکم صادرە، مژگان کاوسی بە اتهام “عضویت در حزب دمکرات کُردستان ایران” بە تحمل ٣٣ ماه حبس، بە” اتهام تشویش اذهان عمومی برای اجاد اخلال در نظم عمومی” بە تحمل ٣٦ ماه حبس و بە اتهام “تبلیغ علیە نظام” بە تحمل ٧ ماه و ١٥ روز حبس محکوم شدە است. بر طبق قانون تجمیع احکام از این سە حکم اشد مجازات یعنی حکم ٣٦ ماه حبس قابل اجرا می باشد.


مژگان کاوسی روز دوشنبە ٣٠ اردیبهشت ٩٩ (١٩ می ٢٠٢٠)، جهت سپری نمودن دوران محکومیت خود بازداشت و روز دوشنبە ٢ تیر ٩٩ (٢٢ ژوئن ٢٠٢٠)، از زندان مرکزی نوشهر در استان مازندران بە زندان اوین در تهران منتقل شد.


گفتنیست که مژگان کاوسی طی ۱۳ ماه گذشته که در زندان اوین تهران محبوس بوده از داشتن حق مرخصی محروم بوده و چندین بار اعتصاب غذا کرده است.

ثبت بیش از ۷ هزار مورد ازدواج دختران ده تا چهارده سال در پاییز ۹۹

 


در پاییز سال ۱۳۹۹، ازدواج ۵ مورد پسران زیر ۱۵ سال و ۷ هزار و ۳۱۷ مورد دختران در بازه سنی ۱۰ تا ۱۴ سال در کشور ثبت شده است.


بعلاوه طی این بازه زمانی، ازدواج ۳۶ هزار و ۹۵۲ مورد دختران در بازه سنی ۱۵ تا ۱۹ سال و ۵ هزار و ۱۳۹ مورد پسران ۱۵ تا ۱۹ سال نیز در کشور به ثبت رسیده است.


همچنین در این گزارش آمده است؛ تعداد ۱۷۶ مورد طلاق پسران در بازه سنی ۱۵ تا ۱۹ سال، ۱۹۲ مورد طلاق دختران در بازه سنی ۱۰ تا ۱۴ سال و ۳ هزار ۵۹۰ مورد در بازه سنی ۱۵ تا ۱۹ سال نیز طی همین مدت در کشور به ثبت رسیده است.


لازم به ذکر است در سال های اخیر تلاش های توسط برخی از نمایندگان زن در مجلس شورای اسلامی جهت تغییر سن ازدواج و ممانعت از کودک همسری صورت گرفت که با مخالفت اکثریت نمایندگان به نتیجه نرسید.


به تازگی نیز لایحه منع ازدواج با کودکان علی رغم داشتن یک فوریت برای طرح در صحن علنی مجلس در کمیسیون مجلس شورای اسلامی رد شد.


ازدواج کودکان یا کودک همسری در ایران در سال‌های اخیر روز به افزایش است. فعالان حقوق کودک می‌گویند این پدیده در آینده بر سلامت خانواده‌های ایرانی تاثیر منفی خواهد گذاشت.


آمار بالای ازدواج کودکانی که پیش از رسیدن به بلوغ فکری و ذهنی ازدواج می‌کنند از گستردگی این پدیده در ایران حکایت دارد. سن ازدواج در ایران بر مبنای “بلوغ جنسی” تعیین شده در حالی که به گفته کارشناسان، بلوغ جنسی تنها بخشی از ابعاد بلوغ کامل انسان است. رشد، آگاهی، آموزش و آزادی در انتخاب، اساسی‌ترین و انسانی ترین شروط برای تشکیل خانواده است.


آسیب‌های جسمی و روانی ناشی از ازدواج در دوران کودکی، ضربات جبران‌ ناپذیری را بر زندگی این کودکان وارد می کند. بارداری ‌های زیر ۱۸ سال، مرگ‌ و میر مادران، افسردگی، اقدام به خودکشی، طلاق، بازماندن از تحصیل و پایداری چرخه فقر فرهنگی و اقتصادی از جمله این آسیب ها است.


بر اساس آمار منتشر شده بالغ بر ۹۵ هزار مورد طلاق زنان زیر ۱۹ سال در فاصله سال‌های ۹۰ تا ۹۴ ثبت شده که حدود ۵ هزار و ۷۶۰ مورد از این طلاق‌ها مربوط به ازدواج‌هایی است که سن زوجین کمتر از ۱۵ سال است.

ضرب و شتم سپیده قلیان و محبوبه رضایی در زندان بوشهر


سپیده قلیان، فعال مدنی و محبوبه رضایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان بوشهر توسط زندانیان متهم به جرائم خشن مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.


گفته می‌شود که این امر در مقابل چشمان مسئولان زندان و با تحریک رئیس بند زنان این زندان، فاطمه علی وردی صورت گرفته است. به علاوه سپیده قلیان نیز از حدود دو ماه قبل از حق برقراری تماس تلفنی محروم است. یک منبع مطلع در این خصوص به هرانا گفت: «خانم قلیان و خانم رضایی هم ضرب و شتم شده و هم تهدید به مرگ شده‌اند. به همین دلیل سپیده قلیان شب سه شنبه را در دمای ۴۷ درجه در هواخوری بند به صبح رسانده است. در پی این تهدیدها محبوبه رضایی درخواست انتقال به زندان شیراز را می‌کند که بلافاصله رد می‌شود.»

سپیده قلیان در تاریخ ۲۷ آبان ‌ماه ۹۷ به همراه دستکم ۱۹ تن از جمله تمامی اعضای مجمع نمایندگان کارگری نیشکر هفت‌تپه، چند فعال کارگری و تعدادی از شاغلین و مدیران شرکت که جهت پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان در پلیس امنیت حاضر شده بودند در محل پلیس امنیت شوش بازداشت شد و در تاریخ ۲۷ آذرماه همان سال با قرار وثیقه آزاد شده بود. در جریان پخش اعترافات اجباری سپیده قلیان، اسماعیل بخشی و چند تن دیگر توسط صدا و سیما، این دو شهروند، پیش از پخش این مستند اعلام کرده بودند که نیروهای وزارت اطلاعات و دیگر نیروهای امنیتی آنها را شکنجه کرده‌اند. آنها ساعاتی بعد از این اظهارات مجددا توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.


سپیده قلیان در تاریخ ۴ آبان‌ماه ۹۸ با تودیع قرار وثیقه به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان آزاد و در تاریخ ۲۳ آذر ۹۸ توسط دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ۵ سال حبس قطعی محکوم شد.

خانم قلیان نهایتا در تاریخ ۱ تیرماه ۹۹ پس از حضور در واحد اجرای احکام دادسرای اوین بازداشت و جهت تحمل دوران محکومیت خود به زندان اوین منتقل و در تاریخ ۲۰ اسفندماه سال گذشته از بند زنان زندان اوین به زندان بوشهر تبعید شد.


محبوبه رضایی نیز در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۹۶ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از مدتی با تودیع قرار وثیقه به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.


وی در شعبه ۱ دادگاه انقلاب شیراز به ریاست قاضی سیدمحمود ساداتی محاکمه و از بابت اتهامات اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، عضویت در یکی از گروه‌های معاند نظام، توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام مجموعا به ۱۳ سال حبس تعزیری محکوم شد.

بر اساس حکم صادره با اعمال ماده ۱۳۴ مدت ۵ سال از این حبس به عنوان مجازات اشد برای وی قابل اجرا بود. این محکومیت در مرحله تجدیدنظر توسط شعبه ۱۷ دادگاه تجدیدنظر استان فارس به ۲ سال و ۶ ماه زندان تقلیل یافت.


خانم رضایی نهایتا در تاریخ ۳۰ دیماه ۹۹ بازداشت و جهت تحمل دوران محکومیت خود به زندان بوشهر منتقل شد.


محبوبه رضایی، شهروند ساکن شهرستان برزاجان در استان بوشهر است. 

خشونت خانگی؛ قتل یک زن توسط همسرش در بهمئی

 


روز سه‌شنبه ۲۹ تیرماه ۱۴۰۰، یک زن جوان ساکن شهر لیکک از توابع بهمئی در پی وقوع خشونت خانگی و ضرب و شتم از ناحیه سر توسط همسرش، جان خود را از دست داد.


هویت این شهروند “آسیه حاصلی فر، ۲۴ ساله، از طایفه طیبی و ساکن شهر لیکک از توابع بهمئی واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد ” توسط هرانا احراز شده است.

یک منبع نزدیک به خانواده وی به هرانا گفت: «آسیه حاصلی فر که در خانواده خود دچار مشکلات مالی و معیشتی بود، حدود سه ماه قبل به ناچار همسر دوم فردی شد که اعتیاد شدید به مواد مخدر داشت. شب حادثه نیز به شهادت همسر اول و همسایه‌ها، شوهرش آسیه را از ناحیه جمجمه با مشت به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده بود. آسیه دچار مرگ مغزی شد و بعد از دو روز در بیمارستان شهیدزاده شهرستان بهبهان جانش را از دست داد.»


به گفته این منبع علیرغم وقوع این رخداد، تاکنون همسر مقتول مورد بازداشت و یا تعقیب قضایی قرار نگرفته است.

کامروز امینی مدیرکل پزشکی قانونی استان کهگیلویه و بویراحمد آبان ماه سال گذشته از ثبت ۳۶۲ مورد همسرآزاری طی ۶ ماهه ۹۹ در این استان خبر داد. این میزان نسبت به مدت مشابه سال ۹۸، ۷.۴۲ درصد افزایش یافته است.

تیر ۲۷، ۱۴۰۰

تداوم بازداشت و بی خبری از وضعیت آرزو رحیم خانی و رامین بیرانوند



 آرزو رحیم خانی، استاد دانشگاه آزاد واحد شهرستان اندیمشک و همسرش رامین بیرانوند، با گذشت ۱۹ روز از زمان دستگیری کماکان در بازداشت و بی خبری به سر می برند. این شهروندان در تاریخ ۸ تیرماه توسط ماموران اطلاعات سپاه در منزل خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.

یکشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۰، آرزو رحیم خانی، مدرس دانشگاه آزاد واحد شهرستان اندیمشک و همسرش رامین بیرانوند، با گذشت ۱۹ روز از زمان دستگیری کماکان در بازداشت و بی خبری به سر می برند.


یک منبع مطلع در خصوص وضعیت این شهروندان به هرانا گفت: “برای آن ها در هنگام دستگیری قرار بازداشت موقت صادر شده بود و این قرار اکنون مجددا تمدید شده است.”

علیرغم پیگیری خانواده آنان تا زمان تنظیم این گزارش از دلایل بازداشت، اتهامات مطروحه و محل نگهداری این شهروندان اطلاعی در دست نیست.


آرزو رحیم خانی و رامین بیرانوند در تاریخ ۸ تیرماه توسط ماموران قرارگاه امنیتی ابوالفضل العباس خوزستان در منزل خود در اندیمشک بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند. نیروهای اطلاعات سپاه در زمان بازداشت اقدام به تفتیش منزل این شهروندان کرده و وسایل شخصی آنان از جمله کامپیوتر و تلفن‌های همراه را ضبط کرده و با خود بردند.


آرزو رحیم خانی مدرس دانشگاه آزاد واحد شهرستان اندیمشک واقع در استان خوزستان است.

دادگاه تجدید نظر؛ سه عضو یک خانواده بهائی در تهران مجموعا به ۷ سال حبس محکوم شدند



 شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران محکومیت افسانه امامی، حمید ناصری و سعید ناصری سه عضو یک خانواده بهائی را عینا تایید کرد. این شهروندان اوایل اسفندماه سال گذشته پس از پذیرش درخواست واخواهی و برگزاری جلسه دادگاه توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران، مجموعا به ۷ سال حبس محکوم شده بودند.

افسانه امامی، حمید ناصری و سعید ناصری سه عضو یک خانواده بهائی ساکن تهران، توسط دادگاه تجدیدنظر این استان، مجموعا به ۷ سال حبس محکوم شدند.


بر اساس این حکم که توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران صادر و به این شهروندان ابلاغ شده است، افسانه امامی از بابت اتهام “اتهام عضویت در گروه یا دستجات غیرقانونی باهدف برهم زدن امنیت کشور” به ۳ سال حبس تعزیری و حمید ناصری و سعید ناصری از بابت همین اتهام، هر یک به ۲ سال زندان محکوم شده‌اند.

این شهروندان پیشتر به صورت غیابی و بدون تشکیل جلسه دادرسی توسط این شعبه به ریاست قاضی ایمان افشاری در سمت دادرس به حبس محکوم شدند و پس از پذیرش درخواست واخواهی و برگزاری جلسه دادگاه این رای توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمدرضا عموزاد تایید شد.


افسانه امامی در تاریخ ۱۳ بهمن‌ماه ۹۷ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شده بود. سعید ناصری، همسر خانم امامی نیز در تاریخ۲۰ اسفندماه در منزل خود در تهران توسط ماموران امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. حمید ناصری برادر این شهروند نیز چند ساعت بعد و در مقابل محل کسب خود بازداشت شد.


مامورین در زمان بازداشت اقدام به بازرسی منزل خانم امامی و آقای ناصری کرده و شماری از وسایل شخصی از جمله موبایل، کامپیوتر و جزوات و کتب ایشان را نیز ضبط کرده و با خود بردند.


نهایتا خانم امامی، سعید و حمید ناصری به ترتیب در روزهای ۲۵ اسفند ۹۷، ۲۸ فروردین و ۴ اردیبهشت ۹۸ با تودیع قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شدند.


شهروندان بهائی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار نفر بهائی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهائیان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

زنان کارگر، استثمار کارفرما و بازنشستگی اجباری



 در حالی که مثل همیشه مقنعه‌اش را تا پیشانی پایین کشیده و سرگرم کار خود است، به اتاق رییس فراخوانده می‌شود. رییس به او می‌گوید: «مبارکه! امروز سالروز استخدامت است و ۲۰ سال خدمتت تمام شد. حالا برو بخش اداری تا برای کارهای بازنشستگی‌ات اقدام شود.»


این جمله مثل پتکی بود که بر سر «نسرین» فرود آمد؛ زیرا اگر با ۲۰ سال سابقه مجبور به بازنشستگی شود، تنها ۲۰ روز حقوق به او تعلق می‌گیرد و این یعنی بیشتر شدن مشکلاتش در این شرایط سخت اقتصادی و به قول خودش آغاز هزار جور بدبختی جدید.


به ناچار وقتی از پله‌های بخش امور اداری بالا می‌رود، خودش را برای چک و چانه زدن با مسئول این بخش آماده می‌کند تا شاید دلش رحم بیاید و به دلیل شرایط خاص او و از طرف دیگر اینکه هنوز جوان است و توان کار کردن دارد، به او اجازه ماندن تا ۳۰ سال را بدهد. اما با شروع بحث، به این نتیجه می‌رسد که حرف زدن بی‌فایده است و باید تن به تصمیم مدیر شرکت بدهد.


وضعیت نسرین هم مثل سایر زنانی است که ۲۰ سال در این شرکت کار کردند و خودشان هیچ تمایلی به بازنشستگی ندارند، اما به اجبار باید تن به این قانون بدهند؛ قانونی که اگرچه گفته می‌شود اختیاری است، اما برای آنان به اجبار اعمال می‌شود.


آن روز به هر سختی بود گذشت؛ اما در تمام طول مسیر از شرکت تا خانه، نسرین در حال حساب و کتاب کردن مخارج زندگی‌ بود و هر طور محاسبه می‌کرد، با این حقوق بازنشستگی جور در نمی‌آید. همسرش سال‌ها پیش درگذشته و خودش به عنوان سرپرست خانوار مجبور است پول اجاره خانه‌ای را که امسال به یک‌باره یک میلیون تومان افزایش یافته، در کنار هزینه‌های درمان پسرش و شهریه دانشگاه او را پرداخت کند. بار سنگین مخارج زندگی روزمره نیز هر روز سنگین‌تر می‌شود.


براساس قانون بازنشستگی زنان مشمول قانون کار سازمان تامین اجتماعی «زنان کارگر با داشتن ۲۰ سال سابقه کار و ۴۲ سال سن به شرط پرداخت حق بیمه با ۲۰ روز حقوق می‌توانند بازنشسته شوند.» با وجود اینکه در این قانون، «می‌توانند» به کار برده شده، اما در چند سال گذشته، بسیاری از کارفرمایان کارگاه‌ها و شرکت‌های تولیدی خصوصی و حتی نیمه‌دولتی، این گروه از زنان کارگر را به اجبار بازنشسته می‌کنند.


«مریم» هم یکی دیگر از زنان کارگری است که سال ۱۳۹۹ براساس همین قانون وادار به بازنشسته‌ شدن شد. او که همان سال وارد ۴۲ سالگی شده بود، نمی‌خواست بی‌کار یا خانه‌نشین شود.


به گفته او، «در بسیاری از این کارگاه‌ها و شرکت‌ها، برخی کارفرمایان به اجبار زنان را بازنشسته می‌کنند تا بخشی از هزینه‌های تولید را که این روزها بسیار سرسام‌آور شده، کم کنند و با نیروی کار کمتری به تولید نیمه‌جان ادامه دهند. برخی دیگر هم ترجیح می‌دهند زنان را بازنشسته کنند تا بیشتر کارگران مرد، آن هم در قالب کارگران پیمان‌کاری به کار بگیرند تا مجبور به پرداخت یکسری از مزایا نشوند.»


این کارگران معمولا طرف قرارداد شرکت‌های پیمانکاری هستند و مجبورند تابع خواسته‌ها و مقررات آن‌ها باشند. اگرچه روی کاغذ حقوق و مزایای این کارگران تا حدود زیادی مشابه کارگران طرف قرارداد خود شرکت‌ها و کارگاه‌هاست؛ ولی در عمل استثمار آن‌ها راحت‌تر است، زیرا مواقعی که پیمانکار به دلایل مختلف از زیر بار پرداخت مزایا شانه خالی کرده و یا با تاخیر حقوق پرداخت کند، کارگران از ترس از دست ندادن شغل‌ خود کمتر شاکی شده و راحت‌تر تن به خواسته‌های پیمانکار می‌دهند.


«محمدرضا» یکی از همین کارگران پیمانکاری است که در یکی از شرکت‌های قطعه‌سازی وابسته به ایران خودرو کار می‌کند. او در توصیف شرایط کار خود می‌گوید: «همه چیز بستگی به انصاف پیمانکار دارد، به عنوان مثال پیمانکار قبلی طرف قرارداد این شرکت، با تهدید و ارعاب از زیر بار پرداخت بسیاری از حقوق و مزایای کارگران شانه خالی می‌کرد. به عنوان مثال، در حالی‌که یک سال کامل کار کرده بودیم، در پایان سال متوجه می‌شدیم به بهانه مختلف از روزهای بیمه‌ای کم کرده و برای برخی زیر ۱۰ ماه و حتی کمتر بیمه رد کرده است و یا مزایایی را که شرکت تعیین کرده بود به همه کارگران پرداخت شود، از شرکت دریافت می‌کرد و بخشی را به‌ عنوان هزینه‌های خودش به جیب می‌زد و تنها بخشی را به ما می‌پرداخت. کسی هم حق اعتراض نداشت؛ زیرا نتیجه‌اش اخراج از کار بود.» 


او موضوع بازنشستگی اجباری زنان کارگر با ۲۰ سال خدمت و ۲۰ روز حقوق را در شرکتی که خودش در آن کار می‌کند، تایید کرده و می‌افزاید: «برخی از این زنان تا به حال چندین بار قصد اعتراض و شکایت مبنی بر اینکه تمایلی به بازنشستگی پیش از موعد ندارند، داشتند. اما هر بار با تهدید کارفرما نسبت به اینکه اگر شکایت کنید، برایتان گران تمام خواهد شد و همان حداقل حق سنوات را که ممکن است پرداخت کنیم، نمی‌پردازیم و به‌ عنوان کارگر اخراجی مجبور به ترک خدمت خواهید شد، سرکوب شدند و در نهایت تن به بازنشستگی اجباری دادند.»


زنان کارگر در ایران همواره به عنوان یکی از بخش‌های خاموش و کمتر دیده شده جامعه به شمار می‌آیند که این روزها کمتر از هر زمان دیگر، صدای‌ آن‌ها شنیده می‌شود و اعتراض‌ ایشان نسبت به بازنشستگی پیش از موعد اجباری به گوش مسئولان و فعالان کارگری می‌رسد.

تیر ۲۶، ۱۴۰۰

سانسور گلاره ناظمی، نخستین داور زن ایران در جام جهانی مردان


 فدراسیون جهانی فوتبال، «گلاره ناظمی» و «ابراهیم محرابی‌افشار» را برای قضاوت در رقابت‌های جام‌جهانی فوتسال انتخاب کرده است. خانم ناظمی، نخستین زن ایرانی خواهد بود که در رقابت‌های جام جهانی مردان، قضاوت خواهد کرد.


گلاره نظامی پیش از این هم در جام‌ باشگاه‌های جهان، بازی‌های دانشجویی جهان و مقدماتی جام‌جهانی در منطقه آسیا، قضاوت فوتسال مردان را برعهده داشت. جام‌جهانی‌۲۰۲۱ شهریور در لیتوانی برگزار می‌شود.


 


نگاه متحجر از روحانیت تا جبهه ملی


با وقوع انقلاب اسلامی، تلاش شد ورزش زنان از صحنه اجتماع آرام آرام محو شود. روحانیت حتی خروج زن از خانه را برنمی‌تابید، چه برسد به جنب‌وجوش و فعالیت‌های ورزشی. 


این نگاه متحجرانه محدود به روحانیت نمی‌شد و حتی «حسین شاه‌حسینی» از اعضای جبهه ملی و رییس سازمان وقت تربیت بدنی در دولت موقت، در اولین مصاحبه خود، وقتی با پرسشی درباره ورزش زنان مواجه شد، گفت: «زن را از این بعد عروسک نخواهیم دید. برای زنان و دختران، محیط سالمی به وجود می‌آوریم.»


از دیدگاه این عضو آن دولت موقت، حضور زن ایرانی در فضای ورزش، او را تبدیل به «عروسک» می‌کرد.  


ورزش زنان ایران برای یک دهه به محاق رفت. در بازی‌های آسیایی ۱۹۹۰ پکن، زنان تیرانداز «بسیجی»، پیشاپیش کاروان ورزش ایران رژه رفتند. اما از سال ۱۳۷۲ هم با پایه‌گذاری مسابقات «زنان کشورهای اسلامی» توسط «فائزه هاشمی»، ورزش زنان ایران تماس‌های بین‌المللی را از سر گرفت. 


حالا با گذشت ۴۳ سال از انقلاب، دخالت‌های مراجع مذهبی در ورزش زنان، کاهش نیافته است. زنانی که حتی حق ورود به ورزشگاه را برای تماشای مسابقات ندارند، طبیعتا برای ورزش کردن هم با موانع متعددی مواجه خواهند بود. محدودیت امکانات، دستمزدهای پایین و تبعیض‌های گسترده، از جمله مهم‌ترین عوامل رکود ورزش زنان در ایران است. 


اما یکی از گروه‌های زنان که در عرصه ورزش، با وجود همه محدودیت‌ها تاریخ‌سازی می‌کنند، داوران زن هستند.


 


گلاره ناظمی، پیشاهنگ داوری در ایران


«گلاره ناظمی» به همراه «زری فتحی»، خرداد ۱۴۰۰ اولین داوران زن در آسیا لقب گرفتند که در مسابقات فوتسال مردان کنفدراسیون آسیا قضاوت کرده‌اند.


زری فتحی که جزء فهرست گزینه‌های قضاوت در جام‌جهانی فوتسال ۲۰۲۱ در لیتوانی هم حضور داشت، دیدار پلی‌آف آسیا بین ویتنام و لبنان را قضاوت کرد.


گلاره ناظمی نیز داور بازی برگشت این دو تیم بود. پس از این مسابقات از داوران ایرانی تست‌های مربوط به داوران جهت حضور در جام جهانی ۲۰۲۱ فوتسال مردان گرفته شد و در نهایت، از ایران گلاره ناظمی و «ابراهیم محرابی‌افشار» انتخاب شدند.


گلاره ناظمی دیلمی‌زاده، متولد ۱۳۶۱ در دیلمان سیاهکل استان گیلان، از سال ۲۰۱۴ به عنوان داور بین‌المللی در لیست فیفا قرار گرفت. در فوتسال مردان جام باشگاه‌های جهان ۲۰۱۹ در تایلند، به عنوان داور اول، بازی بارسلونا با شنژن چین، نماینده تایلند در برابر بوکاجونیورز، شنژن در برابر منگوس برزیل و همچنین دیدار پایانی مسابقات را قضاوت کرد.


این برای اولین بار بود که یک داور زن ایرانی در چنین مسابقات معتبری حضور داشت. نخستین تجربه قضاوت گلاره ناظمی در مسابقات مردان، با موفقیت کامل همراه شد. او رقابت مطرح‌ترین باشگاه‌های جهان را سوت زد. در حالی که در ایران، امکان قضاوت بازی‌های استانی مردان هم برای داوران زن وجود ندارد.


البته داوری مسابقات زنان هم برای مردان ممنوع است. ناظمی بزرگترین آرزوهای شغلی یک داور را تحقق بخشیده است؛ از جمله قضاوت در جام‌جهانی. او به همراه ۱۶ داور دیگر در آسیا برای قضاوت در جام‌جهانی۲۰۲۱ لیتوانی کاندیدا شد و توانست در لیست ۸ داور منتخب قرار گیرد. 


 


داوری، به پیشنهاد برادر


گلاره ناظمی، پیش از ورود به این حرفه، بازیکن فوتبال بود. او در ۱۷ سالگی با حمایت خانواده و به پیشنهاد برادرش «کوپال ناظمی» که از داوران شناخته شده در فوتبال مردان است، در کلاس‌های داوری ثبت نام کرد. گلاره داوری را با فوتبال آغاز کرد اما بعدا به صورت حرفه‌ای، مشغول قضاوت در فوتسال شد.


خیلی زود فوتبال زنان جنوب شرق آسیا را سوت زد و از سال ۲۰۱۳ رسما وارد قضاوت در فوتسال شد. یک سال بعد در لیست داوران بین‌المللی فوتسال قرار گرفت و تاکنون پای ثابت این لیست است.


گلاره ناظمی سه سال پیاپی در لیست ۱۰ داور برتر فوتسال جهان قرار گرفته است؛ فهرستی که هر سال از سوی «فوتسال پلنت» اعلام می‌شود.


 


کارنامه داوری گلاره ناظمی


 قضاوت در لیگ برتر فوتسال و فوتبال زنان ایران، قضاوت در رقابت‌های جنوب شرق آسیا در سال ۲۰۰۱، داوری فینال فوتسال دختران در المپیک جوانان ۲۰۱۸، قضاوت مسابقات فوتسال زنان بازی‌های آسیایی داخل سالن و هنرهای رزمی ۲۰۱۷، داوری در فوتسال دانشجویان مردان، داوری در فوتسال مردان جام باشگاه‌های جهان ۲۰۱۹ در تایلند، سوت زدن در اولین دوره جام ملت‌های فوتسال زنان اروپا در سال ۲۰۱۹ در کشور پرتغال و همچنین قضاوت مرحله انتخابی جام‌جهانی فوتسال ۲۰۲۱ مردان در قاره آسیا از جمله افتخارات اوست.


 


گلاره ناظمی؛ شایعات و انتقادات


زن بودن، گاهی در ایران دشوارتر از سایر نقاط جهان است. گلاره ناظمی، از گزند اتهامات و انگ‌ها در ایران دور نماند.


گلاره ناظمی از نگاه فیفا، پرافتخارترین داور فوتسال ایران است و این را باید حاصل تلاش، هوش و استعداد خودش دانست. پس از اینکه برای قضاوت در فوتسال دانشجویان مردان و سپس جام باشگاه‌های جهان آن (در بخش مردان) دعوت شد، شایعات بدون سند و بی‌پایه مبنی بر ارتباط او با «پدرو گالان» نماینده داوران فوتسال در فیفا در فضای مجازی منتشر شد.


این شایعات سال ۲۰۱۹ و پس از دومین حضور ناظمی در لیست برترین‌های سال، حتی به رسانه‌های رسمی نیز راه یافت. روزنامه پیروزی در گزارشی با تیتر «شایعه رسوایی یک داور» به این موضوع پرداخت.


در خبری که این روزنامه هواداری، منتشر کرد به رابطه او با «پدرو گالان» و یک فرد با نفوذ دیگر در سازمان لیگ (بدون نام بردن از ناظمی) اشاره شد. فارغ از اهداف ناپسند و غیراخلاقی که پشت این شایعه‌پراکنی‌ها نهفته است، باید تاکید کرد که حتی اگر صحت داشته باشد؛ هر فرد آزاد است، خودش چارچوب روابط خود را معین کند.


گلاره ناظمی ناظمی داوری است که به گواه اکثر بازیکنان و مربیان لیگ ایران با کمترین خطا و اشتباه، سخت‌ترین دیدارها را قضاوت می‌کند.


او علاوه بر اشتغال در لیگ فوتسال زنان به عنوان داور، مسئول برگزاری مسابقات فوتبال زنان هم هست. با توجه به هم‌زمانی این دو لیگ، سوال منتقدین او این است که چگونه مسئول برگزاری لیگ فوتبال در ساعتی که بار مسئولیتش به اوج می‌رسد، مشغول قضاوت در لیگ فوتسال است؟


خانم ناظمی این فصل به دلیل مشغله فراوان در سازمان لیگ و برگزاری لیگ برتر فوتبال زنان، فقط چند قضاوت در فوتسال زنان داشت. انتقاد دیگری که داوران به او وارد می‌دانند، عدم حمایت او در دوران محرومیت ۷۰ داور و ناظر فوتبال زنان بود. 


دو فصل پیش داوران و ناظران شاغل در لیگ زنان به دلیل عدم دریافت مطالبات، اعتصاب کردند. گلاره ناظمی این حرکت را نادرست خواند؛ در حالی که او حقوق خود را به عنوان مسئول برگزاری مسابقات از فدراسیون دریافت می‌کرد و داوری، منبع درآمدش نبود. به همین خاطر، موضع‌گیری او در برابر مطالبات داوران زن، برای آنان ناراحت‌کننده بود.


این شاید تنها مهم‌ترین لکه در تمام طول دوران مدیریت و داوری‌اش در فوتبال ایران باشد.


 


سانسور خبری


با وجود تاریخ‌سازی مکرر گلاره ناظمی و زری فتحی در جهان، رسانه‌های حکومتی این قبیل خبرها را منتشر نمی‌کنند.


هرگونه فعالیت ورزشی که با همکاری مردان و زنان صورت بگیرد از نگاه تندروهای مذهبی، مکروه یا حتی حرام است و به همین بهانه‌ها است که تلویزیون، رادیو، سایت رسمی فدراسیون‌ها و رسانه‌های وابسته به حاکمیت از انتشارش خودداری می‌کنند.


اما تاریخ‌سازی گلاره ناظمی با همه این سانسورها از یادها نخواهد رفت.

نگهداری نوزاد هفت‌ماهه در اوین؛ بیش از ۴۵۰ روز بلاتکلیفی والدین

 نسیمه اسلام زهی و ارسلان شیخی، متهمان امنیتی سنی‌ مذهب، بیش از ۱۵ ماه است که بازداشت شدند و در بلاتکلیفی بسر میبرند. خانم اسلام زهی به همرا...